Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gestural
U
متضمن حرکات واشارات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
embodied
U
متضمن
embody
U
متضمن
informational
U
متضمن
embodying
U
متضمن
underlying
U
متضمن
containing
U
متضمن
embodies
U
متضمن
declaratory
U
متضمن بیان
exonerative
U
متضمن معافیت
fatidic
U
متضمن پیشگویی
inclusively
U
بطور متضمن
interdictory
U
متضمن نهی
invitatory
U
متضمن دعوت
presuppose
U
متضمن بودن
presupposed
U
متضمن بودن
presupposes
U
متضمن بودن
comprising
U
دربرگیرنده متضمن
embodying
U
متضمن بودن
embody
U
متضمن بودن
embodies
U
متضمن بودن
embodied
U
متضمن بودن
presupposing
U
متضمن بودن
expositorv
U
متضمن تفسیر
pergnant
U
حاصلخیز متضمن
purposive
U
متضمن مقصود
punitory
U
متضمن مجازات
prophetical
U
متضمن پیشگویی
retaliator
U
متضمن تلافی
torturous
U
متضمن زجروشکنجه
mission type
U
متضمن ماموریت
directives
U
متضمن دستور امریه
modificatory
U
متضمن تعدیل یااصلاح
tortuose
U
متضمن شبه جرم
directive
U
متضمن دستور امریه
theorematic
U
متضمن برهان قضیهای
retributive
U
متضمن مکافات جزایی
premonitory
U
متضمن اخطار قبلی
invocatory
U
متضمن دعا استمدادی
telic
U
متضمن نتیجه غایی
proclamatory
U
متضمن اگهی یا اعلام
entails
U
متضمن بودن دربرداشتن
entailing
U
متضمن بودن دربرداشتن
entailed
U
متضمن بودن دربرداشتن
good humoured
U
متضمن خوش خلقی
entail
U
متضمن بودن دربرداشتن
good-humoured
U
متضمن خوش خلقی
refutative
U
تکذیب کننده متضمن جواب رد
refutatory
U
تکذیب کننده متضمن جواب رد
exclamatory
U
شگفت اور متضمن فریاد
sinecure
U
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecures
U
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
it spells ruin to the workmen
U
متضمن خانه خرابی کارگران است
gesticulatory
U
متضمن اشارات وحرکات بادست وسر
prognosticative or ticatory
U
خبر دهنده متضمن نشانه برای پیشگویی
movements
U
حرکات
school figures
U
حرکات اسب
tactical movement
U
حرکات تاکتیکی
pumps
U
حرکات فریبنده
calisthenics
U
حرکات نرمشی
pumped
U
حرکات فریبنده
voluntary exercise
U
حرکات اختیاری
retrograde movement
U
حرکات به عقب
puerilism
U
حرکات کودکانه
peristalsis
U
حرکات حلقوی
eye movements
U
حرکات چشم
play marking
U
حرکات تهاجمی
eurythmics
U
تناسب حرکات
compulsory freestyle
U
حرکات اجباری
air movements
U
حرکات هوایی
compulsory
U
حرکات اجباری
rings
U
حرکات دارحلقه
calisthenics
U
حرکات سوئدی
prescribed exercise
U
حرکات اجباری
motion analysis
U
تحلیل حرکات
pump
U
حرکات فریبنده
optional
U
حرکات اختیاری
cadence
U
موزونی حرکات
gestures
U
حرکات بیانگر
movements
U
حرکات یکانها
cadences
U
موزونی حرکات
caveatemptor
U
اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
escapism
U
هر روش فکری که متضمن عزلت و گوشه گیری و فرار از فعالیتهای اجتماعی باشد
eurythmics
U
حرکات بدنی موزون
mass of maneuver
U
سنگینی حرکات یکان
floor exercise
U
حرکات زمینی ژیمناستیک
circulation control
U
مدار کنترل حرکات
maneuvering board
U
تابلوی حرکات ناوها
lunes
U
حرکات جنون امیز
lip key
[دستگاه ثبت حرکات لب]
composite attack
U
حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
compound attack
U
حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
lateral and sway bracing
U
حرکات جانبی و نوسانی
disported
U
حرکات نشاط انگیزکردن
disports
U
حرکات نشاط انگیزکردن
air register
U
تنظیم حرکات هوایی
music of the spheres
U
اهنگ حرکات افلاک
girlishness
U
حرکات یا حالات دخترانه
by-play
U
حرکات یا مکالمات فرعی
eurhythmics
U
حرکات بدنی موزون
disport
U
حرکات نشاط انگیزکردن
appeasement gestures
U
حرکات صلح جویانه
surges
U
حرکات افقی اب دریا
surged
U
حرکات افقی اب دریا
surge
U
حرکات افقی اب دریا
aerobatic
U
حرکات آکروباتی با هواپیما
transposition
U
تبدیل حرکات شطرنج
road movement
U
حرکات روی جاده
rapid eye movements
U
حرکات سریع چشم
notation
U
ثبت حرکات شطرنج
notations
U
ثبت حرکات شطرنج
position of attention
U
حرکات و احترامات نظامی
adiadokinesis
U
زوال حرکات تناوبی
air movement section
U
قسمت حرکات هوایی
piaffe
U
نمایش حرکات یورتمهای
disporting
U
حرکات نشاط انگیزکردن
injunction
U
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunctions
U
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
tic
U
حرکات غیر ارادی اندامها
by-play
U
حرکات یا مکالمات کنار صحنه
figure skate
U
اسکیت با انجام حرکات مختلف
lip read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
percentages
U
نسبت حرکات موفقیت امیز
theatrical gestures
U
حرکات واداهایی که در خورتماشاخانه باشد
percentage
U
نسبت حرکات موفقیت امیز
lip-reads
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip-read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
