Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
centrosymmetric
U
متقارن مرکزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cpu time
U
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central
U
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
headquarters
U
شعبه مرکزی اداره مرکزی
paching central
U
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
simultaneous
U
متقارن
symmetrization
U
متقارن
homolographic
U
متقارن
isochronal
U
متقارن
isochronous
U
متقارن
symmetrical
U
متقارن
concurrent
U
متقارن
symmetric
U
متقارن
palindrome
U
متقارن
palindromes
U
متقارن
symmetry stretching
U
کشش متقارن
times
U
متقارن ساختن
timed
U
متقارن ساختن
time
U
متقارن ساختن
symmetrize
U
متقارن ساختن
zygomorphic
U
متقارن الطرفین
symmetrical system
U
جریان متقارن
symmetrical distribution
U
توزیع متقارن
summetrical defence
U
دفاع متقارن
symmetric
U
هم اندازه متقارن
symmetric matrix
U
ماتریس متقارن
symmetry substance
U
ماده متقارن
symmetry top
U
فرفرهای متقارن
bilateral
U
متقارن الطرفین
syzygy
U
جفت متقارن
turkish knot
U
گره متقارن
polarizing
U
متقارن کردن
polarizes
U
متقارن کردن
polarize
U
متقارن کردن
polarising
U
متقارن کردن
polarises
U
متقارن کردن
polarised
U
متقارن کردن
asymmetrical
U
غیر متقارن
axisymmetric
U
متقارن محوری
symmetry vibration
U
ارتعاش متقارن
axially symmetric
U
متقارن محوری
equilateral
U
ازدوطرف متقارن
symmetric list
U
لیست متقارن
allochiria
U
جابجایی بساوشی متقارن
symmetry double bond
U
پیوند دوگانه متقارن
symmetrical pawn structure
U
ساختمان پیادهای متقارن
holohedral
U
دارای بلورهای متقارن
balanced transmission line
U
سیم انتقال متقارن
allocheiria
U
جابجایی بساوشی متقارن
homocercal
U
دارای دم قرینه متقارن الذنب
isocline
U
دارای شیب متقارن ومساوی
rhombus wing
U
بالی با سطح مقطع متقارن
radiosymmetrical
U
دارای اضلاع یا شعاعهای متقارن
subcordate
U
بشکل قلب غیر متقارن
symmetrical alternating quantity
U
کمیت متناوب متقارن نامتوازن
anisometric
U
دارای قسمتهای غیر متقارن
polar
U
دارای قطب مغناطیسی یا الکتریکی متقارن
counter vailing power
U
تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
cypher
U
[حروف بزرگ الفبا در طرح های متقارن]
Gulli motife
U
[نوعی گل و بته متقارن در فرش های ترکمن]
central postal directory
U
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
warping
U
پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
endless knots
U
طرح گره بدون انتها
[که حالتی از پیچش نخ را بصورت متقارن و ستاره ای شکل به نگاره می بخشد.]
centre pocket
U
مرکزی
axial
U
مرکزی
cl
U
خط مرکزی
focal line
U
خط مرکزی
central pumping station
U
مرکزی
centrical
U
مرکزی
centerline
U
خط مرکزی
cores
U
مرکزی
core
U
مرکزی
central
U
مرکزی
focal
U
مرکزی
central head
U
فشار مرکزی
central limit theorem
U
قضیه حد مرکزی
central office
U
دفتر مرکزی
boost coil
U
کوئل مرکزی
central government
U
حکومت مرکزی
central convolution
U
شکنج مرکزی
central bank
U
بانک مرکزی
center
U
گروه مرکزی
axial pressure
U
فشار مرکزی
central fissure
U
شیار مرکزی
center base
U
میدان مرکزی
center distance
U
فاصله مرکزی
eccentricity
U
برون مرکزی
central control desk
U
میزفرمان مرکزی
central station
U
نیروگاه مرکزی
central load
U
بار مرکزی
central position
U
قرارگاه مرکزی
central position
U
وضعیت مرکزی
central canal
U
مجرای مرکزی
central gyrus
U
شکنج مرکزی
central city
U
شهر مرکزی
central heating
U
حرارت مرکزی
central processing unit
U
واحدپردازنده مرکزی
central processor
U
پردازنده مرکزی
central processor
U
پردازشگر مرکزی
central site
U
سایت مرکزی
central heating
U
گرمایش مرکزی
eccentricities
