Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
trope
U
مجاز استعاره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
piggyback
U
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggybacks
U
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
legit
U
نمایش مجاز تاتر مجاز
figure of speech
U
استعاره
torpe
U
استعاره
conceit
U
استعاره
metaphor
U
استعاره
mysticalness
U
استعاره
metaphors
U
استعاره
simile
U
استعاره تشابه
similes
U
استعاره تشابه
conceited
U
غرور استعاره
kenning
U
نوعی استعاره
tropology
U
استعاره سازی
metaphors
U
صنعت استعاره کنایه
metaphor
U
صنعت استعاره کنایه
visiting correspondent
U
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
simile
[rhetorical figure of speech]
U
تشبیه
[استعاره ]
[گفتار لفظی]
authorized level of organization
U
سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
permissive
U
مجاز
licensable
U
مجاز
commissioned
U
مجاز
admittable
U
مجاز
metonymy
U
مجاز
authorised
U
مجاز
lawful
U
مجاز
authorrized
U
مجاز
certified
U
مجاز
rated
U
مجاز
admissibll
U
مجاز
allowable
U
مجاز
authorized
U
مجاز
at liberty
U
مجاز
permitted
U
مجاز
legal
U
مجاز
admissible
U
مجاز
tropologic
U
مجاز
licensed
U
مجاز
toluene
U
حد مجاز
allowed
U
مجاز
permissible
U
مجاز
on the house
<idiom>
U
مجاز درکاری
admitance
U
روا مجاز
working load
U
بار مجاز
working stress
U
تنش مجاز
allowable cargo load
U
بار مجاز
allowable cargo load
U
حداکثربار مجاز
allowable level
U
تراز مجاز
allowable load
U
بار مجاز
allowable stress
U
تنش مجاز
troplogy
U
مجاز گوئی
allowed vibrations
U
ارتعاشهای مجاز
fair game
U
شکار مجاز
legitimised
U
مجاز کردن
licensing hours
زمان مجاز
legitimising
U
مجاز کردن
legitimizing
U
مجاز کردن
legitimizes
U
مجاز کردن
speed limit
U
سرعت مجاز
legitimized
U
مجاز کردن
legitimization
U
مجاز کردن
legitimize
U
مجاز کردن
legitimises
U
مجاز کردن
speed limits
U
سرعت مجاز
authorise
U
مجاز نمودن
circuit allocated use
U
مدارچانلهای مجاز
delegation of authority
U
مجاز شمردن
not allowed
U
غیر مجاز
height clearance
U
ارتفاع مجاز
idiographic
U
وابسته به مجاز
impermissible
U
غیر مجاز
justifiability
U
مجاز بودنی
licit
U
روا مجاز
maximum prr ermissible
U
مجاز حداکثر
metonym
U
مجاز مرسل
permissible velocity
U
سرعت مجاز
permissible load
U
بار مجاز
bona fide holder
U
دارنده مجاز
ban item
U
غیر مجاز
authorised clerk
U
واسطه مجاز
tolerance limit
U
خطای مجاز
safe load
U
بار مجاز
revocable contract
U
عقد مجاز
prescribed load
U
بار مجاز
authorized allowance
U
سهمیه مجاز
authorized bank
U
بانک مجاز
permissibly
U
بطور مجاز
authorized manpower
U
استعدادپرسنلی مجاز
authorized program
U
برنامه مجاز
authorized strength
U
استعداد مجاز
permissible velocity
U
تندی مجاز
bag limit
U
حد مجاز صید
permissible dosage
U
دوز مجاز
doses
U
مقدار مجاز
permitting
U
مجاز کردن
accredited
U
مجاز معتبر
free
U
مجاز منفصل
permit
U
مجاز کردن
allowances
U
میزان مجاز
tolerances
U
خطای مجاز
allowance
U
میزان مجاز
figuratively
U
بطور مجاز
frees
U
مجاز منفصل
complementing
U
حد مجاز مکمل
complements
U
حد مجاز مکمل
tolerance
U
تفاوت مجاز
tolerance
U
خطای مجاز
freed
U
مجاز منفصل
permits
U
مجاز کردن
freeing
U
مجاز منفصل
complemented
U
حد مجاز مکمل
unauthorized
U
غیر مجاز
tolerances
U
تفاوت مجاز
setting
U
شدت مجاز
settings
U
شدت مجاز
complement
U
حد مجاز مکمل
permissible deviation
U
تفاوت مجاز
contraband
U
غیر مجاز
dosing
U
مقدار مجاز
dose
U
مقدار مجاز
lawfully
U
به طور مجاز
dosed
U
مقدار مجاز
tensile stress
U
تنش کششی مجاز
illigal character
U
دخشه غیر مجاز
personnel authorization
U
جدول پرسنلی مجاز
illigal character
U
کاراکتر غیر مجاز
illicit advertising
U
تبلیغ غیر مجاز
licitly
