English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
end product U مجموعه قطعات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
Other Matches
running spare U قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
on board spares U قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
new work U عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا
reassemble U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembling U بستن قطعات سوار کردن قطعات
cannibalized U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizing U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
bin storage U انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
scrapbook U مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه
subset U مجموعه کوچک داده ها که خود بخشی از یک مجموعه بزرگتر هستند
scrapbooks U مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه
restatement of the law U مجموعه قواعد حقوقی مجموعه اخرین تفسیرهای ارائه شده برای قوانین
universal U مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
burster block U مجموعه منفجر کننده مجموعه خرج تلاش
bin storage space U فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
character set U دخشگان مجموعه دخشه ها مجموعه کاراکترها
interim overhaul U پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
cisc U مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
smithereens U قطعات
parts list U لیست قطعات
parts list U فهرست قطعات
chosen fragments U قطعات منتخبه
parts peculiar U قطعات مخصوص
parts peculiar U قطعات اختصاصی
common hardware U قطعات عمومی
chrestomathy U قطعات برگزیده
chrestomathy U قطعات منتخب
chosen fragments U قطعات گزیده
flinders U قطعات شکسته
analecta U قطعات ادبی
main members U قطعات اصلی
common items U قطعات عمومی
bill of material U صورت قطعات
repair parts U قطعات یدکی
cable accessory U قطعات کابل
component drawing U رسم قطعات
common parts U قطعات عمومی
spare parts U قطعات یدکی
shatter U قطعات شکسته
table of replaceable partes U فهرست قطعات
staff section U قطعات سمبه
shell fragments U قطعات گلوله
trilcgy U یا قطعات سه گانه
shatters U قطعات شکسته
parts U قطعات یدکی
web stiffeners U قطعات تقویتی
gynoecium U مجموعه الت مادگی گل مجموعه مادگی
cable assembly U مجموعه کابل و پیچ مجموعه کابل
cataloguing U لیست قطعات کاتالوگ
catalogues U لیست قطعات کاتالوگ
catalogued U لیست قطعات کاتالوگ
authorized parts list U سهمیه مجاز قطعات
catalogue U لیست قطعات کاتالوگ
investment castings U قطعات ریخته گی بسته
fragments U قطعات متلاشی خردکردن
nomenclature U نام گذاری قطعات
rebuild U نوسازی کردن قطعات
rebuilds U نوسازی کردن قطعات
common parts U قطعات یدکی عمومی
bitty U متشکل از قطعات ریز
assemble U سوار کردن قطعات
assembled U سوار کردن قطعات
assembles U سوار کردن قطعات
fractures U مو برداشتن قطعات و وسایل
bottom casting U قطعات ریخته گی بسته
invar struts U قطعات فلزی ضد انبساط
authorized parts list U لیست قطعات مجاز
fragment U قطعات متلاشی خردکردن
object assembly test U ازمون الحاق قطعات
catalogs U لیست قطعات کاتالوگ
fracturing U مو برداشتن قطعات و وسایل
fractured U مو برداشتن قطعات و وسایل
fracture U مو برداشتن قطعات و وسایل
fragmenting U قطعات متلاشی خردکردن
cataloged U لیست قطعات کاتالوگ
renovation U تجدید قطعات کردن
cataloging U لیست قطعات کاتالوگ
analects U قطعات ادبی منتخبات
salvaged U پیاده کردن کامل قطعات
component change order U دستور تغییر قطعات یک وسیله
salvages U پیاده کردن کامل قطعات
phrasing U ترتیب بندی قطعات موسیقی
salvage U پیاده کردن کامل قطعات
wiggly block test U ازمون قطعات موج دار
dismounts U پیاده کردن قطعات و وسایل
dismount U پیاده کردن قطعات و وسایل
shards U شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
quadrat U به قطعات مستطیل تقسیم کردن
dismounting U پیاده کردن قطعات و وسایل
component end item U قطعات و اقلام تجهیزات عمده
dismantles U پیاده کردن قطعات مونتاژ
shard U شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
blocky U پرشده یا مشخص با قطعات مختلف
end product U قطعات حاصله دستگاه نهایی
weldment U قطعات بهم جوش خورده
match mark U جفتن و جور کردن قطعات
dismantle U پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvaging U پیاده کردن کامل قطعات
dismantled U پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantling U پیاده کردن قطعات مونتاژ
