Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fain
U
متمایل بخشنودی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prone
U
متمایل
partial
U
متمایل به
amenable
U
متمایل
avid
U
متمایل
swept
U
متمایل
minded
U
متمایل
oriented
U
متمایل به
propense
U
متمایل
inclinable
U
متمایل
inclinatory
U
متمایل
runny
U
متمایل بدویدن
cephalad
U
متمایل بطرف سر
likes
U
متمایل به تساوی
liked
U
متمایل به تساوی
like
U
متمایل به تساوی
expansive
U
متمایل به توسعه
yellowy
U
متمایل به زردی
tendentious
U
متمایل متوجه
trepan
U
متمایل شدن
swimmy
U
متمایل بگیجی
grayish
U
متمایل به خاکستری
biassed
U
متمایل بیکسو
longish
U
متمایل به درازی
dancy
U
متمایل به رقص
dermotropic
U
متمایل به پوست
fattish
U
متمایل به چاق
contractive
U
متمایل به انقباض
incline
U
متمایل شدن
downward
U
متمایل بپایین
greenish
U
متمایل به سبز
apt
U
متمایل اماده
inclines
U
متمایل شدن
inclines
U
متمایل کردن
incline
U
متمایل کردن
zenkatsu dachi
U
ایستادن متمایل به جلو
deasil
U
متمایل بطرف راست
bossiness
U
متمایل به ریاست مابی
suicidal
U
وابسته یا متمایل به خودکشی
forward slope
U
شیب متمایل به جلو
bossy
U
متمایل به ریاست مابی
pruplish
U
متمایل به رنگ ارغوانی
mind to do a thing
U
متمایل کردن به کاری
cephalad
U
متمایل بطرف راس
adaxial
U
متمایل بطرف محور
gravitate
U
متمایل شدن بطرف
gravitates
U
متمایل شدن بطرف
gravitated
U
متمایل شدن بطرف
gravitating
U
متمایل شدن بطرف
pneumotropic
U
متمایل به نسج ریوی
neologian
U
متمایل به تعلیمات نوین مذهبی
lie over
U
متمایل بودن منتظر ماندن
sways
U
متمایل شدن یا کردن و بعقیدهای
swayed
U
متمایل شدن یا کردن و بعقیدهای
soiuth ward
U
بطرف جنوب متمایل بجنوب
south wards
U
بطرف جنوب متمایل بجنوب
tended
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
sway
U
متمایل شدن یا کردن و بعقیدهای
lie over
U
بتاخیر افتادن متمایل شدن
tends
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
lopsided
U
متمایل بیک طرف بی قرینه
biases
U
بیک طرف متمایل کردن
coral pink
U
رنگ ارغوانی متمایل به زردکمرنگ
bias
U
بیک طرف متمایل کردن
antrorse
U
خمیده بجلو یا متمایل ببالا
tend
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
tending
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
the odds are in our favour
U
احتمالات بسوی ما متمایل است یا می چربد
bank
U
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
banks
U
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
tint
U
[هاله ای از رنگ که بیشتر به سمت سفید متمایل باشد.]
beryl
U
سیلیکات بریلیوم و الومینیوم رنگ ابی متمایل به سبز
fullwrite professional
U
یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
blae
U
ابی متمایل به سیاه خاکستری ابی رنگ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com