English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
boiler maker U متصدی دیگ بخار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
checkman U متصدی کنترل اب دیگ بخار
Other Matches
necrologist U متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher U متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
precipitation of moisture U انقباض و فرود امدن بخار تراکم بخار
taximan U متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
steam iron U ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam irons U ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
operators U متصدی
quartermasters U متصدی
operator U متصدی
vacant U بی متصدی
in charge U متصدی
incumbents U متصدی
quartermaster U متصدی
clerks U متصدی
clerk U متصدی
incumbent U متصدی
runners U متصدی
responsible U متصدی
operator U متصدی
user U متصدی
operators U متصدی ها
users U متصدی ها
warden U متصدی
runner U متصدی
signal man U متصدی علائم
radioman U متصدی بی سیم
radio operator U متصدی بی سیم
operator command U فرمان متصدی
operator console U پیشانه متصدی
radarman U متصدی رادار
signalman U متصدی علائم
radar man U متصدی رادار
time keeper U متصدی اوقات
cataloger U متصدی کاتالوگ
cataloguer U متصدی کاتالوگ
radar operator U متصدی رادار
machine operator U متصدی ماشین
officer U مامور متصدی
auctioneer U متصدی مزایده
auctioneer U متصدی حراج
auctioneers U متصدی مزایده
auctioneers U متصدی حراج
freshwater king U متصدی اب شیرین کن
ruling U رایج متصدی
rulings U رایج متصدی
groundskeeper U متصدی زمین
operators U متصدی ماشین
litter bearer U متصدی برانکارد
chartulary U متصدی بایگانی
infirmarian U متصدی بیمارستان
harbour master U متصدی بندر
operator U متصدی دستگاه
operator U متصدی ماشین
operators U متصدی دستگاه
unattended U بدون متصدی
receivers U متصدی دریافت
receiver U متصدی دریافت
fitters U متصدی نصب
fitter U متصدی نصب
turf accountants U متصدی شرطبندی
suppliers U متصدی ملزومات
receptionist U متصدی پذیرش
salespersons U متصدی فروش
salesperson U متصدی فروش
salespeople U متصدی فروش
acting U کفیل متصدی
winch driver U متصدی دوار
yard man U متصدی محوطه
curator U نگهبان متصدی
officers U مامور متصدی
curators U نگهبان متصدی
ammunition handler U متصدی مهمات
supplier U متصدی ملزومات
adman U متصدی اعلانات
contracting officer U افسر متصدی پیمان
watertender U متصدی مخازن اب ناو
liquidator U متصدی امورتصفیه شرکت
data entry operator U متصدی داده دهی
carrier U متصدی حمل و نقل
carriers U متصدی حمل و نقل
liftman U اسانسورچی متصدی اسانسور
forwarder U متصدی حمل و نقل
fish warden U متصدی امور شیلات
officer U متصدی ضابط عدلیه
forwarding agent U متصدی حمل ونقل
orchardist U متصدی باغ میوه
stevedore U متصدی بارگیری و تخلیه
officers U متصدی ضابط عدلیه
stevedores U متصدی بارگیری و تخلیه
hold captain U متصدی انبار کشتی
common carrier U متصدی حمل ونقل
plate layer U متصدی تعمیر خط اهن
prontonotary U متصدی امضاء احکام
prothonotary U متصدی امضاء احکام
pressman U متصدی ماشین چاپ
pressmen U متصدی ماشین چاپ
word processing operator U متصدی پردازش کلمه
biddy U متصدی نظافت خانه
stoker U متصدی سوخت کوره
teletypist U متصدی دوره نگاره
army postal clerk U متصدی پست ارتشی
ammunition handler U متصدی جابجایی مهمات
time keeper U متصدی اوقات کار
titular charge daffaires U متصدی شغل سیاسی
peripheral equipment operator U متصدی تجهیزات جانبی
titular U متصدی دارای عنوانی
liquidators U متصدی امورتصفیه شرکت
majordomo U متصدی امور خانوادگی
wagoner U متصدی حمل ونقل
mess treasurer U متصدی صندوق باشگاه
my p U متصدی پیش ازمن
church warden U متصدی دارایی کلیسا
oilking U متصدی سوخت و اب کشتی
keypunch operator U متصدی منگنه زنی
heaters U متصدی گرم کردن
heater U متصدی گرم کردن
turf accountant متصدی شرط بندی
orchardman U متصدی باغ میوه
gamekeeper U متصدی جانوران شکاری قرقچی
firemen U متصدی اتش خانه موتور
fireman U متصدی اتش خانه موتور
account executive U متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
gamekeepers U متصدی جانوران شکاری قرقچی
blast furnaceman U مسئول یا متصدی کوره بلند
billposter U متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
engineman U درجه دار متصدی موتور
signal boxes U توقف گاه متصدی علائم
signal box U توقف گاه متصدی علائم
pointer U متصدی کنترل درجه توپ
bee-keeper U متصدی نگهداری از زنبور عسل
pantler U متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
proetor U متصدی امور قضایی وکشوری
pointers U متصدی کنترل درجه توپ
to put in possession U مالکیت دادن متصدی کردن
stenotypisht U متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
stickboy U متصدی نگهداری چوبهای هاکی
vigorish U سود متصدی شرط بندی
throttleman U متصدی دستگیره سرعت ناو
machinists U ماشینیست متصدی دستگاه تراش
machinist U ماشینیست متصدی دستگاه تراش
stevedores U متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedores U متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedore U متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedore U متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
forwarder's receipt U رسید متصدی حمل و نقل
bee-keepers U متصدی نگهداری از زنبور عسل
time keeper U متصدی ثبت اوقات کار
weeder U متصدی چیدن علف هرزه
harbour master U مسئول بندر متصدی لنگرگاه
pollster U متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
master of ceremonies U متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
masters of ceremonies U متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
pointers U متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
pointer U متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
vertical control operator U متصدی اندازه گیری تراز وارتفاع
pollsters U متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
sacristan U متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
brakeman U متصدی ترمز ماشین وترن وغیره
sacrist U متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
aviarist U کسی که مرغداری میکند متصدی مرغان
king of arms U متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
clerk of the scale U متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
common carrier U متصدی حمل ونقل حامل مشترک
hotwalker U متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
lictor U پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
major domo U متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domo U متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domos U متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
water vapor U بخار اب
halitus U بخار
vapo U بخار
vapor U بخار
miasmas U بخار بد بو
miasma U بخار بد بو
vaporer U بخار زا
vaporific U بخار زا
vaporific U بخار شو
aqueous vapor U بخار اب
fumes U بخار
reek U بخار
steams U بخار اب
reeked U بخار
steams U بخار
reeking U بخار
steaming U بخار اب
reeks U بخار
fumed U بخار
fuming U بخار
fume U بخار
haze U بخار
gasses U بخار
gassed U بخار
gases U بخار
gas U بخار
steaming U بخار
brume U بخار
vapour U بخار
steamed U بخار اب
steam U بخار اب
vapour U بخار اب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com