screwing
U
حرکات دورانی یخهای دریایی
kinesiology
U
تشریح حرکات بدنی انسان
tics
U
حرکات غیر ارادی اندامها
pattern
U
گامها و حرکات دو اسکیت بازبا هم
cardiography
U
ثبت حرکات وضربان قلب
air control ship
U
ناو کنترل حرکات هوایی
combatdrill
U
تمرین حرکات و ارایشهای رزمی
patterns
U
گامها و حرکات دو اسکیت بازبا هم
score
U
گرم کردن اسب ثبت حرکات
lipreading
U
فهم کلمات از راه حرکات لب لب خوانی
figurine algebraic notation
U
ثبت جبری و شکلی حرکات شطرنج
progressive attack
U
پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
scores
U
گرم کردن اسب ثبت حرکات
movement control
U
کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
pinning combination
U
مجموع حرکات منجر به ضربه فنی
free skating
U
قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
degree of difficulty
U
درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
scored
U
گرم کردن اسب ثبت حرکات
myocardiograph
U
اسبابی که حرکات قلب راترسیم میکند
paragraph three
U
هرکدام از حرکات روی یک پاتوام با چرخش
pnemograph
U
الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
psychomotor
U
ناشی از حرکات عضلانی دراثر عمل فکری
algebriac notation
U
ثبت حرکات شطرنج با استفاده نمادهای جبری
flag days
U
روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
entrucking table
U
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
streak
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaked
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaking
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
stop hit
U
ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
lindy
U
رقص دارای حرکات سریع وجهشهای مداوم
streaks
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
dressage
U
حرکات زیبا و شیرین کاری اسبهای تربیت شده
regulating station
U
پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
escapement
U
تنظیم ابتدایی حرکات عمودی یک ورق کاغذ در چاپگر
combination shot
U
ضربه مرکب با یک سری حرکات گوی تا به کیسه بیافتد
kymograph
U
دستگاه ثبت نوسانات یا حرکات موجی مانند نبض
beau geste
U
حرکات لطیف وزیبا در هنگام سخن گفتن ژست
calibrated
U
تنظیم یک صفحه نمایش یا joystick تا به سیگنالها حرکات درست پاسخ دهد
calibrate
U
تنظیم یک صفحه نمایش یا joystick تا به سیگنالها حرکات درست پاسخ دهد
calibrates
U
تنظیم یک صفحه نمایش یا joystick تا به سیگنالها حرکات درست پاسخ دهد
calibrating
U
تنظیم یک صفحه نمایش یا joystick تا به سیگنالها حرکات درست پاسخ دهد
programs
U
مجموعه حرکات اسکیت باز برنامه مسابقه ها در یک روز در محل معین
program
U
مجموعه حرکات اسکیت باز برنامه مسابقه ها در یک روز در محل معین
declaratory judgment
U
حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
Grands Prix
U
مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
peripheral
U
وسیله جانبی مثل کارت خوان که حرکات مکانیکی سرعت را مشخص میکند
Grand Prix
U
مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
report
U
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reported
U
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reports
U
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
polar motion
U
وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
mouse
U
توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
mouses
U
توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
adjudicating
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
writ of error
U
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
includes
U
شامل بودن متضمن بودن
include
U
شامل بودن متضمن بودن
mechanical mouse
U
mouse حرکت داده میشود و توپ درون آن می چرخد و به احساس کننده ها که حرکات افق و عمودی را کنترل می کنند برخورد میکند
scheduled wave
U
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
drill sergeant
U
گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
facing
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
trick ski
U
اسکی کوتاه برای انجام حرکات نمایشی اسکی روی اب
swing bowler
U
توپ اندازی که از پرتاب توپ با حرکات قوسی اش استفاده میکند
restrictive fire plan
U
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
facings
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
circus catch
U
گرفتن توپ با حرکات ژیمناستیکی گرقتن توپ ضربه خورده با روشی عجیب
stepped up separation
U
حرکت پلهای هواپیماها ارایش پلهای در حرکات هوایی
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
eurythmy
U
ضربان منظم نبض حرکات منظم بدن
eurhythmy
U
ضربان منظم نبض حرکات منظم بدن
position
U
مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com