Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
call it quits
<idiom>
U
متوقف کردن تمام کار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
terminates
U
تمام شدن تمام کردن
terminate
U
تمام شدن تمام کردن
terminated
U
تمام شدن تمام کردن
halt
U
متوقف کردن
halted
U
متوقف کردن
halts
U
متوقف کردن
put under the ban
U
متوقف کردن
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
shut down
U
خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
gravel
U
شن دار متوقف کردن
stopped
U
متوقف کردن ایستگاه
stopping
U
متوقف کردن ایستگاه
to bring traffic to a standstill
U
ترافیک را متوقف کردن
stops
U
متوقف کردن ایستگاه
stopping the work
U
متوقف کردن کار
stop
U
متوقف کردن ایستگاه
checks
U
کم یا متوقف کردن سرعت بدن
check
U
کم یا متوقف کردن سرعت بدن
checked
U
کم یا متوقف کردن سرعت بدن
tie up
<idiom>
U
آرام یا متوقف کردن حرکت یا عملی
phaseout
U
تدریجا متوقف کردن کار یاتولید
end
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
fielding
U
متوقف کردن و کنترل گوی هاکی
ended
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ends
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
pull over
<idiom>
U
متوقف کردن ماشین گوشه جاده
to suspend payment
U
پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
to stop cold something
U
چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
abort
U
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborting
U
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
stall
U
متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
aborts
U
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
stalling
U
متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
aborted
U
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
cancellation
U
عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده
cancelling
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancels
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancel
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
appel
U
پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
lay to rest
<idiom>
U
رها کردن ،متوقف کردن
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
beta software
U
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
fulfills
U
تمام کردن
to fill out
U
تمام کردن
to eat up
U
تمام کردن
fulfils
U
تمام کردن
integrating
U
تمام کردن
integrates
U
تمام کردن
fiddle away
U
تمام کردن
use up
U
تمام کردن
fulfill
U
تمام کردن
attains
U
تمام کردن
attained
U
تمام کردن
attain
U
تمام کردن
run out of
U
تمام کردن
go through with
<idiom>
U
تمام کردن
to run away with
U
تمام کردن
to see out
U
تمام کردن
get (something) over with
<idiom>
U
تمام کردن
fulfil
U
تمام کردن
forth
U
تمام کردن
integrate
U
تمام کردن
fulfilled
U
تمام کردن
fulfilling
U
تمام کردن
attaining
U
تمام کردن
get through
U
تمام کردن
to finish off
U
تمام کردن
to see through
U
تمام کردن
deadlines
U
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadline
U
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
make a day of it
<idiom>
U
تمام روزکار کردن
nip and tuck
<idiom>
U
به سختی تمام کردن
to apply for written testimony
U
استشهاد تمام کردن
exhaust
U
تمام کردن بادقت بحث کردن
exhausts
U
تمام کردن بادقت بحث کردن
do one's best
<idiom>
U
تمام تلاش خودرا کردن
processes
U
بانجام رساندن تمام کردن
ceased
U
بند امدن تمام کردن
ceases
U
بند امدن تمام کردن
done with
<idiom>
U
تمام کردن استفاده از چیزی
to get done with
U
خاتمه دادن تمام کردن
cease
U
بند امدن تمام کردن
for all one is worth
<idiom>
U
تمام سعی خودرا کردن
process
U
بانجام رساندن تمام کردن
use up
U
تمام شدن مصرف کردن
ends
U
تمام کردن خاتمه دادن
put one's foot down
<idiom>
U
با تمام وجود اعتراض کردن
ceasing
U
بند امدن تمام کردن
ended
U
تمام کردن خاتمه دادن
see out
<idiom>
U
تمام کردن وخارج شدن
shoot one's wad
<idiom>
U
تمام پول را خرج کردن
dost
U
بپایان رسانیدن تمام کردن
end
U
تمام کردن خاتمه دادن
unquote
U
نقل قول را تمام کردن
throw a monkey wrench into
<idiom>
U
آرام آرام متوقف کردن چیزی
finish
U
تمام کردن رنگ وروغن زدن
To consume all ones energy .
