English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 56 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
self reliant U متکی بنفس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
self depedence U اتکاء بنفس اعتماد بنفس
self sustaining U متکی به خود متکی به نیروی خود
autosuggestion U القاء بنفس
autosuggestion U تلقین بنفس
self esteem U احترام بنفس
self concern U علاقه بنفس
self reliance U اعتماد بنفس
self help U کمک بنفس
self-help U کمک بنفس
aplomb U اعتماد بنفس
self doubt U عدم اعتماد بنفس
self-assured U مطمئن بنفس خود
self assured U مطمئن بنفس خود
self doubt U عدم ایمان بنفس
self reliance U اتکاء بنفس خود
self sustained U تحمیل شده بنفس
self knowing U واثق بنفس خود
self confidence U اعتماد بنفس غرور بیجا
self abuse U استمناء با دست توهین بنفس
self charging U تحمیل شونده بنفس خود خودکار
diffident U دارای عدم اتکاء بنفس محجوب
reposeful U متکی
relier U متکی
hanger on U متکی بر
pending U متکی
anaclitic U متکی به
reliant U متکی
to throw oneself on U متکی شدن بر
leaned U متکی شدن
memory dependent U متکی به حافظه
rest U متکی بودن به
rests U متکی بودن به
self dependent U متکی بخود
substantive U متکی بخود
leans U متکی شدن
lean U متکی شدن
interdepend U بیکدیگر متکی بودن
document U متکی به مدرک کردن
documented U متکی به مدرک کردن
self supporting country U کشور متکی به خود
our U متکی یا مربوط بما
to stand on one's own legs U متکی بخود بودن
documenting U متکی به مدرک کردن
interdependent U متکی یاموکول بیکدیگر
hangs U متکی شدن بر طرزاویختن
hang U متکی شدن بر طرزاویختن
funiculars U متکی برکشش طناب یا کابل
funicular U متکی برکشش طناب یا کابل
he had no evidence to go upon U مدرکی نداشت که بدان متکی شود
communization U متکی برحقوق مشترک اشتراکی کردن
low-tech U وابسته به شرکتها و نظام های بازرگانی متکی به کم فنآوری
new marxism U مکتب اختراعی "ژرژ سورل " که عمدتا" بر تحریک افکارزحمتکشان به انقلاب متکی است
self organization U سروسامان دهی بنفس خود تنظیم وتنسیق خود
redundancy check U تستی متکی بر انتقال بیت ها وکاراکترهایی که بیش ازحداقل تعداد لازم برای بیان خود پیام هستند
enclitic U متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com