Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
winch driver
U
متصدی دوار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
capstan
U
میله گردان گردونه دوار لنگر قرقره دوار لنگر
necrologist
U
متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher
U
متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
taximan
U
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
gyrant
U
دوار
rotatory
U
دوار
pivoting
U
دوار
giddy
U
دوار
winches
U
دوار
winching
U
دوار
winch
U
دوار
rotating
U
دوار
circler
U
دوار
winched
U
دوار
capstan
U
دوار
rotary
U
دوار
giddy
U
مبتلا به دوار سر
rotary furnace
U
کوره دوار
rotary switch
U
کلید دوار
rotary axis
U
محور دوار
rotary converter
U
مبدل دوار
rotary field
U
میدان دوار
capstan wheel
U
چرخ دوار
rotary valve
U
شیر دوار
race ring
U
سینی دوار
spheroid
U
بیضوی دوار
circulating pump
U
پمپ دوار
windlass
U
دوار لنگر
windlass
U
دوار زنجیر
windlasses
U
دوار لنگر
windlasses
U
دوار زنجیر
gipsy
U
گردونه دوار
cable holder
U
دوار زنجیر
paraboloid of revolution
U
سهموی دوار
drummed
U
گردونه دوار
drum
U
گردونه دوار
jenny
U
جراثقال دوار
capstan lathe
U
ماشین تراش دوار
vertigo
U
دوار سر چرخش بدور
colorado
U
تیغه دوار ماهیگیری
daisy wheel printer
U
چاپگر چرخ دوار
energizing in field o phase rotation
U
تغذیه میدان دوار
wildcats
U
گیره دوار لنگر
wildcat
U
گیره دوار لنگر
heave around
U
به کار انداختن دوار
rotary piston machanism
U
مکانیزم پیستون دوار
anchor engine
U
موتور دوار لنگر
wheel printer
U
چاپگر چرخ دوار
rotary cement klin
U
کوره سیمان دوار
veer on power
U
با دوار زنجیر دادن
roundlet
U
کمی گرد و دوار
support roller
U
رینگ وطوقه دوار
gyratory crusher
U
ماشین سنگ شکن دوار
internal gear pump
U
پمپ دوار با رتور دندانه دارداخلی
skate mount
U
پایه دوار مسلسل روی خودرو
racers
U
ریل یا سرسره دوار برجک توپ
mine winch
U
دوار مین جمع کنی ناو
racer
U
ریل یا سرسره دوار برجک توپ
heave around
U
شروع به کار کشیدن طناب با دوار
daisy wheel
U
عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
gyro
U
وسیلهای که از اندازه حرکت زاویهای یک جرم دوار
gyro rotor
U
چرخ دوار قطبنمای الکتریکی wheel gyro : syn
stroboscope
U
وسیلهای برای بی حرکت کردن فاهری جسم دوار یانوسان دار توسط پرتوافکنی متناوب
coriolis force
U
نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
clerk
U
متصدی
warden
U
متصدی
incumbents
U
متصدی
user
U
متصدی
operator
U
متصدی
quartermasters
U
متصدی
quartermaster
U
متصدی
clerks
U
متصدی
incumbent
U
متصدی
in charge
U
متصدی
operators
U
متصدی ها
operator
U
متصدی
runner
U
متصدی
runners
U
متصدی
operators
U
متصدی
users
U
متصدی ها
responsible
U
متصدی
vacant
U
بی متصدی
radarman
U
متصدی رادار
signalman
U
متصدی علائم
radioman
U
متصدی بی سیم
signal man
U
متصدی علائم
chartulary
U
متصدی بایگانی
harbour master
U
متصدی بندر
cataloger
U
متصدی کاتالوگ
infirmarian
U
متصدی بیمارستان
radio operator
U
متصدی بی سیم
time keeper
U
متصدی اوقات
yard man
U
متصدی محوطه
machine operator
U
متصدی ماشین
salespeople
U
متصدی فروش
operator command
U
فرمان متصدی
salesperson
U
متصدی فروش
salespersons
U
متصدی فروش
receptionist
U
متصدی پذیرش
groundskeeper
U
متصدی زمین
litter bearer
U
متصدی برانکارد
freshwater king
U
متصدی اب شیرین کن
operator console
U
پیشانه متصدی
radar man
U
متصدی رادار
radar operator
U
متصدی رادار
cataloguer
U
