English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
liquidator U متصدی امورتصفیه شرکت
liquidators U متصدی امورتصفیه شرکت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
necrologist U متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher U متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
taximan U متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
letterheads U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterhead U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
common carrier U موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
limited company U شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
constituent company U شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
body corporate U شرکت شرکت سهامی
business group U شرکت سهامی [شرکت]
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
user U متصدی
clerks U متصدی
vacant U بی متصدی
warden U متصدی
in charge U متصدی
clerk U متصدی
quartermaster U متصدی
runners U متصدی
users U متصدی ها
incumbents U متصدی
incumbent U متصدی
quartermasters U متصدی
responsible U متصدی
operators U متصدی ها
operators U متصدی
runner U متصدی
operator U متصدی
operator U متصدی
turf accountants U متصدی شرطبندی
curators U نگهبان متصدی
freshwater king U متصدی اب شیرین کن
curator U نگهبان متصدی
radio operator U متصدی بی سیم
salesperson U متصدی فروش
salespeople U متصدی فروش
groundskeeper U متصدی زمین
salespersons U متصدی فروش
unattended U بدون متصدی
yard man U متصدی محوطه
receptionist U متصدی پذیرش
winch driver U متصدی دوار
rulings U رایج متصدی
ruling U رایج متصدی
radar man U متصدی رادار
operator console U پیشانه متصدی
infirmarian U متصدی بیمارستان
machine operator U متصدی ماشین
radar operator U متصدی رادار
radarman U متصدی رادار
harbour master U متصدی بندر
operator command U فرمان متصدی
radioman U متصدی بی سیم
auctioneer U متصدی حراج
auctioneer U متصدی مزایده
signal man U متصدی علائم
signalman U متصدی علائم
ammunition handler U متصدی مهمات
operator U متصدی دستگاه
litter bearer U متصدی برانکارد
operator U متصدی ماشین
chartulary U متصدی بایگانی
cataloguer U متصدی کاتالوگ
cataloger U متصدی کاتالوگ
operators U متصدی دستگاه
operators U متصدی ماشین
adman U متصدی اعلانات
auctioneers U متصدی مزایده
supplier U متصدی ملزومات
time keeper U متصدی اوقات
receivers U متصدی دریافت
receiver U متصدی دریافت
officers U مامور متصدی
fitters U متصدی نصب
officer U مامور متصدی
fitter U متصدی نصب
acting U کفیل متصدی
suppliers U متصدی ملزومات
auctioneers U متصدی حراج
wagoner U متصدی حمل ونقل
prothonotary U متصدی امضاء احکام
titular charge daffaires U متصدی شغل سیاسی
teletypist U متصدی دوره نگاره
stoker U متصدی سوخت کوره
peripheral equipment operator U متصدی تجهیزات جانبی
pressmen U متصدی ماشین چاپ
plate layer U متصدی تعمیر خط اهن
time keeper U متصدی اوقات کار
word processing operator U متصدی پردازش کلمه
pressman U متصدی ماشین چاپ
prontonotary U متصدی امضاء احکام
watertender U متصدی مخازن اب ناو
stevedores U متصدی بارگیری و تخلیه
officers U متصدی ضابط عدلیه
forwarder U متصدی حمل و نقل
heaters U متصدی گرم کردن
heater U متصدی گرم کردن
stevedore U متصدی بارگیری و تخلیه
keypunch operator U متصدی منگنه زنی
biddy U متصدی نظافت خانه
hold captain U متصدی انبار کشتی
officer U متصدی ضابط عدلیه
fish warden U متصدی امور شیلات
titular U متصدی دارای عنوانی
forwarding agent U متصدی حمل ونقل
turf accountant متصدی شرط بندی
data entry operator U متصدی داده دهی
contracting officer U افسر متصدی پیمان
carriers U متصدی حمل و نقل
ammunition handler U متصدی جابجایی مهمات
army postal clerk U متصدی پست ارتشی
oilking U متصدی سوخت و اب کشتی
church warden U متصدی دارایی کلیسا
orchardist U متصدی باغ میوه
orchardman U متصدی باغ میوه
boiler maker U متصدی دیگ بخار
majordomo U متصدی امور خانوادگی
common carrier U متصدی حمل ونقل
liftman U اسانسورچی متصدی اسانسور
my p U متصدی پیش ازمن
mess treasurer U متصدی صندوق باشگاه
carrier U متصدی حمل و نقل
billposter U متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
blast furnaceman U مسئول یا متصدی کوره بلند
machinist U ماشینیست متصدی دستگاه تراش
account executive U متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
pointers U متصدی کنترل درجه توپ
checkman U متصدی کنترل اب دیگ بخار
stenotypisht U متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
stickboy U متصدی نگهداری چوبهای هاکی
time keeper U متصدی ثبت اوقات کار
machinists U ماشینیست متصدی دستگاه تراش
engineman U درجه دار متصدی موتور
stevedores U متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
gamekeepers U متصدی جانوران شکاری قرقچی
weeder U متصدی چیدن علف هرزه
stevedores U متصدی بارگیری و حمل و نقل
proetor U متصدی امور قضایی وکشوری
signal box U توقف گاه متصدی علائم
signal boxes U توقف گاه متصدی علائم
bee-keeper U متصدی نگهداری از زنبور عسل
bee-keepers U متصدی نگهداری از زنبور عسل
pantler U متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
firemen U متصدی اتش خانه موتور
fireman U متصدی اتش خانه موتور
gamekeeper U متصدی جانوران شکاری قرقچی
stevedore U متصدی بارگیری و حمل و نقل
vigorish U سود متصدی شرط بندی
throttleman U متصدی دستگیره سرعت ناو
forwarder's receipt U رسید متصدی حمل و نقل
to put in possession U مالکیت دادن متصدی کردن
harbour master U مسئول بندر متصدی لنگرگاه
pointer U متصدی کنترل درجه توپ
stevedore U متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
aviarist U کسی که مرغداری میکند متصدی مرغان
major-domos U متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
sacristan U متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
lictor U پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
pollster U متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
brakeman U متصدی ترمز ماشین وترن وغیره
pollsters U متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
sacrist U متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
clerk of the scale U متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
common carrier U متصدی حمل ونقل حامل مشترک
king of arms U متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
major-domo U متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major domo U متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
vertical control operator U متصدی اندازه گیری تراز وارتفاع
hotwalker U متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
master of ceremonies U متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
masters of ceremonies U متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
pointer U متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
pointers U متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
verderor U متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
raid clerk U نگهبان یا متصدی مرکزاطلاعات سیستم اعلام خطرهوایی
verderer U متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
property master U متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
verger U متصدی نشان دادن محل جلوس مردم در کلیسا
propety man U متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
parish clerk U کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
lord of misrule U متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
bartenders U کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
bartender U کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
aerographer's mate U کمک ثبات هواشناسی متصدی چارت هواشناسی
enterprise U شرکت
enterprises U شرکت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com