Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
parochialism
U
محدودیت در افکار وعقایدمحلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
breast
U
افکار
breasts
U
افکار
thoughts
U
افکار خیال
daydreamed
U
افکار پوچ
good deeds
U
افکار نیکو
daydream
U
افکار پوچ
brainchild
U
زاییده افکار
public opinion
U
افکار عمومی
thought
U
افکار خیال
musing
U
غرق در افکار
daydreams
U
افکار پوچ
ideas if reference
U
افکار عطفی
internal conception
U
زاییده افکار
idea
U
زاییده افکار
concept
U
زاییده افکار
conception
U
زاییده افکار
daydreaming
U
افکار پوچ
train of thought
U
رشته افکار
wishful thinking
U
افکار واهی و پوچ
mind readers
U
کاشف افکار دیگران
mind reader
U
کاشف افکار دیگران
telepathy
U
ارتباط افکار با یکدیگر
cardinal sin
U
عملمغایر با افکار عمومی
In deference to public opinion.
U
به احترام افکار عمومی
mind reading
U
کشف افکار دیگران
To have enlightened ideas. To be an intellectual.
U
افکار روشنی داشتن
strong minded
U
دارای افکار مردانه
vox populi
U
اراء یا افکار مردم
to think aloud
U
افکار خود را
[بلند]
گفتن
To pick other peoples brains.
U
از افکار دیگران استفاده کردن
ideology
U
مبحث افکار وارزوهای باطنی
eggheads
U
روشنفکر دارای افکار بلند
idealogy
U
مبحث افکار وارزوهای باطنی
to think out loud
U
افکار خود را
[بلند]
گفتن
egghead
U
روشنفکر دارای افکار بلند
self revelation
U
افشاء افکار واحساسات شخصی
bemuse
U
غرق افکار شاعرانه کردن
ideologies
U
مبحث افکار وارزوهای باطنی
cause cTlFbre
U
موردیکهنظر افکار عمومیرا بهخود جلبکند
representationalist
U
معتقد بفلسفه ایده هاو افکار
I don't know what to make of him.
U
من افکار او
[مرد]
را درک نمی کنم.
incomprehensiveness
U
محدودیت
finitude
U
محدودیت
circumscription
U
محدودیت
finiteness
U
محدودیت
constraints
U
محدودیت ها
narrowness
U
محدودیت
constraint
U
محدودیت
restrictions
U
محدودیت
restriction
U
محدودیت
limitation
U
محدودیت
limitations
U
محدودیت
restraints
U
محدودیت
restraint
U
محدودیت
A dialogue .
U
گفت وشنود ( بحث وتبادل افکار ونظریات )
restraint of trade
U
محدودیت تجارت
restrictionism
U
سیاست محدودیت
restriction of range
U
محدودیت دامنه
time bar
U
محدودیت زمانی
trade restriction
U
محدودیت تجاری
wage constraint
U
محدودیت دستمزد
age limit
U
محدودیت سنی
tie up
<idiom>
U
محدودیت استفاده
in line
<idiom>
U
با محدودیت متداول
monopoly restriction
U
محدودیت انحصاری
monetary restriction
U
محدودیت پولی
capital constraint
U
محدودیت سرمایه
time limits
U
محدودیت زمانی
compute bound
U
محدودیت محاسباتی
free play
U
بدون محدودیت
fire restriction
U
محدودیت اتش
exclusiveness
U
محدودیت انحصار
exchange restriction
U
محدودیت ارزی
exchange restricition
U
محدودیت ارزی
economic stringency
U
محدودیت اقتصادی
economic constraint
U
محدودیت اقتصادی
import restriction
U
محدودیت واردات
constraint of supply
U
محدودیت امادی
monetary deflation
U
محدودیت پولی
appropriation limitation
U
محدودیت بودجه
restriction
U
منع محدودیت
limitation period
U
دوره محدودیت
limitable
U
محدودیت پذیر
restrictions
U
منع محدودیت
freely
U
بدون محدودیت
time limit
U
محدودیت زمانی
budget constaint
U
محدودیت بودجهای
budget constraint
U
محدودیت بودجه
restriction of imports
U
محدودیت واردات
airspace restricted area
U
منطقه محدودیت پرواز
import quotas
U
محدودیت کمی واردات
in restraint of trade
U
تحت محدودیت تجارتی
exclusion
U
محدودیت در دستیابی به سیستم
modular constraint
U
محدودیت در جابجایی تصاویر
appropriation limitation
U
محدودیت تخصیص اعتبار
ideologist
U
ایده ئولوگ کسی که در مورد افکار وعقاید مطالعه میکند
intrusive thoughts
U
اندیشه هایی که بی اراده شخص بخاطرش می اید افکار فضول
freeze
U
محدودیت عدم امکان تغییر
freezes
U
محدودیت عدم امکان تغییر
limited access
U
دراری محدودیت مدارک محدود
frees
U
کمی محدودیت نوع اسلحه
freed
U
کمی محدودیت نوع اسلحه
free
U
کمی محدودیت نوع اسلحه
unconstrained optimization
U
بهینه سازی بدون محدودیت
freeing
U
کمی محدودیت نوع اسلحه
arrays
U
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
array
U
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
freedom
U
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedoms
U
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
bounds
U
محدودیت یا فضایی که کسی میتواند عمل انجام دهد
parochialism
U
محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
unlimited
U
وسیله مسابقه بدون محدودیت از لحاظ حجم یا نوع موتور
withheld
U
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withhold
U
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding
U
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholds
U
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
input
U
ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input limited
U
ای که خیلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
inputted
U
ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
wraparound
U
توسعه و بسط اتوماتیک خطی از یک متن به دو خط یا بیشتر به واسطه محدودیت ناحیهای از صفحه نمایش
self absorption
U
غرق در خویش غرق شدن در افکار
academic freedom
آزادی طلاب و محققین در تدریس وتحقیق و نشر افکار خود بدون انکه موسسهای که دراستخدام انند بتواند به انان تعرضی بکند و یا ایشان را درفشار بگذارد
gridding
U
محدودیت ساختمان یک تصویرگرافیکی که مستلزم افتادن نقاط پایانی خطوط روی نقاط شبکه است
brain washing
U
مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
Afshan
[all-over pattern]
U
طرح افشان
[با حالت های پیچشی و یا زوایای هندسی و ترکیبی از گل ها و شکوفه ها که نشان دهنده و عدم محدودیت در طرح است. گاه با طرح های دیگر مثل میناخانی، بوته، هراتی، بندی و گل و بته ترکیب می شود]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com