Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
images
U
مجسم کردن خوب شرح دادن مجسم ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
personalize
U
شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
depicting
U
مجسم کردن
pictured
U
مجسم کردن
figure
U
مجسم کردن
picture
U
مجسم کردن
depicted
U
مجسم کردن
depicts
U
مجسم کردن
depict
U
مجسم کردن
to picture to oneself
U
مجسم کردن
image
مجسم کردن
pictures
U
مجسم کردن
figures
U
مجسم کردن
picturing
U
مجسم کردن
figuring
U
مجسم کردن
reliving
U
در نظر مجسم کردن
embodied
U
مجسم کردن دربرداشتن
embody
U
مجسم کردن دربرداشتن
embodying
U
مجسم کردن دربرداشتن
relived
U
در نظر مجسم کردن
relive
U
در نظر مجسم کردن
characters
U
مجسم کردن شخصیت
character
U
مجسم کردن شخصیت
relives
U
در نظر مجسم کردن
embodies
U
مجسم کردن دربرداشتن
picture to oneself
U
پیش خود مجسم کردن
incarnate
U
برنگ گوشتی مجسم کردن
envisage
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaged
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaging
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
objectify
U
بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
incarnate
U
مجسم
personofied
U
مجسم
parsonified
U
مجسم
embodied labor
U
کار مجسم
presentive
U
مجسم سازنده
scenic
U
مجسم کننده
portrayal
U
مجسم سازی
portrayals
U
مجسم سازی
the picture of joy
U
خوشی مجسم
visualizer
U
مجسم کننده
hypotyposis
U
تشریح مجسم کننده
presence
U
درنظر مجسم کننده
depicture
U
مجسم کردن نقش کردن
portrayed
U
توصیف کردن مجسم کردن
portraying
U
توصیف کردن مجسم کردن
portray
U
توصیف کردن مجسم کردن
epitomised
U
متمرکز کردن مجسم کردن
portrays
U
توصیف کردن مجسم کردن
epitomises
U
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomising
U
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomize
U
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomizing
U
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomizes
U
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomized
U
متمرکز کردن مجسم کردن
pictorial
U
تصویر نما مجسم سازنده
personifier
U
مجسم کننده شخصیت دیگری
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
incarnationist
U
کسی که مسیح را خدای مجسم می داند
zoomorphic
U
دارای خدایان مجسم بشکل جانور
theanthropic
U
مجسم کننده ذات خدادرهیکل انسان
characterization
U
مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
an impersonal deity
U
خدایی که هرگز مجسم بصورت شخص نمیشود
The painting portrays the death of Nelson.
U
این نقاشی مرگ نلسون را مجسم می کند .
cupids
U
خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
Cupid
U
خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
Floret
[rosette]
U
[طرح گل رزی با حالتی منظم و هندسی که جلوه ای از یک شکوفه را مجسم می سازد.]
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
formed
U
تشکیل دادن ساختن
forms
U
تشکیل دادن ساختن
form
U
تشکیل دادن ساختن
polarizes
U
قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarizing
U
قطبش دادن دوقطبی ساختن
modifies
U
تغییر دادن معتدل ساختن
modify
U
تغییر دادن معتدل ساختن
modifying
U
تغییر دادن معتدل ساختن
to a oneself to
U
ساختن احوال خودراوفق دادن
polarize
U
قطبش دادن دوقطبی ساختن
accredits
U
معتبر ساختن اختیار دادن
tp put to rout
U
شکست دادن وپراکنده ساختن
vary
U
متنوع ساختن تنوع دادن به
polarised
U
قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarises
U
قطبش دادن دوقطبی ساختن
polarising
U
قطبش دادن دوقطبی ساختن
varies
U
متنوع ساختن تنوع دادن به
to make over
U
انتقال دادن دوباره ساختن
make over
U
انتقال دادن دوباره ساختن
put away
U
مردود ساختن طلاق دادن
accredit
U
معتبر ساختن اختیار دادن
accrediting
U
معتبر ساختن اختیار دادن
impart
U
سهم دادن بهره مند ساختن
imparted
U
سهم دادن بهره مند ساختن
imparts
U
سهم دادن بهره مند ساختن
imparting
U
سهم دادن بهره مند ساختن
counterpose
U
درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
damp
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
disciplining
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
engineer
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
To bear (put up) with somebody.
