Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
His sculptures blend into nature as if they belonged there.
U
مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
in such a way as to enable them
U
به طوری که آنها بتوانند
There they were in all their finery.
U
آنجا آنها در تمام زر و زیور خود بودند.
lapped
U
ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
lap
U
ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
chip
U
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chips
U
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
lusus natarae
U
بازی طبیعت خوش مزگی طبیعت
statuesque
U
شبیه مجسمه سبک مجسمه
lusus naturae
U
بازی طبیعت خوشمزگی طبیعت
dictionary
U
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
dictionaries
U
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
affected
آمیخته با ناز و تکبر
herb spice blend
U
آمیخته ای از ادویه و سبزیجات معطر
coincidence function
U
پردازش دو یا چند سیگلنال ورودی و خروجی آنها تابع AND آنها باشند
salami technique
U
کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
telnet
U
پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
cross examination
U
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
manager
U
برنامهای که رکوردها را نگهداری میکند و به آنها دستیابی دارد و آنها را پردازش میکند
managers
U
برنامهای که رکوردها را نگهداری میکند و به آنها دستیابی دارد و آنها را پردازش میکند
regenerate
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
minimization
U
کم انگاری
imaginary
U
انگاری
attachment
U
تعلق
accru
U
تعلق
dependency
U
تعلق
dependencies
U
تعلق
anthropomorphism
U
انسان انگاری
laches
U
سهل انگاری
presupposition
U
پیش انگاری
imaginary
U
جزء انگاری
insouciance
U
سهل انگاری
nihilism
U
نیست انگاری
cryptomnesia
U
نو انگاری خاطره
imaginary axis
U
محور انگاری
imaginary part
U
جزء انگاری
nonchalance
U
سهل انگاری
imaginary root
U
ریشه ی انگاری
negligence
U
سهل انگاری
presuppositions
U
پیش انگاری
accrue
U
تعلق گرفتن
belonging to another
U
تعلق به غیر
belongingness
U
تعلق پذیری
intimacy principle
U
اصل تعلق
accrue
U
تعلق گرفتن
accrues
U
تعلق گرفتن
belongs
U
تعلق داشتن
belonged
U
تعلق داشتن
incurrence
U
تعلق گرفتگی
belong
U
تعلق داشتن
accruing
U
تعلق گرفتن
theomania
U
خود خدا انگاری
necromimesis
U
خود مرده انگاری
contralateral neglect
U
نادیده انگاری دگرسو
reification
U
شیئی انگاری مفهومها
sour grapes mechanism
U
مکانیسم ناچیز انگاری
zoomorphism
U
حیوان ریخت انگاری
indifference
U
لاقیدی سهل انگاری
enelicomorphism
U
بزرگسال انگاری کودک
that right inheres in him
U
ان حق باو تعلق میگیرد
neghgent
U
غفلت کار سها انگاری
royalty tonnage
U
ی که حق الامتیازبدان تعلق میگیردبتن شماری
incidence
U
تعلق واقعی مالیات مشمولیت
fixation
U
خیره شدگی تعلق خاطر
out of one's element
<idiom>
U
جایی که به شخص تعلق ندارد
fixations
U
خیره شدگی تعلق خاطر
accruing
U
منتج گردیدن تعلق گرفتن
accrues
U
منتج گردیدن تعلق گرفتن
neither fish nor fowl
<idiom>
U
چیزی که به گروه مشخص تعلق ندارد
quantity allowance
U
تخفیفی که به خرید عمده تعلق میگیرد
lost cluster
U
تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
birthright
U
حقوقی که در اثر تولد بخص تعلق می گیرد
phonendoscope
U
شنیده میشوند
to greenwash
U
نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
dutiable goods
U
کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
rent
U
ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
talk someone's ear off
<idiom>
U
آنقدر حرف میزند که انگاری سرگنجشک خورده
[اصطلاح روزمره]
plastic zone
U
منطقهای که در ان خاکها زیر و رو میشوند
boxes are made of wood
U
جعبه ها از چوب ساخته میشوند
alluvial deposit
U
موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند
single
U
استفاده از اعدادی که در یک کلمه ذخیره میشوند
avoirdupois
U
اشیاء و اجناسی که با توزین فروخته میشوند
The culpable action may be done wilfully or by negligence.
