Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 91 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
yellowy
U
متمایل به زردی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pallidness
U
زردی
yellows
U
زردی
yellowing
U
زردی
yellowed
U
زردی
yellow
U
زردی
icteric
U
زردی بر
jaundice
U
زردی
autumn
U
زردی
icterus
U
زردی
yellowness
U
زردی
paleness
U
زردی
autumns
U
زردی
xanthic
U
مایل به زردی
cachexia
U
سوء هاضمه زردی صورت
pomona green
U
رنگ سبزو زردامیخته بهم که زردی ان بیشترنمایان باشد
yellow bile
U
مادهء زردی که در قدیم میگفتند از کبد ترشح میشود و موجب ایجادحالت سودایی میگردد
swept
U
متمایل
avid
U
متمایل
prone
U
متمایل
partial
U
متمایل به
propense
U
متمایل
oriented
U
متمایل به
minded
U
متمایل
inclinatory
U
متمایل
inclinable
U
متمایل
amenable
U
متمایل
cephalad
U
متمایل بطرف سر
likes
U
متمایل به تساوی
swimmy
U
متمایل بگیجی
runny
U
متمایل بدویدن
grayish
U
متمایل به خاکستری
fattish
U
متمایل به چاق
trepan
U
متمایل شدن
longish
U
متمایل به درازی
dermotropic
U
متمایل به پوست
dancy
U
متمایل به رقص
contractive
U
متمایل به انقباض
tendentious
U
متمایل متوجه
biassed
U
متمایل بیکسو
liked
U
متمایل به تساوی
like
U
متمایل به تساوی
expansive
U
متمایل به توسعه
inclines
U
متمایل شدن
greenish
U
متمایل به سبز
apt
U
متمایل اماده
inclines
U
متمایل کردن
incline
U
متمایل کردن
downward
U
متمایل بپایین
fain
U
متمایل بخشنودی
incline
U
متمایل شدن
forward slope
U
شیب متمایل به جلو
pruplish
U
متمایل به رنگ ارغوانی
bossiness
U
متمایل به ریاست مابی
bossy
U
متمایل به ریاست مابی
pneumotropic
U
متمایل به نسج ریوی
suicidal
U
وابسته یا متمایل به خودکشی
mind to do a thing
U
متمایل کردن به کاری
gravitate
U
متمایل شدن بطرف
deasil
U
متمایل بطرف راست
zenkatsu dachi
U
ایستادن متمایل به جلو
adaxial
U
متمایل بطرف محور
cephalad
U
متمایل بطرف راس
gravitates
U
متمایل شدن بطرف
gravitated
U
متمایل شدن بطرف
gravitating
U
متمایل شدن بطرف
fustic wood
U
[نوعی چوب درخت توت که رنگ زردی از چوب آن برای رنگرزی پشم به دست می آید.]
lie over
U
بتاخیر افتادن متمایل شدن
soiuth ward
U
بطرف جنوب متمایل بجنوب
neologian
U
متمایل به تعلیمات نوین مذهبی
south wards
U
بطرف جنوب متمایل بجنوب
lie over
U
متمایل بودن منتظر ماندن
swayed
U
متمایل شدن یا کردن و بعقیدهای
sway
U
متمایل شدن یا کردن و بعقیدهای
antrorse
U
خمیده بجلو یا متمایل ببالا
sways
U
متمایل شدن یا کردن و بعقیدهای
coral pink
U
رنگ ارغوانی متمایل به زردکمرنگ
tends
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
bias
U
بیک طرف متمایل کردن
tending
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
tended
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
tend
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
lopsided
U
متمایل بیک طرف بی قرینه
biases
U
بیک طرف متمایل کردن
the odds are in our favour
U
احتمالات بسوی ما متمایل است یا می چربد
banks
U
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank
U
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
tint
U
[هاله ای از رنگ که بیشتر به سمت سفید متمایل باشد.]
beryl
U
سیلیکات بریلیوم و الومینیوم رنگ ابی متمایل به سبز
fullwrite professional
U
یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
blae
U
ابی متمایل به سیاه خاکستری ابی رنگ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com