sketchbooks U کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
collapsible form work U قالب قطعات پیش ساخته بتونی
clapboards U قطعات چوب که به مصرف روکوبی میرسد
anthologist U متخصص و متبحردر گلچین قطعات ادبی
beef cuts U قطعات مختلف گوشت لاشهء گاو
clapboard U قطعات چوب که به مصرف روکوبی میرسد
sketchbook U کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
bossing U ناف روی قطعات ریختگی قوز
bosses U ناف روی قطعات ریختگی قوز
bossed U ناف روی قطعات ریختگی قوز
boss U ناف روی قطعات ریختگی قوز
borescope U ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
materiel history U خلاصه وضعیت قطعات ووسایل یا کالاها
disassembly U عکس عمل مونتاژ تجریه قطعات
connection of loom pieces U متصل کردن قطعات دار [قالی]
overhauling U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
vapor degreasing U غوطه ور ساختن قطعات دربخار حلالات داغ
sand casting U ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
grout U بلغور قطعات کوچک و نامنظم سنگ دوغاب
foldboat U قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
dice U طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
dicing U طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
dices U طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
diced U طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
piece mark U شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
backlash U خلاصی در اثر اتصال شل و یاسائیدگی قطعات در هرمکانیزمی
recondition U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
reconditioned U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
reconditions U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
overhaul U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
alodine U نوعی روکش شیمیایی جهت قطعات الیاژ الومینیوم
breakdown drawing U رسم پرسپکتیوی برای نمایش قطعات بصورت جدا از هم
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
tessera U قطعات کوچک مرمر یاشیشه مخصوص اجر موزاییک
liquid crystal bar graph panel indicator U شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
cirrocumulus U قطعات ابرهای کوچک وسفیدی که در ارتفاعات زیاد قراردارد
Theres many a good tune played on an old fiddle. <proverb> U یک ویولون قدیمى قطعات خوب بسیارى مى تواند بنوازد .
image [تنظیم قطعات تصویر با برنامه ویرایش تصاویر خاص]
images [تنظیم قطعات تصویر با برنامه ویرایش تصاویر خاص]
fishplate U قطعات ریل را با وصله وصل کردن پشت بند
track bolt U پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
set forward U جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
carburizing U گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
cyaniding U سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
braze welding U جوشکاری در دمایی بالاتر از 054درجه سانتی گراد و پایین تراز نقطه ذوب قطعات
polar motion U وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
anti tear strips U باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
grip length U طول قسمت رزوه نشده ساقه پیچ که معادل حداکثر ضخامت قطعات متصل شونده میباشد
nitralloy U قطعات نیتریده شده حاوی مقادیر جزئی کربن الومینیوم کرم منیزیوم و احتمالا گوگردو غیره
hot valve clearance U فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
batch U یک مجموعه
batches U یک مجموعه
batches U مجموعه
bundle U مجموعه
batch U مجموعه
yardage U مجموعه
repertoire U مجموعه
assemblies U مجموعه
bundling U مجموعه
aggregates U مجموعه
repertory U مجموعه
aggregate U مجموعه
assortment U مجموعه
assortments U مجموعه
bundles U مجموعه
setting up U مجموعه
sets U مجموعه
series U مجموعه
combination U مجموعه
caboodle U مجموعه
set U مجموعه
void set U مجموعه تهی
universal set U مجموعه جهانی
cable block U مجموعه کابل
universal set U مجموعه فراگیر
canonical ensemble U مجموعه بندادی
nomenclature U مجموعه لغات
working set U مجموعه دایر
complexes U گروهه مجموعه
triad U مجموعه سه تایی
codex U مجموعه قوانین
code set U مجموعه رمز
cuspidation U مجموعه تیزه ها
complex U گروهه مجموعه
working set U مجموعه کاری
character set U مجموعه علائم
empty set U مجموعه تهی
instruction set U مجموعه دستورالعمل
library routine U روال مجموعه ها
partial sum U پاره مجموعه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com