U
عمل قابل مجازات ممکن است آگاهانه یا با سهل انگاری انجام شود.
thereupon
<adv.>
U
در آنجا
natures
U
طبیعت
subsequently
<adv.>
U
در آنجا
nature
U
طبیعت
thereat
<adv.>
U
در آنجا
statues
U
مجسمه
statue
U
مجسمه
physio
U
طبیعت
physios
U
طبیعت
sculptor work
U
مجسمه
temperament
U
طبیعت
Mother Nature
U
طبیعت
temperaments
U
طبیعت
images
U
مجسمه
image
U
مجسمه
at that
[at that provocation]
<adv.>
U
در آنجا
inclination
U
طبیعت
consequently
<adv.>
U
در آنجا
consubstantial
U
هم طبیعت
qualities
U
طبیعت
image
U
مجسمه
quality
U
طبیعت
as a result
<adv.>
U
در آنجا
pronominal adjective
صفتی که اگر موصوف آن را بیندازند ضمیر میشوند
plasmodium
U
نوعی از پلاسمودیدها که انگل یاختههای خون میشوند
bird's eye perspective
U
پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
lusus naturae
U
غرابت طبیعت
statue of liberty
U
مجسمه ازادی
navigated
U
طبیعت ذات
sculpturesque
U
شبیه مجسمه
freaks of nature
U
غرائب طبیعت
navigate
U
طبیعت ذات
mannequin
U
مجسمه چوبی
hyperphyscal
U
مافوق طبیعت
mannequins
U
مجسمه چوبی
earthiness
U
طبیعت خاکی
tao
U
مسیر طبیعت
second nature
U
طبیعت ثانوی
entablement
U
سکوی مجسمه
footpath
U
پایه مجسمه
footpaths
U
پایه مجسمه
plaster of Paris
U
گچ مجسمه سازی
navigating
U
طبیعت ذات
navigates
U
طبیعت ذات
sculpture
U
مجسمه سازی
sculptures
U
مجسمه سازی
statuary
U
مجسمه سای
gift of nature
U
نعمت طبیعت
statuettes
U
مجسمه کوچک
sphinx
مجسمه ابوالهول
contrary to nature
U
بر خلاف طبیعت
natural endowments
U
بخششهای طبیعت
animality
U
طبیعت حیوانی
cycle of water
U
گردش اب در طبیعت
still life
U
طبیعت بیجان
lusus natarae
U
غرابت طبیعت
metaphsical
U
طبیعت حکمتی
statuette
U
مجسمه کوچک
sphinxes
U
مجسمه ابوالهول
hyperphysical
U
فوق طبیعت
imagery
U
شکل و مجسمه
gift of nature
U
هدیه طبیعت
acropodium
U
پایهء مجسمه
naturalist
U
طبیعت گرا
naturalist
U
طبیعت شناس
naturalists
U
طبیعت گرا
hu man nature
U
طبیعت انسانی
hydraulic cycle
U
گردش اب در طبیعت
naturalists
U
طبیعت شناس
landscape architecture
U
معماری طبیعت
Mother Nature
U
طبیعت مهربان
image
U
مجسمه شکل
naturalism
U
طبیعت گرایی
natures
U
طبیعت سرشت
naturalism
U
طبیعت پردازی
antique statue
U
مجسمه عتیقه
against nature
U
مخالف طبیعت
As far as I know . So far as I know.
U
تا آنجا که من می دانم
images
U
مجسمه شکل
human nature
U
طبیعت انسان
nature
U
طبیعت سرشت
free haul
U
در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
data link
U
راه اصلی که اطلاعات در ان بصورت دیجیتال منتقل میشوند
oxyhydrogen blowpipe
U
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
in love - engaged - married
U
عاشق . نامزد . متاهل
[مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
hauls
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauling
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauled
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
haul
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
phonoscope
U
التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
back plate
U
صفحه متحرکی که سیلندرچرخ و کفشکها روی ان سوار میشوند
reversals
U
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
reversal
U
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
ballistic
U
مربوط بعلم حرکت اجسامی که درهوا پرتاپ میشوند
figurine
U
مجسمه سفالین رنگی
banderol
U
[نوار تزئینی مجسمه]
figurin
U
مجسمه سفالین رنگی
naturalistic
U
مبنی بر طبیعت بازی
banderole
U
[نوار تزئینی مجسمه]
caryatid
U
ستونی که مجسمه زن باشد
foliate mask
U
صورت مجسمه انسان
busts
U
مجسمه نیم تنه
busting
U
مجسمه نیم تنه
busted
U
مجسمه نیم تنه
bust
U
مجسمه نیم تنه
i a the beauties of nature
U
من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
figurines
U
مجسمه سفالین رنگی
plinth
U
ازاره پایه مجسمه
waxworks
U
مجسمه سازی ازموم
waxwork
U
مجسمه سازی ازموم
idol
U
خدای دروغی مجسمه
pedestals
U
پایه مجسمه شالوده
so far as I'm concerned
U
تا آنجا که به من مربوط می شود
pedestal
U
پایه مجسمه شالوده
plastic
U
پلاستیک مجسمه سازی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com