U
بطور مجاز یا مشروع
prescribed load
U
بار مهمات مجاز
table of allowance
U
جدول سهمیه مجاز
personnel authorization
U
سطح پرسنلی مجاز
permissible dosage
U
میزان داروی مجاز
tare
U
وزن مجاز یک فرف
taxi stand
U
ماندگاه مجاز تاکسی
peak strenght
U
حداکثر استعداد مجاز
maximum permissible voltage
U
ولتاژ مجاز حداکثر
twenty four hour charge rate
U
امپر مجاز باتری
maximum permissible load
U
بار مجاز حداکثر
maximum allowable concentration
U
حداکثر غلظت مجاز
manpower cieling
U
حداکثرنیروی انسانی مجاز
safe loads tables
U
جداول بارهای مجاز
forbidden band
U
نوار غیر مجاز
ranged
U
مجموعه مقادیر مجاز
authorized allowance supplies
U
سهمیه اماد مجاز
allowed energy levels
U
ترازهای انرژی مجاز
security
U
مشخصات کاربران مجاز
number
U
مجموعه مقادیر مجاز
rating
U
نحوه عملکرد مجاز
authorized parts list
U
سهمیه مجاز قطعات
authorized parts list
U
لیست قطعات مجاز
ratings
U
نحوه عملکرد مجاز
allowable cabin load
U
بار مجاز هواپیما
allowed quantum state
U
حالت کوانتومی مجاز
eligible traffic
U
عبور و مرور مجاز
range
U
مجموعه مقادیر مجاز
authorized allowance supplies
U
سهمیه مجاز اماد
acceptance tolerance
U
حد مجاز قابل قبول
circuit allocated use
U
سهمیه مدارهای مجاز
numbers
U
مجموعه مقادیر مجاز
ranges
U
مجموعه مقادیر مجاز
authorized manpower
U
نیروی انسانی مجاز
peace time complement
U
استعداد مجاز زمان صلح
illicit
U
قاچاقی نامشروع غیر مجاز
allowable cargo load
U
فرفیت بار مجاز هواپیما
game fish
U
ماهی مجاز برای صیادی
personnel ceiling
U
سقف استعداد مجاز پرسنلی
overdrafts
U
برداشت اب بیش از اندازه مجاز
symmetry allowed reaction
U
واکنش مجاز از لحاظ تقارن
surcharge of common
U
استفاده بیش از حد مجاز ازچراگاه
pass reciever
U
دریافت کننده مجاز پاس
maximum safe temperature
U
درجه حرارت مجاز حداکثر
Chartered ( certified public ) accountant .
U
حسابدار قسم خورده ( مجاز )
lincense or cence
U
مجاز کردن پروانه دادن
authorized stockage list
U
لیست ذخیره انبار مجاز
frequency tolerance
U
میزان تغییر مجاز فرکانس
overdraft
U
برداشت اب بیش از اندازه مجاز
on the deck
U
پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
open season
U
فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
fishable
U
مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
countermining distance
U
فاصله مجاز بین دومین
clearest
U
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clears
U
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clearer
U
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clear
U
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
butt ending
U
ضربه غیر مجاز با انتهای چوب
authorized
U
شخصی که مجاز است به دستیابی به یک سیستم
peace time establishment
U
جدول استعداد مجاز زمان صلح
under the counter
U
داروی بدون نسخه وغیر مجاز
maximum
U
بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
ultra vires
U
بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
metonym
U
لغت وکلمهای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود
maximum permissible temperature rise
U
حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
authorized strength of theater
U
استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
spanning
U
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
span
U
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
spanned
U
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
pass interference
U
جلوگیری غیر مجاز حریف ازگرفتن پاس
spans
U
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
doping
U
نیروی کاذب حاصل از داروهای غیر مجاز
talking is not permitted
U
سخن گفتن مجاز نیست صحبت ممنوع است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com