English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
get U مجاب کردن ساختن
gets U مجاب کردن ساختن
getting U مجاب کردن ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
confute U مجاب کردن
persuade U مجاب کردن
argue U مجاب کردن
assures U بیمه کردن مجاب کردن
assure U بیمه کردن مجاب کردن
assuring U بیمه کردن مجاب کردن
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
persuasive U مجاب کننده
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
To bear (put up) with somebody. U با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineers U اداره کردن طرح کردن و ساختن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
engineered U اداره کردن طرح کردن و ساختن
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineer U اداره کردن طرح کردن و ساختن
to lay it on thick U نصب کردن ساختن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
work up U ترکیب کردن ساختن
assimilates U تلفیق کردن همانند ساختن
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
violate U بی حرمت ساختن مختل کردن
assimilated U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilated U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilate U تلفیق کردن همانند ساختن
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
assimilates U هم جنس کردن شبیه ساختن
violated U بی حرمت ساختن مختل کردن
fructify U برومند کردن بارور ساختن
violates U بی حرمت ساختن مختل کردن
detect U کشف کردن نمایان ساختن
serialising U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialized U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialize U نوبتی کردن پیاپی ساختن
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
serializes U نوبتی کردن پیاپی ساختن
redargue U متهم ساختن تکذیب کردن
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
serializing U نوبتی کردن پیاپی ساختن
localises U محلی کردن موضعی ساختن
localising U محلی کردن موضعی ساختن
assimilating U تلفیق کردن همانند ساختن
serialises U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialised U نوبتی کردن پیاپی ساختن
assimilating U هم جنس کردن شبیه ساختن
detected U کشف کردن نمایان ساختن
detecting U کشف کردن نمایان ساختن
detects U کشف کردن نمایان ساختن
reproducing U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduces U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduced U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduce U چاپ کردن دوباره ساختن
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
localize U محلی کردن موضعی ساختن
provides U میسر ساختن تامین کردن
inculcates U جایگیر ساختن تلقین کردن
internalises U باطنی ساختن داخلی کردن
fraternizes U برادری کردن متفق ساختن
fraternized U برادری کردن متفق ساختن
fraternize U برادری کردن متفق ساختن
fraternising U برادری کردن متفق ساختن
fraternises U برادری کردن متفق ساختن
fraternised U برادری کردن متفق ساختن
inculcating U جایگیر ساختن تلقین کردن
prey U دستخوش ساختن طعمه کردن
internalised U باطنی ساختن داخلی کردن
discompose U مضطرب ساختن پریشان کردن
internalising U باطنی ساختن داخلی کردن
admires U متحیر کردن متعجب ساختن
admired U متحیر کردن متعجب ساختن
provide U میسر ساختن تامین کردن
to cotton together U باهم ساختن یارفاقت کردن
to cotton with each other U باهم ساختن یارفاقت کردن
inculcate U جایگیر ساختن تلقین کردن
internalizing U باطنی ساختن داخلی کردن
inculcated U جایگیر ساختن تلقین کردن
internalizes U باطنی ساختن داخلی کردن
internalized U باطنی ساختن داخلی کردن
internalize U باطنی ساختن داخلی کردن
to bear with a person U باکسی ساختن یاسازش کردن
tepefy U ولرم کردن ملول ساختن
emboss U مزین کردن پرجلوه ساختن
illuminating U درخشان ساختن زرنما کردن
agonise U معذب ساختن متاثر کردن
frank U باطل کردن مصون ساختن
spellbind U مجذوب کردن مفتون ساختن
franked U باطل کردن مصون ساختن
franker U باطل کردن مصون ساختن
frankest U باطل کردن مصون ساختن
franking U باطل کردن مصون ساختن
franks U باطل کردن مصون ساختن
trump up <idiom> U ساختن ،درمغز اختراع کردن
prepare U مهیا ساختن مجهز کردن
prepares U مهیا ساختن مجهز کردن
entomb U دفن کردن مقبره ساختن
entombed U دفن کردن مقبره ساختن
entombing U دفن کردن مقبره ساختن
entombs U دفن کردن مقبره ساختن
fraternizing U برادری کردن متفق ساختن
surprize U متعجب ساختن غافلگیر کردن
illuminate U درخشان ساختن زرنما کردن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
illuminates U درخشان ساختن زرنما کردن
preparing U مهیا ساختن مجهز کردن
avouch U تضمین کردن مستقر ساختن
assimilate U هم جنس کردن شبیه ساختن
localizes U محلی کردن موضعی ساختن
obliges U وادار کردن مرهون ساختن
surprises U متعجب ساختن غافلگیر کردن
destroying U ویران کردن نابود ساختن
surprise U متعجب ساختن غافلگیر کردن
improvise U انا ساختن تعبیه کردن
attract U جذب کردن مجذوب ساختن
proscribe U ممنوع ساختن تحریم کردن
oblige U وادار کردن مرهون ساختن
pt down U هرز اب ساختن منکوب کردن
proscribed U ممنوع ساختن تحریم کردن
please U خشنود ساختن کیف کردن
retards U کند ساختن معوق کردن
attracts U جذب کردن مجذوب ساختن
attracting U جذب کردن مجذوب ساختن
attracted U جذب کردن مجذوب ساختن
retarding U کند ساختن معوق کردن
destroys U ویران کردن نابود ساختن
proscribing U ممنوع ساختن تحریم کردن
retard U کند ساختن معوق کردن
proscribes U ممنوع ساختن تحریم کردن
subdue U مقهور ساختن رام کردن
improvises U انا ساختن تعبیه کردن
improvising U انا ساختن تعبیه کردن
perpetuates U دائمی کردن جاودانی ساختن
obliged U وادار کردن مرهون ساختن
perpetuate U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuating U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuated U دائمی کردن جاودانی ساختن
destroy U ویران کردن نابود ساختن
pleases U خشنود ساختن کیف کردن
lanes U کوچه ساختن منشعب کردن
subduing U مقهور ساختن رام کردن
lane U کوچه ساختن منشعب کردن
localizing U محلی کردن موضعی ساختن
tumify U اماس کردن متورم ساختن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
subdues U مقهور ساختن رام کردن
freezes U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
mirrors U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
cark U بار کردن غمگین ساختن یاشدن
mirror U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
engraves U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
located U مستقر ساختن مکان یابی کردن
recesses U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
engrave U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
engraved U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
recess U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
freeze U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
locate U مستقر ساختن مکان یابی کردن
mirrored U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
illume U منور کردن روشن فکر ساختن
by pass U بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
traumatising U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatize U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatized U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatises U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatizes U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatizing U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatised U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
visualised U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualizing U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
fulcrum U تکیه گاه ساختن پایه دار کردن
visualising U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualises U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualized U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualizes U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
cook up <idiom> U اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
visualize U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
size U سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
sizes U سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
outlaws U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawing U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawed U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlaw U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
concrete U : سفت کردن باشفته اندودن یا ساختن بهم پیوستن
beading machine U ابزارمخصوص ساختن فلانژدستگاه ویژه گرد کردن لبه ورقها
wetting U مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
dam U سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
damming U سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dams U سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com