Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
residency
U
محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
resident
U
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
residents
U
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
real will
U
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
state attorney
U
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state's attorney
U
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
embassy
U
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
embassies
U
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
sheriff
U
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
sheriffs
U
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
identic notes
U
منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion
U
عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
embassy
U
سفیرکبیر و اعضای سفارتخانه شهر محل اقامت سفیر بنایی که سفیر در ان اقامت دارد
embassies
U
سفیرکبیر و اعضای سفارتخانه شهر محل اقامت سفیر بنایی که سفیر در ان اقامت دارد
commision agent
U
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogates
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogate
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
open market operation
U
عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act
هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state
U
دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
federal state
U
دولت متحده یا دولت اتحادی
pay as you go principle
U
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
visiting correspondent
U
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
social contract
U
اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
authoritarainism
U
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
exchange control
U
نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
residing
U
اقامت
inhabitancy
U
اقامت
inhabitance
U
اقامت
inhabitation
U
اقامت
staying
U
اقامت
tarriance
U
اقامت
commorant
U
اقامت
residency
U
محل اقامت
seats
U
محل اقامت
seated
U
محل اقامت
domiciles
U
محل اقامت
seat
U
محل اقامت
residence permit
U
پروانه اقامت
domiciliate
U
محل اقامت
domicile
U
محل اقامت
passport of residence
U
گذرنامه اقامت
domicil
U
محل اقامت
residence permit
U
جواز اقامت
sojoiurn
U
اقامت موقتی
residential
U
مربوط به اقامت
residence
U
محل اقامت
remained
U
اقامت کردن
remain
U
اقامت کردن
resides
U
اقامت داشتن
resided
U
اقامت داشتن
reside
U
اقامت داشتن
homes
U
اقامت گاه
home
U
اقامت گاه
sojourns
U
اقامت موقتی
sojourn
U
اقامت موقتی
residences
U
محل اقامت
permission to reside
U
جواز اقامت
permission to stay
U
جواز اقامت
permit of residence
U
جواز اقامت
permission to reside
U
پروانه اقامت
permission to stay
U
پروانه اقامت
dwells
U
اقامت گزیدن
dwelled
U
اقامت گزیدن
dwell
U
اقامت گزیدن
permit of residence
U
پروانه اقامت
sojourns
U
موقتا" اقامت کردن
sojourn
U
موقتا" اقامت کردن
abodes
U
رحل اقامت افکندن
sojoiurn
U
موقتا اقامت کردن
service at domicile
U
ابلاغ در محل اقامت
student residence permit
U
جواز اقامت دانشجوئی
franchise du quartier
U
مصونیت محل اقامت
abode
U
رحل اقامت افکندن
indefinite leave to remain
[British E]
U
جواز اقامت دائمی
permanent residence permit
U
جواز اقامت دائمی
nonresidence
U
عدم اقامت غیر مقیم
interne
U
یا جراحی که در بیمارستان اقامت دارد
It has been a very enjoyable stay.
اقامت بسیار خوبی داشتیم.