U
با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
engineers
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineered
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
preparing
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepare
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
getting
U
مجاب کردن ساختن
to manufacture
[into]
U
ساختن
[درست کردن]
[به]
to lay it on thick
U
نصب کردن ساختن
work up
U
ترکیب کردن ساختن
gets
U
مجاب کردن ساختن
get
U
مجاب کردن ساختن
detected
U
کشف کردن نمایان ساختن
detecting
U
کشف کردن نمایان ساختن
highlighting
U
روشن ساختن مشخص کردن
detects
U
کشف کردن نمایان ساختن
fraternizing
U
برادری کردن متفق ساختن
detect
U
کشف کردن نمایان ساختن
pt down
U
هرز اب ساختن منکوب کردن
provide
U
میسر ساختن تامین کردن
provides
U
میسر ساختن تامین کردن
illuminate
U
درخشان ساختن زرنما کردن
illuminates
U
درخشان ساختن زرنما کردن
attract
U
جذب کردن مجذوب ساختن
surprises
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
illuminating
U
درخشان ساختن زرنما کردن
serialising
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
fraternizes
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternized
U
برادری کردن متفق ساختن
surprise
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
lanes
U
کوچه ساختن منشعب کردن
lane
U
کوچه ساختن منشعب کردن
to bear with a person
U
باکسی ساختن یاسازش کردن
inculcate
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
prey
U
دستخوش ساختن طعمه کردن
trump up
<idiom>
U
ساختن ،درمغز اختراع کردن
tepefy
U
ولرم کردن ملول ساختن
inculcating
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcates
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
admired
U
متحیر کردن متعجب ساختن
admires
U
متحیر کردن متعجب ساختن
inculcated
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
fraternised
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternises
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternising
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternize
U
برادری کردن متفق ساختن
frank
U
باطل کردن مصون ساختن
assimilating
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
perpetuated
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuate
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
localizing
U
محلی کردن موضعی ساختن
localizes
U
محلی کردن موضعی ساختن
localize
U
محلی کردن موضعی ساختن
localising
U
محلی کردن موضعی ساختن
localises
U
محلی کردن موضعی ساختن
serializing
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializes
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
perpetuates
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuating
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
preparing
U
مهیا ساختن مجهز کردن
to cotton with each other
U
باهم ساختن یارفاقت کردن
reproduce
U
چاپ کردن دوباره ساختن
reproduced
U
چاپ کردن دوباره ساختن
tumify
U
اماس کردن متورم ساختن
reproduces
U
چاپ کردن دوباره ساختن
reproducing
U
چاپ کردن دوباره ساختن
to cotton together
U
باهم ساختن یارفاقت کردن
redargue
U
متهم ساختن تکذیب کردن
prepares
U
مهیا ساختن مجهز کردن
serialized
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialize
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialises
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
surprize
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
violates
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
franks
U
باطل کردن مصون ساختن
franking
U
باطل کردن مصون ساختن
attracts
U
جذب کردن مجذوب ساختن
attracting
U
جذب کردن مجذوب ساختن
attracted
U
جذب کردن مجذوب ساختن
frankest
U
باطل کردن مصون ساختن
franker
U
باطل کردن مصون ساختن
violated
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
assimilate
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilate
U
تلفیق کردن همانند ساختن
serialised
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
prepare
U
مهیا ساختن مجهز کردن
assimilating
U
تلفیق کردن همانند ساختن
spellbind
U
مجذوب کردن مفتون ساختن
assimilates
U
تلفیق کردن همانند ساختن
assimilates
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilated
U
تلفیق کردن همانند ساختن
assimilated
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
violate
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
franked
U
باطل کردن مصون ساختن
pleases
U
خشنود ساختن کیف کردن
to hammer out
U
ساختن بکوشش درست کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com