Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tie
U
متصل کردن مهار کردن مهار
ties
U
متصل کردن مهار کردن مهار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
chucks
U
مهار کردن
chuck
U
مهار کردن
chucked
U
مهار کردن
clamping
U
مهار کردن
clamp
U
مهار کردن
clamped
U
مهار کردن
clamps
U
مهار کردن
chucking
U
مهار کردن
restrains
U
نگهداشتن مهار کردن
restraining
U
نگهداشتن مهار کردن
chucking automatic
U
مهار کردن خودکار
restrain
U
نگهداشتن مهار کردن
bolster plate
U
صفحه برای مهار کردن
ground tackle
U
وسیله مهار کردن قایق
triple team
U
سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
stanchion
U
مهار یامحدودکردن تیر دار کردن
binding
U
مهار کردن بار در روی پالت
mooring
U
نقطه مهار کردن قایق به ساحل
bindings
U
مهار کردن بار در روی پالت
strings attached
<idiom>
U
تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
mooring line
U
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
aircraft arresting reset unit
U
وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
cabled
U
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cable
U
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
controlling
U
کنترل کردن مهار کردن
controls
U
کنترل کردن مهار کردن
control
U
کنترل کردن مهار کردن
anchor block
U
بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
controls
U
مهار
chainage
U
مهار
chucking
U
مهار
halter
U
مهار
halters
U
مهار
control
U
مهار
spanned
U
مهار
span
U
مهار
make fast
U
مهار
guide rope
U
مهار
anchorage
U
مهار
unbridle
U
بی مهار
spanning
U
مهار
anchorages
U
مهار
spans
U
مهار
controlling
U
مهار
restraints
U
مهار
restraint
U
مهار
bearing rein
U
مهار
anchors
U
مهار
anchor
U
مهار
braced
U
مهار
bond
U
مهار
brace
U
مهار
belaying pin
U
مهار
frenum
U
مهار
guy
U
مهار
guys
U
مهار
anchoring
U
مهار
stayband
U
حلقه مهار
knee brace
U
مهار زانوئی
bollards
U
میله مهار
bridled
U
زنجیر مهار
ball control
U
مهار توپ
anchor pole
U
دیرک مهار
drogue
U
مهار چتری
wiring harness
U
مهار سیم
bollard
U
میله مهار
bridle
U
زنجیر مهار
bridle
U
مهار ناو
tractable
U
سست مهار
angle-tie
U
مهار قطری
bridles
U
مهار ناو
bridled
U
مهار ناو
restrained
U
مهار شده
bridling
U
زنجیر مهار
bridles
U
زنجیر مهار
arresting sheave
U
پل مهار هواپیما
bridling
U
مهار ناو
anchor rod
U
میل مهار
knee-brace
U
مهار زانویی
martingale
U
مهار جلو
prony brake
U
مهار پرونی
tie rod
U
میل مهار
raker
U
تیر مهار
span wire
U
سیم مهار
angle-tie
U
مهار گوشه
foot trap
U
مهار توپ با کف پا
tawie
U
سست مهار
sag rod
U
مهار عرضی
sagrod
U
مهار عرضی
topping lift
U
مهار بالایی
stay
U
تکیه مهار
electrical shant
U
مهار برقی
stayed
U
تکیه مهار
cross brace
U
مهار عرضی
bollard
U
تیر مهار
daedman
U
مهار وزنی
holdfast
U
مهار گیر
guy wire
U
سیم مهار
mooring buoy
U
بویه مهار
mooring line
U
سیم مهار
mooring pendant
U
سیم مهار
mooring ring
U
حلقه مهار
mooring rope
U
طناب مهار
mooring swivel
U
مدور مهار
gripping jaw
U
فک مهار کننده
controlled
U
مهار شده
uncontrolled
U
مهار نشده
escalates
U
از مهار خارج شدن
clamping sleeve
U
مفصل مهار کننده
escalate
U
از مهار خارج شدن
buoy pendant
U
زنجیر مهار بویه
escalating
U
از مهار خارج شدن
escalated
U
از مهار خارج شدن
forward bow spring
U
طناب مهار کشتی
clamping fixture
U
گیره مهار کننده
restraining forces
U
نیروهای مهار کننده
mooring line
U
طناب مهار مین
leg trap
U
مهار توپ با ساق پا
moorage
U
محل مهار کشتی
clamping
U
مهار گیره عقربک
aircraft arresting complex
U
وسایل مهار هواپیما
barricade
U
مهار هواپیما سد جاده
aircraft arresting
