Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
axially symmetric
U
متقارن محوری
axisymmetric
U
متقارن محوری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
axial position
U
حالت محوری قرارگاه محوری
variable stroke
U
پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
palindromes
U
متقارن
palindrome
U
متقارن
isochronous
U
متقارن
symmetrization
U
متقارن
simultaneous
U
متقارن
isochronal
U
متقارن
homolographic
U
متقارن
symmetric
U
متقارن
concurrent
U
متقارن
symmetrical
U
متقارن
symmetry top
U
فرفرهای متقارن
centrosymmetric
U
متقارن مرکزی
symmetric list
U
لیست متقارن
symmetry substance
U
ماده متقارن
symmetry stretching
U
کشش متقارن
symmetry vibration
U
ارتعاش متقارن
syzygy
U
جفت متقارن
symmetrize
U
متقارن ساختن
symmetrical system
U
جریان متقارن
symmetrical distribution
U
توزیع متقارن
symmetric matrix
U
ماتریس متقارن
symmetric
U
هم اندازه متقارن
summetrical defence
U
دفاع متقارن
bilateral
U
متقارن الطرفین
timed
U
متقارن ساختن
times
U
متقارن ساختن
equilateral
U
ازدوطرف متقارن
polarised
U
متقارن کردن
polarises
U
متقارن کردن
polarising
U
متقارن کردن
polarize
U
متقارن کردن
polarizes
U
متقارن کردن
polarizing
U
متقارن کردن
turkish knot
U
گره متقارن
zygomorphic
U
متقارن الطرفین
asymmetrical
U
غیر متقارن
time
U
متقارن ساختن
balanced transmission line
U
سیم انتقال متقارن
symmetry double bond
U
پیوند دوگانه متقارن
holohedral
U
دارای بلورهای متقارن
allochiria
U
جابجایی بساوشی متقارن
symmetrical pawn structure
U
ساختمان پیادهای متقارن
allocheiria
U
جابجایی بساوشی متقارن
anisometric
U
دارای قسمتهای غیر متقارن
rhombus wing
U
بالی با سطح مقطع متقارن
symmetrical alternating quantity
U
کمیت متناوب متقارن نامتوازن
radiosymmetrical
U
دارای اضلاع یا شعاعهای متقارن
subcordate
U
بشکل قلب غیر متقارن
isocline
U
دارای شیب متقارن ومساوی
homocercal
U
دارای دم قرینه متقارن الذنب
counter vailing power
U
تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
polar
U
دارای قطب مغناطیسی یا الکتریکی متقارن
monaxial
U
یک محوری
axile
U
محوری
rotate
U
محوری
rotated
U
محوری
rotates
U
محوری
pivotal
U
محوری
adaxial
U
محوری
triaxial
U
سه محوری
axial
U
محوری
uniaxial
U
یک محوری
cypher
U
[حروف بزرگ الفبا در طرح های متقارن]
Gulli motife
U
[نوعی گل و بته متقارن در فرش های ترکمن]
xenocentrism
U
بیگانه محوری
uniaxial bending
U
خمش یک محوری
trochoid
U
محوری فرفرهای
triaxial shear test
U
ازمایش سه محوری
pluriaxial
U
چند محوری
sociocentrism
U
جامعه- محوری
pivoting window
U
پنجره محوری
orbital overlap
U
همپوشانی محوری
nutation
U
رقص محوری
uniaxial force
U
نیروی تک محوری
end thrust
U
فشار محوری
axial section
U
برش محوری
egocentricity
U
خود محوری
axial thrust
U
فشار محوری
axial stress
U
تنش محوری
axial bond
U
پیوند محوری
axial compression
U
فشار محوری
axial runout
U
ضربه محوری
axial runout
U
شوک محوری
axial runout
U
رانش محوری
axial rake angle
U
زاویه محوری
axial flow
U
جریان محوری
axial load
U
بار محوری
axial ligation
U
لیگاندپوشی محوری
axial flow turbine
U
توربین محوری
axial thrust
U
بار محوری
axial vector
U
بردار محوری
thrust
U
فشار محوری
thrusting
U
فشار محوری
compass swing
U
چرخش خط محوری
axial position
U
وضعیت محوری
thrusts
U
فشار محوری
axially parallel
U
در راستای محوری
axial flow impulse turbine
U
توربین محوری
axially parallel
U
موازی محوری
anthropocentrism
U
انسان محوری
egocentricism
U
خود محوری
tog method
U
روش دیدبانی محوری
thrust
U
بار محوری ضربه
angular contact thrust ball bearing
U
بلبرینگ طولی محوری
triaxial deformation
U
تغییر شکل سه محوری
axial feed method
U
روش تغذیه محوری
armature end play
U
بازی محوری ارمیچر
triaxial compression test
U
ازمایش فشار سه محوری
radials
U
محوری مربوط به رادیو
axial mining
U
مین گذاری محوری
thrusting
U
بار محوری ضربه
cylinder roller thrust bearing
U
یاطاقان غلطکی محوری
offset distance
U
فاصله برون محوری
thrusts
U
بار محوری ضربه
pivot journal
U
یاطاقان گرد محوری
radial
U
محوری مربوط به رادیو
shaft extension
U
قسمت الحاقی محوری
uniaxial
U
دارای یک محور یک محوری
axial rotation symmerty
U
تقارن چرخشی محوری
buttress centres
U
فاصله محوری پشت بندها
double thrust ball bearing
U
بلبرینگ با فشار محوری دوبل
double thrust bearing
U
یاطاقان با فشار محوری دوبل
parataxic mode
U
شیوه ادراکی خود- محوری
rotation about ...
U
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
drilling thrust
U
فشار محوری مته کاری
rachis
U
اندام ساقهای یا محوری مهرههای پشت
sympodium
U
منحرف شونده یا ممتد درجهت محوری
end play
U
حرکت محوری یا خطی ناخواسته شفت
reverse flow engine
U
توربین گاز دارای کمپرسورجریان خطی یا محوری
warping
U
پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
z axis
U
محوری که روی یک صفحه مختصات عمق رانشان میدهد
ornithopter
U
هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
endless knots
U
طرح گره بدون انتها
[که حالتی از پیچش نخ را بصورت متقارن و ستاره ای شکل به نگاره می بخشد.]
unit cell
U
کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
axil
U
گوشه یا زاویه بین شاخه یا برگ با محوری که از ان منشعب میشود
tilt and swivel
U
که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
pure bending
U
حالت خمشی که در ان نیروهای محوری وتلاش بتنی و لنگ خمشی برابر صفرست
rosette border
U
حاشیه گل و بوته
[اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
proportions
U
متناسب کردن متقارن کردن
proportion
U
متناسب کردن متقارن کردن
axis
U
مهره دوم گردن مهره محوری
synesthesia
U
احساس سوزش یادرد در یک عضو بدن در اثروجود درد در عضو دیگر بدن احساس متقارن
Herati pattern
U
طرح هراتی
[در این طرح گل ها در قالب شکل لوزی خود را نشان داده و تمامی متن فرش را در بر می گیرند. برگ ها از چهارسو به سمت خارج امتداد داده شده و با لوزی های مجاور خود متقارن می شوند.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com