U
تمام نیروی خودرا مصرف کردن
finishes
U
تمام کردن رنگ وروغن زدن
fish out
U
تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه
polish off
U
از جلو کسی درامدن تمام کردن
erase
U
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erased
U
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
strike out
U
تمام کردن بازی با سه استرایک پی در پی در بخش دهم
speeds
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
erases
U
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erasing
U
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
speed
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeding
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
zapped
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapping
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zaps
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zap
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
to make an end of
U
موقوف کردن تمام کردن
To sell at coast price .
U
مایه کاری حساب کردن ( به قیمت تمام شده )
to listen with rapt attention
U
با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
clears
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
zero in on
<idiom>
U
تمام توجه شخصی را جلب کردن(میخ کسی شدن)
clearer
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearest
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clear
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
strikes
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
installed
U
متوقف
insolvent
U
متوقف
crashingly
U
متوقف
abeyant
U
متوقف
halted
U
متوقف
halts
U
متوقف
dead in the water
U
متوقف در اب
halt
U
متوقف
abeyant abeyance
U
متوقف
crashed
U
متوقف
crashes
U
متوقف
crash
U
متوقف
crashing
U
متوقف
stopple
U
متوقف کننده
stand fast
U
متوقف شدن
slap down
U
متوقف ساختن
halts
U
متوقف شدن
holding attack
U
تک متوقف کننده
hold on
<idiom>
U
متوقف شدن
let up
<idiom>
U
کم کم متوقف شدن
halted
U
متوقف شدن
stoppers
U
متوقف کننده
stopper
U
متوقف کننده
to come to a stand
U
متوقف شدن
halt
U
متوقف شدن
suppressible
U
متوقف کردنی
pull-in
U
متوقف شدن
lay off
U
متوقف ساختن
come to a stand
U
متوقف شدن
throwback
U
متوقف سازی
fetch up
U
متوقف شدن
stops
U
متوقف کننده
stopping
U
متوقف کننده
pull-ins
U
متوقف شدن
stopped
U
متوقف کننده
pull in
U
متوقف شدن
to put to a pause
U
متوقف ساختن
stop
U
متوقف کننده
pt down
U
متوقف ساختن
dead in the water
U
متوقف در دریا
throwbacks
U
متوقف سازی
crash
U
متوقف شدن ناگهانی
windbound
U
متوقف دراثر باد
taper off
U
تدریجا متوقف شدن
halt
U
فرآیند را متوقف میکند.
stop in one's tracks
<idiom>
U
سریه متوقف شدن
to come to a stop
U
متوقف شدن
[مهندسی]
crashing
U
متوقف شدن ناگهانی
halted
U
فرآیند را متوقف میکند.
halts
U
فرآیند را متوقف میکند.
crashes
U
متوقف شدن ناگهانی
strays
U
که متوقف نشده باشد
put down
<idiom>
U
بازور متوقف کرن
crashed
U
متوقف شدن ناگهانی
crashingly
U
متوقف شدن ناگهانی
stray
U
که متوقف نشده باشد
straying
U
که متوقف نشده باشد
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
elevation stop
U
متوقف کننده حرکت ارتفاع
arresting system reset unit
U
متوقف کننده سیستم مهارهواپیما
pull in
U
نقشه یا عملی را متوقف ساختن
pull-in
U
نقشه یا عملی را متوقف ساختن
flameout
U
متوقف ساختن موتور هواپیما
pull-ins
U
نقشه یا عملی را متوقف ساختن
to stop taking
[pills]
,
[to go off a drug]
U
متوقف شدن
[از خوردن قرص]
to bung up
U
با چوب پنبه
[یا متوقف کننده]
بستن
to bung
U
با چوب پنبه
[یا متوقف کننده]
بستن
earom
U
Only Read Alterableحافظه فقط خواندنی تغییرپذیرالکتریکی RO که میتواند بدون پاک کردن تمام اصلاعات ذخیره شده به طور انتخابی تغییرکند
She laid the book aside .
U
کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
cry down
U
چیزی را غیر قانونی دانستن متوقف ساختن
tilting mixer
U
نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
logs
U
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
log
U
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
shut off mechanism
U
وسیلهای که در صورت بروز خرابی فرایند را متوقف میکند
end of page halt
U
ویژگی ای که چاپگر را درپایان هر صفحه خروجی متوقف میکند
force
U
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com