residentship
U
اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
nonresidency
U
عدم اقامت غیر مقیم
residential
U
وابسته به اقامت قابل سکنی
deanery
U
سمت یاحوزه یامحل اقامت یکنفر
squatters
U
اقامت گزین درزمین غیر معمور
franchisede i'hotel
U
مصونیت محل اقامت نمایندگان خارجی
squatter
U
اقامت گزین درزمین غیر معمور
deaneries
U
سمت یاحوزه یامحل اقامت یکنفر
residency
U
اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
outstay
U
بیش از حد لزوم ماندن اقامت طولانی کردن
vice presidency
U
مقام یا محل اقامت معاون رئیس جمهور
vicarage
U
محل اقامت خلیفه نوعی منصب مذهبی
vicarages
U
محل اقامت خلیفه نوعی منصب مذهبی
university extension
U
تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
agent
U
نماینده
agents
U
نماینده
commissioners
U
نماینده
nominee
U
نماینده
nominees
U
نماینده
depts
U
نماینده
dept
U
نماینده
deligate
U
نماینده
proctor
U
نماینده
mercantile agent
U
نماینده
indicant
U
نماینده
commissioner
U
نماینده
representatives
U
نماینده ها
delegates
U
نماینده ها
proxy
U
نماینده
attorney
U
نماینده
attorneys
U
نماینده
indicatory
U
نماینده
agency
U
نماینده
deputy
U
نماینده
indicator
U
نماینده
agencies
U
نماینده
deputies
U
نماینده
factor
U
نماینده
factors
U
نماینده
representatives
U
نماینده
delegated
U
نماینده
delegates
U
نماینده
doers
U
نماینده
representative
U
نماینده
doer
U
نماینده
delegate
U
نماینده
delegating
U
نماینده
priority indicator
U
نماینده اولویت
parliamentarian
U
نماینده مبرز
envoys
U
مامور نماینده
legate
U
نماینده پاپ
stack indicator
U
نماینده پشته
assignee
U
نماینده مامور
by depty
U
بوسیله نماینده
election
U
انتخاب نماینده
check indicator
U
نماینده مقابله
parliamentarians
U
نماینده مبرز
consular agent
U
نماینده کنسولی
customs agent
U
نماینده گمرکی
legates
U
نماینده پاپ
expessive
U
حاکی نماینده
envoi
U
مامور نماینده
walking delegate
U
نماینده سیار
sole agent
U
نماینده انحصاری
deputy
U
وکیل نماینده
representative elements
U
عناصر نماینده
jack and gill
U
دونامه نماینده ........
law agent
U
نماینده قضایی
law agent
U
نماینده حقوقی
permanent deligate
U
نماینده دایمی
pathognomomical
U
نماینده ناخوشی
pathognomic
U
نماینده ناخوشی
deputation
U
نماینده نمایندگی
deputations
U
نماینده نمایندگی
overseas agent
U
نماینده خارجی
manufacturer's agent
U
نماینده تولیدکننده
manufacturer's agent
U
نماینده سازنده
manufacturers' agent
U
نماینده سازنده
manufacturers' agent
U
نماینده تولیدکننده
marker ship
U
کشتی نماینده
deputies
U
وکیل نماینده
internunico
U
نماینده پاپ
envoy
U
مامور نماینده
represents
U
نماینده بودن
represented
U
نماینده بودن
represent
U
نماینده بودن
representations
U
تمثال نماینده
representation
U
تمثال نماینده
sales representative
U
نماینده فروش
Members of Parliament
U
نماینده مجلس
Member of Parliament
U
نماینده مجلس
insurance agent
U
نماینده بیمه
sales agent
U
نماینده فروش
opostolic delegate
U
نماینده پاپ
minister resident
U
صاحبمنصب عالیرتبهای که به منظورخاص و جهت امر معینی باعنوان وزارت در کشورخارجی اقامت می گزیند
factor
U
حق العمل کار نماینده
senators
U
نماینده مجلس سنا
exponent
U
شرح دهنده نماینده
overseas agent
U
نماینده درکشور بیگانه
home service agent
U
نماینده فروش داخلی
phraseogram
U
خط یا خطوط نماینده عبارات
forwarding agent
U
نماینده حمل و نقل
polyphonic
U
نماینده چندین صدا
debt collecting agency
U
نماینده وصول مطالبات
delegacy
U
نماینده هیئت نمایندگان
polyphonous
U
نماینده چندین صدا
shipping agent
U
نماینده شرکت کشتیرانی
guidon
U
پرچم نماینده واحد
envoy extraordiinary
U
نماینده فوق العاده
legates
U
نماینده پاپ حاکم
factors
U
حق العمل کار نماینده
senator
U
نماینده مجلس سنا
regents
U
نماینده پادشاه رئیس
regent
U
نماینده پادشاه رئیس
officially represented
U
دارای نماینده رسمی
special agent
U
وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
full length
U
نماینده تمام قدانسان
sole agent
U
نماینده منحصر بفرد
to act for somebody
U
نماینده کسی بودن
exponents
U
شرح دهنده نماینده
lord lieutenant
U
نماینده پادشاه در ایالات
ho stands for water
U
نماینده اب است O2H
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com