English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 129 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
panoplied U مجهز و اراسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
well found U کاملا مجهز مجهز بوسایل کامل
well founded U کاملا مجهز مجهز بوسایل کامل
staffed U با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff U با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staffs U با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
sprucy U اراسته
plumy U با پر اراسته
ornamented U اراسته
nattier U اراسته
adorned U اراسته
trimmest U اراسته
decorated U اراسته
spruce U اراسته
spruces U اراسته
nattiest U اراسته
trim U اراسته
trims U اراسته
politic U اراسته
equipped U اراسته
natty U اراسته
decent U اراسته
clean limbed U اراسته
prissy U اراسته
in full fig U اراسته
decorous U اراسته
ornately U قطور اراسته
spic and span U اراسته ومرتب
spick-and-span U اراسته ومرتب
sprucely U بطور اراسته
spick and span U اراسته ومرتب
overdrssed U زیاد اراسته
polished U مهذب اراسته
poppied U اراسته به خشخاش
brisk U تیز اراسته
symmetrize U هم اراسته کردن
brisker U تیز اراسته
briskest U تیز اراسته
inlaid with mosaic U اراسته باموزائیک
ornamented with jewles U اراسته به جواهر
neatly U بطور مرتب و اراسته
in perfect trim U کاملا اراسته یا اماده
nattily U بطور اراسته و قشنگ
laureate U اراسته ببرگ غار
flory U اراسته با نشان گل یا سوسن
ornate U بیش ازحد اراسته
trimly U بطور اراسته و زیبا
tidily U بطور اراسته و منظم
she is neatly dressed U جامه اش اراسته و پاکیزه است
neaty U بطور مرتب و اراسته بسادگی
purple passage U نوشته اراسته به صنایع بدیعی
purple patch U نوشته اراسته به صنایع بدیعی
weaponed U مجهز
armed U مجهز
accoutred U مجهز
barbed U مجهز
equipped U مجهز
acoutre U مجهز
in full fig U مجهز
barded U مجهز
accoutered U مجهز
jet-propelled U مجهز به موتور جت
busking U مجهز کردن
equip U مجهز کردن
full sail U تبار مجهز
jet propelled U مجهز به موتور جت
habilitate U مجهز کردن
imps U مجهز کردن
busk U مجهز کردن
busks U مجهز کردن
imp U مجهز کردن
tool U مجهز کردن
supportive U مجهز کننده
equipping U مجهز کردن
equips U مجهز کردن
busked U مجهز کردن
broadsides U توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
she kept her room neat U اطاق خود را اراسته و پاکیزه نگاه میداشت
broadside U توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
reflecterize U مجهز به بازتابنده کردن
turboprop jet engine U موتور جت مجهز به موتورتوربین
weaponed U مجهز به جنگ افزار
on a war footing U مجهز واماده جنگ
reflectorize U مجهز به بازتابنده کردن
bugged U مجهز به میکروفن مخفی
prepares U مهیا ساختن مجهز کردن
mast U دیرک بادکل مجهز کردن
tower wagon U اتومبیل مجهز به جرثقیل یانردبان
masts U دیرک بادکل مجهز کردن
prepare U مهیا ساختن مجهز کردن
recoil operated U مجهز به دستگاه عقب نشینی
under arms U مجهز باسلحه سبک و انفرادی
preparing U مهیا ساختن مجهز کردن
to provide oneself U خودرا اماده یا مجهز کردن
squad car U اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
fuse cut out switch U کلید قطع مجهز به فیوز
squad cars U اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
augmented turbofan U توربوفن مجهز به سیستم پس سوز
dieselize U با موتور دیزل مجهز شدن یاکردن
combined circuit U مین مجهز به مدار عامل مرکب
grids U بارشته ها و میلههای درهم وبر هم مجهز کردن
grid U بارشته ها و میلههای درهم وبر هم مجهز کردن
maypole U تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
furnishes U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnish U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishing U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
compound helicopter U هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
titans U نوعی موشک دو طبقه قاره پیمای بالیستیکی مجهز به کلاهک اتمی
titan U نوعی موشک دو طبقه قاره پیمای بالیستیکی مجهز به کلاهک اتمی
bench check U کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
lobe U یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
lobes U یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
hustler U بمب افکن استراتژیکی قابل حمل بمب اتمی که با چهارموتور جت مجهز است
hustlers U بمب افکن استراتژیکی قابل حمل بمب اتمی که با چهارموتور جت مجهز است
grates U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grated U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grate U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
furnishing U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnish U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishes U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
peripheral slots U شکافهای خالی که دربعضی کامپیوترها قرار دارندتا کارتهای مدار چاپی بتوانندبرای بالا بردن قابلیتهای سیستم بدون اصلاح سخت افزار مجهز شوند
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
dight U اماده کردن مجهز کردن
combined influence mine U مین با مکانیسم عامل مرکب مین مجهز به مدار باحساسیت مرکب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com