English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 91 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
on a war footing U مجهز واماده جنگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
well founded U کاملا مجهز مجهز بوسایل کامل
well found U کاملا مجهز مجهز بوسایل کامل
staffs U با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staffed U با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff U با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
officinal U ساخته واماده
up in arms U مسلح واماده جنگ
broken U رام واماده سوغان گیری
mekeready U تهیه واماده کردن فرم وصفحه و گراور
ready reckoner U کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
job to job transition U فرایند جستجوی یک برنامه وفایلهای مربوط به ان واماده کردن کامپیوتر جهت اجرای یک کار خاص
paddocks U منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
paddock U منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
ripostes U ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
riposted U ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
riposting U ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
riposte U ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
in full fig U مجهز
accoutered U مجهز
equipped U مجهز
acoutre U مجهز
barded U مجهز
accoutred U مجهز
barbed U مجهز
weaponed U مجهز
armed U مجهز
equips U مجهز کردن
full sail U تبار مجهز
imp U مجهز کردن
imps U مجهز کردن
supportive U مجهز کننده
jet-propelled U مجهز به موتور جت
jet propelled U مجهز به موتور جت
tool U مجهز کردن
habilitate U مجهز کردن
busks U مجهز کردن
busking U مجهز کردن
busked U مجهز کردن
busk U مجهز کردن
panoplied U مجهز و اراسته
equipping U مجهز کردن
equip U مجهز کردن
weaponed U مجهز به جنگ افزار
reflecterize U مجهز به بازتابنده کردن
bugged U مجهز به میکروفن مخفی
reflectorize U مجهز به بازتابنده کردن
turboprop jet engine U موتور جت مجهز به موتورتوربین
prepare U مهیا ساختن مجهز کردن
to provide oneself U خودرا اماده یا مجهز کردن
preparing U مهیا ساختن مجهز کردن
fuse cut out switch U کلید قطع مجهز به فیوز
tower wagon U اتومبیل مجهز به جرثقیل یانردبان
prepares U مهیا ساختن مجهز کردن
under arms U مجهز باسلحه سبک و انفرادی
augmented turbofan U توربوفن مجهز به سیستم پس سوز
recoil operated U مجهز به دستگاه عقب نشینی
mast U دیرک بادکل مجهز کردن
masts U دیرک بادکل مجهز کردن
squad car U اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
squad cars U اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
combined circuit U مین مجهز به مدار عامل مرکب
dieselize U با موتور دیزل مجهز شدن یاکردن
grid U بارشته ها و میلههای درهم وبر هم مجهز کردن
grids U بارشته ها و میلههای درهم وبر هم مجهز کردن
furnishing U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnish U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishes U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
compound helicopter U هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
titan U نوعی موشک دو طبقه قاره پیمای بالیستیکی مجهز به کلاهک اتمی
titans U نوعی موشک دو طبقه قاره پیمای بالیستیکی مجهز به کلاهک اتمی
bench check U کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
lobe U یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
lobes U یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
hustlers U بمب افکن استراتژیکی قابل حمل بمب اتمی که با چهارموتور جت مجهز است
hustler U بمب افکن استراتژیکی قابل حمل بمب اتمی که با چهارموتور جت مجهز است
grates U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grated U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grate U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
furnish U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishes U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishing U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
peripheral slots U شکافهای خالی که دربعضی کامپیوترها قرار دارندتا کارتهای مدار چاپی بتوانندبرای بالا بردن قابلیتهای سیستم بدون اصلاح سخت افزار مجهز شوند
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
dight U اماده کردن مجهز کردن
combined influence mine U مین با مکانیسم عامل مرکب مین مجهز به مدار باحساسیت مرکب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com