Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
general assmbly of the united nations
U
مجمع عمومی سازمان ملل متحد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
leagues
U
مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
league
U
مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
ibi
U
Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
general meeting
U
مجمع عمومی
general assembly
U
مجمع عمومی
economic and social council
U
شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
annual general meeting
U
مجمع عمومی سالانه
annual general meeting
U
مجمع عمومی سالیانه
AGM
U
مجمع عمومی سالانه
statutory meeting
U
مجمع عمومی قانونی
general meeting
U
مجمع عمومی شرکت
AGMs
U
مجمع عمومی سالانه
general meeting of share holders
U
مجمع عمومی صاحبان سهام
extraordinary general meeting
U
مجمع عمومی فوق العاده
united nations organization
U
سازمان ملل متحد
u.n.
U
سازمان ملل متحد
United Nations
U
سازمان ملل متحد
economic and social council
U
به نیابت از طرف مجمع عمومی است
federative
U
مبنی بر سازمان کشورهای متحد
security council
U
شورای امنیت سازمان ملل متحد
peace force
U
نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
proxy
U
نماینده صاحب سهم در مجمع عمومی صاحبان سهام وکیل
trust territory
U
ناحیه تحت قیمومت شورای امنیت سازمان ملل متحد
dumbarton oaks conference
U
شوروی و چین ضمن مذاکراتی شالوده سازمان ملل متحد را ریختند
international court of justice
U
دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
league of nations
U
تاسیس جهانی مشهور که بین دو جنگ جهانی فعالیت داشت و درواقع مقدمهای بود برای تشکیل سازمان ملل متحد
vetoing
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
sub domain
U
سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
central treaty organization
U
سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
secret police
U
سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
general quarters
U
اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introduces
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware
U
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
central treaty organization
U
پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
international labour organization
U
سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
stable
U
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables
U
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
structuring
U
سازمان سازمان دادن
structure
U
سازمان سازمان دادن
structures
U
سازمان سازمان دادن
apparatus
[machinery]
U
سازمان
[سازمان اداری ]
general porpose
U
کارهای عمومی مصارف عمومی
general orders
U
دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
societies
U
مجمع
assembly
U
مجمع
center
U
مجمع
society
U
مجمع
convents
U
مجمع
meeting
U
مجمع
meetings
U
مجمع
conventions
U
مجمع
convent
U
مجمع
convention
U
مجمع
clubbing
U
کانون مجمع
clubbed
U
کانون مجمع
club
U
کانون مجمع
clubs
U
کانون مجمع
constellation
U
مجمع الکواکب
the common wealth of learning
U
مجمع ادبا
archipelagos
U
مجمع الجزایر
archipelago
U
مجمع الجزایر
constellations
U
مجمع الکواکب
assembly
U
مجمع نشست
national convention
U
مجمع ملی
lague
U
مجمع اتحادیه
lague of nations
U
مجمع اتقاق ملل
international meeting
U
مجمع بین المللی
unlawful assembly
U
مجمع غیر قانونی
philippine islands
U
مجمع الجزایر فیلیپین
jamboree
U
مجمع پیشاهنگان خوشی
jamborees
U
مجمع پیشاهنگان خوشی
leaguer
U
عضو مجمع اتفاق ملل
indignation meeting
U
مجمع برای افهارتنفریا خشم همگانی
nordic council
U
شورای اسکاندیناوی مجمع متشکل ازنمایندگان دانمارک
steering committee
U
کمیته مامورتهیه برنامه کار یک مجلس یا مجمع
consolidated dining facility
U
تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
ones
U
متحد
allied
U
متحد
unified
U
متحد
federating
U
متحد
confederate
U
متحد
confederates
U
متحد
corporate
U
متحد
married
U
متحد
federal
U
متحد
united
U
متحد
conjunct
U
متحد
one
U
متحد
federates
U
متحد
federated
U
متحد
in league
U
متحد
associate
U
متحد
associates
U
متحد
associating
U
متحد
federate
U
متحد
associated
U
متحد
ally
U
متحد کردن
band
U
متحد شدن
realign
U
متحد شدن
to make common cause
U
متحد شدن
allying
U
متحد کردن
band
U
متحد کردن
realigns
U
متحد شدن
feudist
U
متحد دشمن
running mate
U
متحد انتخاباتی
running mates
U
متحد انتخاباتی
federate
U
متحد کردن
uniform
U
متحد الشکل
concentric
U
متحد المرکز
accrete
U
متحد کردن
nexus
U
گروه متحد
bands
U
متحد کردن
unifying
U
متحد کردن
unitive
U
متحد کننده
uniting
U
متحد کردن
federating
U
متحد کردن
unite
U
متحد کردن
federates
U
متحد کردن
close-knit
U
صمیمی و متحد
unites
U
متحد کردن
unifies
U
متحد کردن
unify
U
متحد کردن
realigned
U
متحد شدن
federated
U
متحد کردن
unified command
U
فرماندهی متحد
unifier
U
متحد کننده
uniforms
U
متحد الشکل
bands
U
متحد شدن
realigning
U
متحد شدن
unified
U
متحد شده
charter of the united nations
U
منشور ملل متحد
federalization
U
تشکیل کشورهای متحد
herd
U
متحد کردن گروه
unified
U
یکپارچه فرماندهی متحد
herded
U
متحد کردن گروه
consociate
U
متحد کردن پیوستن
herding
U
متحد کردن گروه
herds
U
متحد کردن گروه
reassociate
U
دوباره متحد کردن
league
U
اتحاد متحد کردن
leagues
U
اتحاد متحد کردن
trigraph
U
سه حرف متحد التلفظ
realigning
U
مجددا متحد شدن
realigned
U
مجددا متحد شدن
realign
U
مجددا متحد شدن
joins
U
گراییدن متحد کردن
realigns
U
مجددا متحد شدن
join
U
گراییدن متحد کردن
joined
U
گراییدن متحد کردن
to unionize
[American E]
U
متحد کردن
[مثال کارگران]
federate
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
federating
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
to unionise
[British E]
U
متحد کردن
[مثال کارگران]
federates
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
federated
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
unionize
U
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionized
U
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionizes
U
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
federates
U
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
unionises
U
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
federate
U
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
federated
U
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
unionising
U
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
federating
U
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
unionization
U
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionised
U
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
annulus
U
فضای بین دوایر متحد المرکز
unionizing
U
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
united nations high commissioner
U
مامور عالی ملل متحد برای اوارگان
hominy grits
U
ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
united court of customs
U
appeals patent and دادگاه متحد استیناف و امورگمرکی و ثبت اختراعات
homage
U
اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه
systems
U
سازمان
structure
U
سازمان
structures
U
سازمان
structuring
U
سازمان
system
U
سازمان
machinery
U
سازمان
inst
U
سازمان
organizations
U
سازمان
institution
U
سازمان
organisations
U
سازمان
departments
U
سازمان
department
U
سازمان
organisms
U
سازمان
organization
U
سازمان
organism
U
سازمان
activities
U
سازمان
activity
U
سازمان
common carrier
U
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
counterintelligence
U
سازمان ضد جاسوسی
organizing
U
سازمان دادن
data organization
U
سازمان داده ها
social organization
U
سازمان اجتماعی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com