English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 219 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
permit U مجاز کردن
permits U مجاز کردن
permitting U مجاز کردن
legitimised U مجاز کردن
legitimises U مجاز کردن
legitimising U مجاز کردن
legitimization U مجاز کردن
legitimize U مجاز کردن
legitimized U مجاز کردن
legitimizes U مجاز کردن
legitimizing U مجاز کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
clear U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clearer U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clearest U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clears U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
encroach U تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
encroached U تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
encroaches U تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
lincense or cence U مجاز کردن پروانه دادن
Other Matches
piggyback U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggybacks U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
legit U نمایش مجاز تاتر مجاز
visiting correspondent U نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
authorized level of organization U سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
certified U مجاز
authorized U مجاز
rated U مجاز
admissibll U مجاز
permissive U مجاز
tropologic U مجاز
legal U مجاز
permitted U مجاز
admittable U مجاز
lawful U مجاز
at liberty U مجاز
metonymy U مجاز
authorrized U مجاز
toluene U حد مجاز
authorised U مجاز
allowed U مجاز
licensable U مجاز
allowable U مجاز
licensed U مجاز
admissible U مجاز
commissioned U مجاز
permissible U مجاز
admitance U روا مجاز
complements U حد مجاز مکمل
authorized program U برنامه مجاز
authorized strength U استعداد مجاز
trope U مجاز استعاره
freeing U مجاز منفصل
complementing U حد مجاز مکمل
troplogy U مجاز گوئی
figuratively U بطور مجاز
dosing U مقدار مجاز
not allowed U غیر مجاز
authorized bank U بانک مجاز
on the house <idiom> U مجاز درکاری
dosed U مقدار مجاز
dose U مقدار مجاز
authorized manpower U استعدادپرسنلی مجاز
safe load U بار مجاز
allowance U میزان مجاز
settings U شدت مجاز
setting U شدت مجاز
metonym U مجاز مرسل
ban item U غیر مجاز
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
speed limits U سرعت مجاز
tolerance limit U خطای مجاز
revocable contract U عقد مجاز
licensing hours زمان مجاز
accredited U مجاز معتبر
doses U مقدار مجاز
justifiability U مجاز بودنی
licit U روا مجاز
unauthorized U غیر مجاز
allowances U میزان مجاز
frees U مجاز منفصل
bona fide holder U دارنده مجاز
fair game U شکار مجاز
delegation of authority U مجاز شمردن
freed U مجاز منفصل
free U مجاز منفصل
speed limit U سرعت مجاز
complemented U حد مجاز مکمل
circuit allocated use U مدارچانلهای مجاز
permissible deviation U تفاوت مجاز
idiographic U وابسته به مجاز
prescribed load U بار مجاز
permissible dosage U دوز مجاز
permissible velocity U تندی مجاز
permissibly U بطور مجاز
authorised clerk U واسطه مجاز
tolerances U خطای مجاز
authorise U مجاز نمودن
allowable cargo load U بار مجاز
contraband U غیر مجاز
height clearance U ارتفاع مجاز
tolerances U تفاوت مجاز
working stress U تنش مجاز
working load U بار مجاز
authorized allowance U سهمیه مجاز
allowable stress U تنش مجاز
bag limit U حد مجاز صید
allowed vibrations U ارتعاشهای مجاز
permissible velocity U سرعت مجاز
allowable cargo load U حداکثربار مجاز
allowable level U تراز مجاز
allowable load U بار مجاز
tolerance U خطای مجاز
permissible load U بار مجاز
tolerance U تفاوت مجاز
impermissible U غیر مجاز
complement U حد مجاز مکمل
lawfully U به طور مجاز
illicit advertising U تبلیغ غیر مجاز
ranges U مجموعه مقادیر مجاز
illigal character U دخشه غیر مجاز
authorized allowance supplies U سهمیه اماد مجاز
illigal character U کاراکتر غیر مجاز
range U مجموعه مقادیر مجاز
numbers U مجموعه مقادیر مجاز
acceptance tolerance U حد مجاز قابل قبول
maximum allowable concentration U حداکثر غلظت مجاز
maximum permissible load U بار مجاز حداکثر
number U مجموعه مقادیر مجاز
manpower cieling U حداکثرنیروی انسانی مجاز
maximum permissible voltage U ولتاژ مجاز حداکثر
allowed energy levels U ترازهای انرژی مجاز
ranged U مجموعه مقادیر مجاز
forbidden band U نوار غیر مجاز
permissible dosage U میزان داروی مجاز
allowed quantum state U حالت کوانتومی مجاز
authorized parts list U لیست قطعات مجاز
authorized parts list U سهمیه مجاز قطعات
circuit allocated use U سهمیه مدارهای مجاز
tensile stress U تنش کششی مجاز
personnel authorization U سطح پرسنلی مجاز
authorized allowance supplies U سهمیه مجاز اماد
allowable cabin load U بار مجاز هواپیما
authorized manpower U نیروی انسانی مجاز
prescribed load U بار مهمات مجاز
