English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
extra atmospheric U متعلق بفضای بیرون ازجو خارج الجوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outed U خارج بیرون
out- U خارج بیرون
out U خارج بیرون
pressure from outside U فشار از بیرون [خارج]
emitting U بیرون دادن خارج کردن
emits U بیرون دادن خارج کردن
emit U بیرون دادن خارج کردن
emitted U بیرون دادن خارج کردن
extrinsic <adj.> U واقع در بیرون [خارج] [کالبدشناسی]
emit U بیرون دادن از خود خارج کردن
emits U بیرون دادن از خود خارج کردن
emitting U بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted U بیرون دادن از خود خارج کردن
preterhuman U بیرون از نبروی انسانی خارج از قوه بشر
to turn out U بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
reentry vehicle U مدول یا قسمتی از سفینه فضایی که مجددا بایستی ازجو عبور کند تا به زمین برسد
to strain at a gnat U ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout U بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
dependent U متعلق
appurtenant U متعلق
anaclitic U متعلق به
thereof=of that U متعلق به ان
thereof U متعلق به ان
my U متعلق بمن
arcadian U متعلق به ارکاد
hempen U متعلق به شاهدانه
therof U متعلق بان
alary U متعلق به بال
subscriber's line U خط متعلق به مشترک
adamic U متعلق به ادم
attached U مربوط متعلق
conventual U متعلق بخانقاه
bridal U متعلق بعروس
heraldic U متعلق به منادی
our U متعلق بما
chromic U متعلق به کرومیوم
hereof U متعلق باین
hypnic U متعلق بخواب
extravasate U ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejects U بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound U عازم بیرون روانه بیرون
ejected U بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion U بیرون اندازی بیرون امدگی
ejecting U بیرون راندن بیرون انداختن
eject U بیرون راندن بیرون انداختن
oversea U متعلق بماوراء دریاها
It belongs to him personally. U متعلق بشخص اوست
then U متعلق بان زمان
waterside U متعلق به کناردریا ساحل
ci devant U متعلق بدوره سابق
acromial U متعلق بنوک شانه
subscriber's loop U حلقه متعلق به مشترک
government owned industries U صنایع متعلق بدولت
eolithic U متعلق به اغاز عصرسنگ
archiepiscopal U متعلق به اسقف بزرگ
hostile U متعلق به دشمن خصومت امیز
stablemate U اسب مسابقه متعلق به یک گروه
epigraphic U سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
proprietary U متعلق به ملاک وابسته به مالک
non-human U غیر متعلق به نژاد انسان
non human U غیر متعلق به نژاد انسان
alar U متعلق به پیوندگاه درخت یابرگ
epigraphical U سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
accipitrine U متعلق به مرغان شکاری بازمانند
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
domains U اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
portfolio entry U قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
zoon U هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
piscary U ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
quicquid plantatur solo , solo cedit U منضمات و نمائات زمین متعلق به ان است
domain U اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
this house belong tome U این خانه متعلق بمن است
associated company U شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
no man's land U سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
library U مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
commoners U متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
common U متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
libraries U مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
commonest U متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
privates U متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
private U متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
transmarine U واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
preatorian U وابسته به متعلق گارد ویژه سربازی که جزگاردویژه است
chain store U فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
chain stores U فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
encipher U تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
kame U تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
off one's hands U بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
neotropical U متعلق به امریکای جنوبی ونواحی گرمسیری امریکای شمالی
Medici Mamluk rug U قالی مدیسه مملوک [این فرش متعلق به قرن شانزدم میلادی می باشد که به تازگی کشف و در موزه پالازو ایتالیا نگهداری می شود و دارای سه ترنج هشت وجهی است.]
pertain U مربوط بودن متعلق بودن
individuals U منحصر بفرد متعلق بفرد
individual U منحصر بفرد متعلق بفرد
appertained U مربوط بودن متعلق بودن
appertaining U مربوط بودن متعلق بودن
appertains U مربوط بودن متعلق بودن
appertain U مربوط بودن متعلق بودن
your U مربوط به شما متعلق به شما
pertains U مربوط بودن متعلق بودن
pertained U مربوط بودن متعلق بودن
out [of] <adv.> U خارج [از]
out-of- U خارج از
out of U خارج از
externals U خارج
aroint U خارج شو
outsides U در خارج
outsides U خارج
off U خارج از
per U خارج از
outed U خارج
out- U خارج
external U خارج
non combatant U خارج از صف
non-combatant U خارج از صف
non-combatants U خارج از صف
outside [of] <adv.> U خارج [از]
abroad U خارج
out U خارج
externally U از خارج
outwith [Scotish E] <adv.> U خارج [از]
outside U در خارج
outside U خارج
off side U خارج از خط
forth of U خارج از
out of tune U خارج
praetorial U متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
extramarital U خارج از زناشویی
eccentric U خارج از مرکز
extracellular U خارج سلولی
extragalactic U خارج کهکشانی
eccentrics U خارج از مرکز
out U خارج از حدود
out of question U خارج از موضوع
not to the point U خارج از موضوع
from the outside U از خارج [از جایی]
extramarital U خارج ازدواجی
neither here nor there U خارج ازموضوع
out- U خارج از حدود
unship U خارج کردن
extra spectral U خارج طیفی
alfresco U خارج از منزل
out of phase U خارج از فاز
extraneous U خارج از قلمروچیزی
irrelevant U خارج از موضوع
out of proportion U خارج از اندازه
extra-marital U خارج از زناشویی
off season U خارج از فصل
fescennine U خارج ازاخلاق
foreign market U بازار خارج
out of action U خارج ازنبرد
out of line U خارج از خط جبهه
extra professional U خارج حرفهای
extra regular U خارج ازقاعده
derail U از خط خارج شدن
off center U خارج از مرکز
derailing U از خط خارج شدن
derailing U از خط خارج کردن
derails U از خط خارج شدن
extrauterine U خارج رحمی
issued U خارج شدن
outboard bearing U یاتاقان خارج
extravascular U خارج رگی
ejects U خارج کردن
issue U خارج شدن
out of door U خارج ازمنزل
derails U از خط خارج کردن
ejecting U خارج کردن
outbye U خارج از دور از
quotients U خارج قسمت
tort U خارج از قرارداد
extramundane U خارج دنیایی
derail U از خط خارج کردن
outed U خارج از حدود
derailed U از خط خارج شدن
To fall out. U از صف خارج شدن
derailed U از خط خارج کردن
extraterritorial U خارج الارضی
beside the question U خارج از موضوع
issues U خارج شدن
torts U خارج از قرارداد
quotient U خارج قسمت
eject U خارج کردن
ejected U خارج کردن
outsides U به سمت خارج
soto uke U دفاع از خارج
overseas U خارج ازکشور
standaway U خارج از بدن
bring out U خارج کردن
emigration U مهاجرت به خارج
The train ran off the rails. U قطار از خط خارج شد
blow out U به خارج دمیدن
beside the mark U خارج ازموضوع
cross country U خارج از جاده
without U بطرف خارج
outside U به سمت خارج
submultiple U خارج قسمت
outdoors U خارج از منزل
to rule out U خارج کردن
begone U خارج شو عزیمت کن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com