متصدی کاتالوگ
unattended
U
بدون متصدی
ruling
U
رایج متصدی
acting
U
کفیل متصدی
rulings
U
رایج متصدی
officers
U
مامور متصدی
fitters
U
متصدی نصب
operator
U
متصدی ماشین
officer
U
مامور متصدی
turf accountants
U
متصدی شرطبندی
curator
U
نگهبان متصدی
fitter
U
متصدی نصب
operators
U
متصدی دستگاه
receiver
U
متصدی دریافت
receivers
U
متصدی دریافت
auctioneers
U
متصدی حراج
supplier
U
متصدی ملزومات
operator
U
متصدی دستگاه
auctioneer
U
متصدی حراج
operators
U
متصدی ماشین
ammunition handler
U
متصدی مهمات
auctioneer
U
متصدی مزایده
auctioneers
U
متصدی مزایده
adman
U
متصدی اعلانات
suppliers
U
متصدی ملزومات
curators
U
نگهبان متصدی
wagoner
U
متصدی حمل ونقل
my p
U
متصدی پیش ازمن
mess treasurer
U
متصدی صندوق باشگاه
peripheral equipment operator
U
متصدی تجهیزات جانبی
majordomo
U
متصدی امور خانوادگی
church warden
U
متصدی دارایی کلیسا
keypunch operator
U
متصدی منگنه زنی
liftman
U
اسانسورچی متصدی اسانسور
stevedores
U
متصدی بارگیری و تخلیه
oilking
U
متصدی سوخت و اب کشتی
stoker
U
متصدی سوخت کوره
pressmen
U
متصدی ماشین چاپ
prothonotary
U
متصدی امضاء احکام
teletypist
U
متصدی دوره نگاره
prontonotary
U
متصدی امضاء احکام
plate layer
U
متصدی تعمیر خط اهن
stevedore
U
متصدی بارگیری و تخلیه
time keeper
U
متصدی اوقات کار
orchardman
U
متصدی باغ میوه
orchardist
U
متصدی باغ میوه
titular charge daffaires
U
متصدی شغل سیاسی
watertender
U
متصدی مخازن اب ناو
titular
U
متصدی دارای عنوانی
fish warden
U
متصدی امور شیلات
carriers
U
متصدی حمل و نقل
data entry operator
U
متصدی داده دهی
ammunition handler
U
متصدی جابجایی مهمات
officers
U
متصدی ضابط عدلیه
contracting officer
U
افسر متصدی پیمان
common carrier
U
متصدی حمل ونقل
liquidator
U
متصدی امورتصفیه شرکت
army postal clerk
U
متصدی پست ارتشی
carrier
U
متصدی حمل و نقل
forwarder
U
متصدی حمل و نقل
liquidators
U
متصدی امورتصفیه شرکت
hold captain
U
متصدی انبار کشتی
word processing operator
U
متصدی پردازش کلمه
biddy
U
متصدی نظافت خانه
officer
U
متصدی ضابط عدلیه
heater
U
متصدی گرم کردن
heaters
U
متصدی گرم کردن
boiler maker
U
متصدی دیگ بخار
turf accountant
متصدی شرط بندی
pressman
U
متصدی ماشین چاپ
forwarding agent
U
متصدی حمل ونقل
universal roll
U
برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
stenotypisht
U
متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
stickboy
U
متصدی نگهداری چوبهای هاکی
machinist
U
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
vigorish
U
سود متصدی شرط بندی
pointer
U
متصدی کنترل درجه توپ
bee-keepers
U
متصدی نگهداری از زنبور عسل
pointers
U
متصدی کنترل درجه توپ
to put in possession
U
مالکیت دادن متصدی کردن
time keeper
U
متصدی ثبت اوقات کار
bee-keeper
U
متصدی نگهداری از زنبور عسل
throttleman
U
متصدی دستگیره سرعت ناو
machinists
U
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
weeder
U
متصدی چیدن علف هرزه
signal boxes
U
توقف گاه متصدی علائم
proetor
U
متصدی امور قضایی وکشوری
engineman
U
درجه دار متصدی موتور
pantler
U
متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
stevedore
U
متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedores
U
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedores
U
متصدی بارگیری و حمل و نقل
signal box
U
توقف گاه متصدی علائم
forwarder's receipt
U
رسید متصدی حمل و نقل
harbour master
U
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com