U
دستگاه مهار هواپیما
clamps
U
مهار گیره عقربک
mooring swivel
U
خودگر مهار مین
aircraft arresting hook
U
قلاب مهار هواپیما
barricading
U
مهار هواپیما سد جاده
anchored filament
U
افروزه مهار شده
barricades
U
مهار هواپیما سد جاده
aircraft arrestment
U
عملیات مهار هواپیما
barricaded
U
مهار هواپیما سد جاده
clamped
U
مهار گیره عقربک
clamp
U
مهار گیره عقربک
tie down
U
مهار هواپیما یا کشتی
dragon-piece
U
[مهار تیر شیروانی نبش]
arresting net stanchion
U
قلاب تور مهار هواپیما
arresting system payout
U
بازده سیستم مهار هواپیما
afterbow
U
طناب مهار سینه ناو
equitation
U
هنر سواری و مهار اسب
dragging-piece
U
[مهار تیر شیروانی نبش]
arresting sheave
U
ریل و سرسره مهار هواپیما
clamping jaw
U
فکهای مهار کننده گیره
hook cable
U
کابل قلاب اتصال مهار هواپیما
headfast
U
طنابی که سرکشتی را با ان به گویه یا باراندازمهارمیکنند مهار
blocking and chocking
U
مهار بار روی وسیله ترابری
shifted
U
تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
uncleat
U
بازکردن طناب مهار قایق ازساحل
shift
U
تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
shifts
U
تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
smothered
U
شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
smothering
U
شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
arresting system purchase element
U
وسیله ضربه گیر سیستم مهار هواپیما
smother
U
شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
smothers
U
شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
forestay
U
مهار بین پیش دگل وعرشه کشتی
lies
U
نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
lied
U
نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
chock
U
قطعه فلزی 2 شاخه که طنای مهار ازان میگذرد
lie
U
نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
fender
U
بالشتک حایل بین طناب و محل مهار یا قایق دیگر
safety valve
U
پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند
cargo tie down point
U
محل مهار بار روی وسیله محل بستن محمولات
tie down
U
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
aircraft arresting barrier
U
وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
loop sling
U
مهار حلقوی بار بند حلقوی
attaches
U
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attach
U
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attaching
U
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
join
U
متصل کردن یا وصل کردن چندین چیز مهم
joins
U
متصل کردن یا وصل کردن چندین چیز مهم
joined
U
متصل کردن یا وصل کردن چندین چیز مهم
connects
U
اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
connect
U
اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
mainstay
U
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays
U
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
sling
U
بند مهار بند قلاب
slings
U
بند مهار بند قلاب
slinging
U
بند مهار بند قلاب
compacts
U
فشرده کردن بهم متصل کردن
compacting
U
فشرده کردن بهم متصل کردن
compacted
U
فشرده کردن بهم متصل کردن
compact
U
فشرده کردن بهم متصل کردن
arresting gear
U
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
apply
U
متصل کردن
pans
U
متصل کردن
connects
U
متصل کردن
joins
U
متصل کردن
pan-
U
متصل کردن
joggle
U
متصل کردن
joggled
U
متصل کردن
joggles
U
متصل کردن
joggling
U
متصل کردن
connect
U
متصل کردن
pan
U
متصل کردن
applies
U
متصل کردن
colligate
U
متصل کردن
adjoins
U
متصل کردن
tie down
U
متصل کردن
join
U
متصل کردن
joined
U
متصل کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com