Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lifemanship
U
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interlope
U
پادرمیان کار دیگران گذاردن
hydrolyte
U
جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
pocket veto
U
رد لایحه قانونی بوسیله معوق گذاردن ان
subletting
U
بمناقصه گذاردن کار بوسیله پیمانکار دست اول
conspicuious consumption
U
مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
overbearingness
U
تشخص
overbearingly
U
ازروی تشخص یا تکبر متکبرانه
intubate
U
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
the quality
U
مردمان متشخص
people of quality
U
مردمان متشخص
barons
U
شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
baron
U
شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
magnates
U
ادم متنفذ متشخص
magnate
U
ادم متنفذ متشخص
floating lines
U
خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
encroachment
U
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments
U
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
electromagnetism
U
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
influencing
U
تاثیر کردن بر
influenced
U
تاثیر کردن بر
influence
U
تاثیر کردن بر
impressing
U
تاثیر کردن بر
impress
U
تاثیر کردن بر
afair
U
تاثیر کردن
impresses
U
تاثیر کردن بر
influences
U
تاثیر کردن بر
impressed
U
تاثیر کردن بر
individualized
U
از دیگران جدا کردن
individualizes
U
از دیگران جدا کردن
individualised
U
از دیگران جدا کردن
individualising
U
از دیگران جدا کردن
individualize
U
از دیگران جدا کردن
individualizing
U
از دیگران جدا کردن
individualises
U
از دیگران جدا کردن
To pick other peoples brains.
U
از افکار دیگران استفاده کردن
draw away
U
جلوتر از دیگران حرکت کردن
to trespass
U
بحقوق دیگران تجاوز کردن
scapegoat
کسی را قربانی دیگران کردن
To put ones nose into other peoples affairs .
U
درکار دیگران فضولی کردن
to i. upo other's rights
U
بحقوق دیگران تجاوز کردن
scapegoats
U
کسی راقربانی دیگران کردن
import
U
دخل داشتن به تاثیر کردن در
imported
U
دخل داشتن به تاثیر کردن در
applying
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
apply
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
importing
U
دخل داشتن به تاثیر کردن در
applies
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
plagiarising
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizing
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
upstages
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
plagiarised
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarises
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
rain on someone's parade
<idiom>
U
برنامه های دیگران را مختل کردن
upstaged
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstaging
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
plagiarist
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
bias
U
تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
biases
U
تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
exclucivism
U
بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
osmose
U
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
sports
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sported
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sport
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
affects
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affect
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
misprision
U
گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
Eavesdrop
U
فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
to bring somebody into line
U
زور کردن کسی که خودش را
[به دیگران]
وفق بدهد یا هم معیار بشود
to pound the filed
U
غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
investing
U
منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invested
U
منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invests
U
منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invest
U
منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
ammoniate
U
با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
put on
U
: تحمیل کردن گذاردن
posed
U
: مطرح کردن گذاردن
posing
U
: مطرح کردن گذاردن
poses
U
: مطرح کردن گذاردن
pose
U
: مطرح کردن گذاردن
put by
U
قطع کردن کنار گذاردن
denotes
U
تفکیک کردن علامت گذاردن
subscribing
U
تصدیق کردن صحه گذاردن
godfather
U
نام گذاردن بر سرپرستی کردن از
subscribe
U
تصدیق کردن صحه گذاردن
denoted
U
تفکیک کردن علامت گذاردن
intervenes
U
مداخله کردن پا میان گذاردن
subscribed
U
تصدیق کردن صحه گذاردن
denote
U
تفکیک کردن علامت گذاردن
intervene
U
مداخله کردن پا میان گذاردن
lay-by
U
کنار گذاردن متروک کردن
intervened
U
مداخله کردن پا میان گذاردن
subscribes
U
تصدیق کردن صحه گذاردن
thwart
U
عقیم گذاردن مخالفت کردن با
mediates
U
وساطت کردن پابمیان گذاردن
mediate
U
وساطت کردن پابمیان گذاردن
interfered
U
پا بمیان گذاردن مداخله کردن
lay by
U
کنار گذاردن متروک کردن
lay-bys
U
کنار گذاردن متروک کردن
interfere
U
پا بمیان گذاردن مداخله کردن
mediated
U
وساطت کردن پابمیان گذاردن
thwarted
U
عقیم گذاردن مخالفت کردن با
foil
U
عقیم گذاردن خنثی کردن
foiled
U
عقیم گذاردن خنثی کردن
godfathers
U
نام گذاردن بر سرپرستی کردن از
mediating
U
وساطت کردن پابمیان گذاردن
interferes
U
پا بمیان گذاردن مداخله کردن
foils
U
عقیم گذاردن خنثی کردن
foiling
U
عقیم گذاردن خنثی کردن
to scrape down
U
تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
lyophilization
U
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
to impress a mark on something
U
نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
ratten
U
بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
encased
U
درقفس یا جعبه گذاردن روکش کردن
ovulate
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
encases
U
درقفس یا جعبه گذاردن روکش کردن
encase
U
درقفس یا جعبه گذاردن روکش کردن
ovulates
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ovulating
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
straiten
U
باریک کردن درتنگی ومضیقه گذاردن
ovulated
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
quick count
U
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
wiped
U
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipe
U
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipes
U
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiping
U
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
to shuffle off responsibility
U
مسئولیت را ازخودسلب کردن بدوش ودیگری گذاردن
to shift off responsibility
U
مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
baptised
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizes
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptize
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptising
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptized
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptises
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizing
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
scores
U
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scored
U
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
to check off
U
رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
score
U
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
electrotype
U
بوسیله برق چاپ کردن
latch
U
بوسیله کلون محکم کردن
step down
U
کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
hyphenate
U
بوسیله خط دارای فاصله کردن
wet down
U
بوسیله اب پاشی خیس کردن
shield
U
بوسیله سپر حفظ کردن
shields
U
بوسیله سپر حفظ کردن
latches
U
بوسیله کلون محکم کردن
instantiate
U
معرفی کردن بوسیله کنسرت
chafes
U
بوسیله اصطکاک گرم کردن
semaphore
U
بوسیله پرچم مخابره کردن
chafe
U
بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafing
U
بوسیله اصطکاک گرم کردن
cannibalises
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
gravitates
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitating
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
vectorial
U
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
faradize
U
بوسیله القای برق معالجه کردن
whet
U
عمل تیز کردن بوسیله مالش
gravitated
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
thermostats
U
:بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
thermostat
U
:بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
vectors
U
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vector
U
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
police
U
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
to file a petition
U
بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
electrolyze
U
تجزیه کردن بوسیله جریان برق
roentgenize
U
بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
latensify
U
بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن
gravitate
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
postcard
U
بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
to shield
U
بوسیله سپر
[پوشش]
حفظ کردن
to proclaim meetings
U
بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
postcards
U
بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
policed
U
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
polices
U
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
photoengrave
U
بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
to file an application to somebody
U
از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
psychanalyze
U
بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
labiovelar
U
تلفظ شده بوسیله گرد کردن لبها
scalded cream
U
سر شیری که بوسیله گرم کردن شیر بگیرند
percutaneous perspiration
U
عرق کردن بوسیله پوست تعرق جلدی
talk out
U
بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
lixiviate
U
تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
pyrogravure
U
نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
seam
U
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
seams
U
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
barff's precess
U
حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
maieutics
U
فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
manual
U
عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
sifting
U
روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
to walk the chalk
U
بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com