Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
guard
U
محافظت کردن نگهبانی کردن
guarding
U
محافظت کردن نگهبانی کردن
guards
U
محافظت کردن نگهبانی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
escort
U
نگهبانی کردن
sentinel
U
نگهبانی کردن
chaperon
U
نگهبانی کردن
to stand sentinel
U
نگهبانی کردن
escorted
U
نگهبانی کردن
chaperons
U
نگهبانی کردن
escorting
U
نگهبانی کردن
chaperone
U
نگهبانی کردن
sentinels
U
نگهبانی کردن
escorts
U
نگهبانی کردن
chaperones
U
نگهبانی کردن
keeps
U
اداره کردن محافظت کردن
keep
U
اداره کردن محافظت کردن
shield
U
محافظت کردن
shields
U
محافظت کردن
protect
U
محافظت کردن
shelters
U
محافظت کردن
sheltering
U
محافظت کردن
protects
U
محافظت کردن
sheltered
U
محافظت کردن
protecting
U
محافظت کردن
guards
U
محافظت کردن
guarding
U
محافظت کردن
guard
U
محافظت کردن
shelter
U
محافظت کردن
look out
U
نگهبانی کردن موافب بودن
cares
U
محافظت کردن مراقبت
cared
U
محافظت کردن مراقبت
care
U
محافظت کردن مراقبت
to screen
[from]
U
[با پرده]
محافظت کردن
[از]
call book
U
دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
preserves
U
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserving
U
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserve
U
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
to screen one's eyes from the sun
U
از چشمهای خود از خورشید محافظت کردن
sentinel
U
دیده ور نگهبانی نگهبانی دادن
sentinels
U
دیده ور نگهبانی نگهبانی دادن
screens
U
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screening, screenings
U
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screened
U
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screen
U
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
duty roster
U
دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
trick
U
نگهبانی
watched
U
نگهبانی
out post
U
نگهبانی
protectorship
U
نگهبانی
watches
U
نگهبانی
wardenship
U
نگهبانی
tricked
U
نگهبانی
watching
U
نگهبانی
watch
U
نگهبانی
tricking
U
نگهبانی
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
watch
U
پاس نگهبانی
tricked
U
نوبت نگهبانی
watches
U
پاس نگهبانی
orderly officen
U
افسر نگهبانی
watching
U
پاس نگهبانی
to nount guard
U
به نگهبانی رفتن
on sentry
U
مامور نگهبانی
tricking
U
نوبت نگهبانی
rosters
U
صورت نگهبانی
watch
U
نگهبانی دادن
watched
U
پاس نگهبانی
middle watch
U
نگهبانی نیمه شب
watched
U
نگهبانی دادن
watches
U
نگهبانی دادن
roster
U
صورت نگهبانی
stand guard
U
نگهبانی دادن
duty roster
U
لوحه نگهبانی
guarding
U
نگهبانی دادن
watchtower
U
برج نگهبانی
guard
U
نگهبانی دادن
sentry box
U
اتاقک نگهبانی
cavalier
U
سکوی نگهبانی
off duty
U
خارج از نگهبانی
relieve
U
تعویض نگهبانی
relieves
U
تعویض نگهبانی
sentry
U
قراول نگهبانی
sentries
U
قراول نگهبانی
second dog watch
U
نگهبانی دوم
watchtowers
U
برج نگهبانی
set the watch
U
تنظیم نگهبانی
guards
U
نگهبانی دادن
radar quardship
U
نگهبانی رادار
sentry boxes
U
اتاقک نگهبانی
trick
U
نوبت نگهبانی
first dog watch
U
نگهبانی اول
first watch
U
نگهبانی شامگاه
watching
U
نگهبانی دادن
relieving
U
تعویض نگهبانی
main guard
U
پست نگهبانی اصلی
off duty
U
مرخصی راحتی نگهبانی
first dogwatch
U
نوبت نگهبانی عصر
port watch
U
پست نگهبانی بندر
watch bill
U
لوحه نگهبانی ناو
watch and ward
U
حق نگهبانی روزانه و شبانه
duty
U
ماموریت خدمت نگهبانی
protection
U
محافظت
preservation
U
محافظت
cares
U
محافظت
care
U
محافظت
cared
U
محافظت
conservation
U
محافظت
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
watchdog
U
نگهبانی دادن نگهبان بودن
tricking
U
مدت زمان پست نگهبانی
watchdogs
U
نگهبانی دادن نگهبان بودن
fixed post system
U
سیستم پستهای نگهبانی ثابت
trick
U
مدت زمان پست نگهبانی
tricked
U
مدت زمان پست نگهبانی
copy protection
U
محافظت از کپی
normal maintenance
U
محافظت عادی
shelters
U
محافظت حمایت
sheltered
U
محافظت حمایت
preservation
U
محافظت جلوگیری
preserve wood
U
محافظت چوب
sheltering
U
محافظت حمایت
stickability
U
قابلیت محافظت
shelter
U
محافظت حمایت
thermal protection
U
محافظت حرارتی
sentry boxes
U
سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
sentry box
U
سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
relief
U
مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
The Physics of Radiation Protection
U
فیزیک محافظت از پرتو
Health physics
U
فیزیک محافظت از پرتو
security
U
محافظت شده یا رمزدار
reserved words
U
کلمههای محافظت شده
protected storage
U
حافظه محافظت شده
right of self preservation
U
حق محافظت از سرحدات خود
protected storage
U
انباره محافظت شده
scouts
U
پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
scout
U
پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
scouted
U
پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
point duty
U
نگهبانی مامور راهنمایی عبورومرورکه درنقطهای می ایستد
protected passed pawn
U
پیاده رونده محافظت شده
protective
U
زره حفافتی محافظت کننده
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
unprotected
U
که قابل تغییرات و محافظت شده نیست
parkas
U
نوعی کت برای محافظت از باد و باران
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cladding
U
ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
breaker
U
وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
breakers
U
وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
variables
U
داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
cassettes
U
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
cassette
U
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
variable
U
داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
encipher
U
تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
automatic reset circuit breaker
U
محافظت کننده مدر که باافزایش بیش از حد مجازمدار را قطع میکند
blockhouse
U
ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com