U
برون مرکزی
central sulcus
U
شیار مرکزی
head office
U
اداره مرکزی
head office
U
دفتر مرکزی
central
U
تلفن چی مرکزی
holding company
U
شرکت مرکزی
centralists
U
مرکزی نگر
centralist
U
مرکزی نگر
central focusing wheel
U
چرخهزوم مرکزی
three center bonding
U
پیوند سه مرکزی
three centred curve
U
منحنی سه مرکزی
nucleus
U
لب هسته مرکزی
nuclei
U
لب هسته مرکزی
spherical angle
U
زاویه مرکزی
state government
U
دولت مرکزی
central
U
کامپیوتر مرکزی
subcentral
U
زیر مرکزی
centralism
U
مرکزی نگری
centralized plan
U
پلان مرکزی
concourse
U
تالار مرکزی
centre game
U
بازی مرکزی
centrically
U
بطور مرکزی
centrifugal
U
گریز از مرکزی
centripetal
U
جانب مرکزی
centrum
U
جسم مرکزی
directrix
U
خط تیر مرکزی
mainframes
U
پردازنده مرکزی
central terminal
U
پایانه مرکزی
mainframe
U
پردازنده مرکزی
fore and aft center line
U
خط مرکزی سراسری
fovea centralis
U
فرورفتگی مرکزی
German Central Bank
U
بانک مرکزی آلمان
vertical center line illusion
U
خطای خط قائم مرکزی
the middlands
U
استانهای مرکزی انگلستان
unit central processing
U
واحد پردازش مرکزی
cento
U
سازمان پیمان مرکزی
Central African Republic
جمهوری آفریقای مرکزی
GHQ
U
مخفف ستاد مرکزی
inner cities
U
بخش مرکزی شهر
inner city
U
بخش مرکزی شهر
central control panel
U
تابلوی مرکزی کنترل
central processing unit
U
واحد پردازش مرکزی
heliocentric system
U
دستگاه خورشید مرکزی
geocentric system
U
دستگاه زمین مرکزی
geocentric
U
دوران زمین مرکزی
central tendency measures
U
اندازههای گرایش مرکزی
measures of central tendency
U
اندازههای گرایش مرکزی
centre pawns
U
پیادههای مرکزی شطرنج
central planning
U
برنامه ریزی مرکزی
multicenter binding
U
پیوند چند مرکزی
statolatry
U
حمایت ازقدرت مرکزی
precentral gyrus
U
شکنج پیش مرکزی
central heating system
U
دستگاه حرارت مرکزی
scandinavian defence
U
دفاع متقابل مرکزی
rimland
U
حومه ناحیه مرکزی
one shot pump
U
پمپ روغن مرکزی
central mass storage
U
انباره انبوه مرکزی
cns
U
دستگاه عصبی مرکزی
centre counter defence
U
دفاع متقابل مرکزی
center of gravity axis
U
محور ثقل مرکزی
heartland
U
منطقه مرکزی وحیاتی
centered
U
وسط ونقطه مرکزی
core
U
هسته مرکزی مفتول
gold
U
دایره مرکزی هدف
post office
U
اداره مرکزی پست
conurbation
U
شهر مهم مرکزی
conurbations
U
شهر مهم مرکزی
downtown
U
قسمت مرکزی شهر
post offices
U
اداره مرکزی پست
heartlands
U
منطقه مرکزی وحیاتی
centers
U
وسط ونقطه مرکزی
cores
U
هسته مرکزی مفتول
centre
U
وسط ونقطه مرکزی
golds
U
دایره مرکزی هدف
center
U
وسط ونقطه مرکزی
centred
U
وسط ونقطه مرکزی
axis of the bore
U
محور مرکزی لوله
naves
U
تالار مرکزی صحن
nave
U
تالار مرکزی صحن
central railway station
U
ایستگاه مرکزی راه اهن
sweet spot
U
قسمت مرکزی راکت یا چوب
x ring
U
دایره مرکزی هدف تیراندازی
keel
U
ستون عرضی مرکزی ناو
pecan
U
درخت گردوی امریکای مرکزی
pecans
U
درخت گردوی امریکای مرکزی
umbilical
U
واقع در نزدیکی ناف مرکزی
keels
U
ستون عرضی مرکزی ناو
central planning team
U
تیم طرح ریزی مرکزی
geothermic
U
وابسته به حرارت مرکزی زمین
geothermal
U
وابسته به حرارت مرکزی زمین
high asia
U
قسمت بلند و مرکزی امریکا
geocentric
U
دارای مرکزی در زمین زمینی
general posr office
U
اداره مرکزی پست در لندن
king's yellow
U
مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
central food preparation facility
U
کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
directrix
U
خط مرکزی منطقه اتش توپ
organization of central american states
U
سازمان دول امریکای مرکزی
osset
U
اریایی نژادان قفقاز مرکزی
radian
U
زاویه مرکزی قوس دایره
Ivory Coast
U
کرانهی مرکزی و غربی افریقا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com