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
safe loads tables U جداول بارهای مجاز
tare U وزن مجاز یک فرف
eligible traffic U عبور و مرور مجاز
personnel authorization U جدول پرسنلی مجاز
security U مشخصات کاربران مجاز
table of allowance U جدول سهمیه مجاز
ratings U نحوه عملکرد مجاز
taxi stand U ماندگاه مجاز تاکسی
rating U نحوه عملکرد مجاز
licitly U بطور مجاز یا مشروع
twenty four hour charge rate U امپر مجاز باتری
pass reciever U دریافت کننده مجاز پاس
personnel ceiling U سقف استعداد مجاز پرسنلی
illicit U قاچاقی نامشروع غیر مجاز
Chartered ( certified public ) accountant . U حسابدار قسم خورده ( مجاز )
surcharge of common U استفاده بیش از حد مجاز ازچراگاه
overdrafts U برداشت اب بیش از اندازه مجاز
fishable U مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
overdraft U برداشت اب بیش از اندازه مجاز
peace time complement U استعداد مجاز زمان صلح
on the deck U پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
frequency tolerance U میزان تغییر مجاز فرکانس
symmetry allowed reaction U واکنش مجاز از لحاظ تقارن
authorized stockage list U لیست ذخیره انبار مجاز
open season U فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
countermining distance U فاصله مجاز بین دومین
allowable cargo load U فرفیت بار مجاز هواپیما
game fish U ماهی مجاز برای صیادی
maximum safe temperature U درجه حرارت مجاز حداکثر
butt ending U ضربه غیر مجاز با انتهای چوب
peace time establishment U جدول استعداد مجاز زمان صلح
under the counter U داروی بدون نسخه وغیر مجاز
authorized U شخصی که مجاز است به دستیابی به یک سیستم
spanning U مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
authorized strength of theater U استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
span U مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
spanned U مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
metonym U لغت وکلمهای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود
pass interference U جلوگیری غیر مجاز حریف ازگرفتن پاس
ultra vires U بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
maximum U بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum permissible temperature rise U حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
doping U نیروی کاذب حاصل از داروهای غیر مجاز
spans U مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
invalid U شخصی که مجاز به استفاده از کامپیوتر یا اتصال به یک شبکه نیست
invalids U شخصی که مجاز به استفاده از کامپیوتر یا اتصال به یک شبکه نیست
date of grace U مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
talking is not permitted U سخن گفتن مجاز نیست صحبت ممنوع است
allowance for anticipated U سهمیه مجاز تلفات پیش بینی شده اماد
trespassed U تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespasses U تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespass U تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
tolerances U بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
tolerance U بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
trespassing U تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
outside agency U شخصی که مجاز نیست درزمین گلف به بازیگر کمک فکری کند
debt limit U حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
privileged U مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
accessing U مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
accesses U مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
accessed U مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
center of gravity limits U محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
access مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایل های ذخیره شده
keeper U ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
keepers U ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
trials U مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
trial U مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
privacy U قانونی که طبق آن داده شخصی است و توسط کاربران غیر مجاز قابل دستیابی نیست
forbid U ترکیب بیت در یک کلمه کامپیوتر که طبق قوانین برنامه نویس یا طرح سیستم مجاز نیست
intermediate contingency U قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
wats U Service Telephone WidaArea سرویسی که تعدادنامحدودی از مکالمات را درناحیهای وسیع از یک نقطه به هر مکان مجاز می سازد
forbids U ترکیب بیت در یک کلمه کامپیوتر که طبق قوانین برنامه نویس یا طرح سیستم مجاز نیست
sequence U ترتیبی که شماره کاربر, کلمه رمز و سایر کدهای مجاز وارد می شوند تابه سیستم دستیابی شود
sequences U ترتیبی که شماره کاربر, کلمه رمز و سایر کدهای مجاز وارد می شوند تابه سیستم دستیابی شود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com