English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
infringer U متخطی به حقوق دیگران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
encroachment U تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments U تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
breaches U تجاوز به حقوق دیگران
breached U تجاوز به حقوق دیگران
breach U تجاوز به حقوق دیگران
infringement on others rights U تخطی به حقوق دیگران
common low U سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
public international law U حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum U قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
detention of pay U ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
protective duty U حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
harbour dues U حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
attainder U سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
allotment advice U پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
advalorem duty U حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
authorized stoppage U برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
rest U دیگران
rests U دیگران
regrad for others U ملاحظه دیگران
et al U مخفف و دیگران
regard for others U ملاحظه دیگران
regard for others U رعایت دیگران
asides U جدااز دیگران
What do the others say? U دیگران چه می گویند؟
aside U جدااز دیگران
regard for others U واهمه از دیگران
prepotent U نیرومندتر از دیگران غالب
as a warning to others U برای عبرت دیگران
to pull the strings U دیگران را الت قراردادن
prevenance U توجه باحتیاجات دیگران
an outrage upon justice U پایمال سازی حق دیگران
draw away U دیگران را پست سرگذاشتن
individualizing U از دیگران جدا کردن
individualizes U از دیگران جدا کردن
individualized U از دیگران جدا کردن
individualize U از دیگران جدا کردن
individualising U از دیگران جدا کردن
spoilsman U محل عیش دیگران
individualises U از دیگران جدا کردن
dummies U الت دست دیگران
dummy U الت دست دیگران
mind reader U کاشف افکار دیگران
vicarious saccifice U خودش به جای دیگران
under one's belt <idiom> U استفاده از تجارب دیگران
one-upmanship <idiom> U توانایی سر بودن از دیگران
spoiler U محل عیش دیگران
individualised U از دیگران جدا کردن
mind reading U کشف افکار دیگران
mind readers U کاشف افکار دیگران
steal one's thunder <idiom> U قاپیدن کلام دیگران
take after <idiom> U مثل دیگران رفتارکردن
to live at the expense of society U بار دیگران شدن
scapegoats U کسی راقربانی دیگران کردن
To put ones nose into other peoples affairs . U درکار دیگران فضولی کردن
To pick other peoples brains. U از افکار دیگران استفاده کردن
splurges U ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurging U ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurge U ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
run away with <idiom> U سربودن ،بهتراز دیگران بودن
to be the odd one out <idiom> U نامشابه [دیگران در گروهی] بودن
proportion U اندازه چیزی در برابر با دیگران
scapegoat کسی که قربانی دیگران شود
scapegoat کسی را قربانی دیگران کردن
scapegoats U کسیکه قربانی دیگران شود
Pry not into the affair of others. <proverb> U در کار دیگران مداخله مکن .
splurged U ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
to act independently of others U کاری به کار دیگران نداشتن
to mack i. about a person U در باره کسی از دیگران جویاشدن
to trespass U بحقوق دیگران تجاوز کردن
to i. upo other's rights U بحقوق دیگران تجاوز کردن
competition clause U شرط ممانعت از دخول دیگران
to break the ice U دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
ghost writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
blazing star U هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
draw away U جلوتر از دیگران حرکت کردن
i do not know;try the others U من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
interlope U پادرمیان کار دیگران گذاردن
john aleay jones U جان که نام دیگران جوتراست
copier U مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
oddball <idiom> U کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
have a way with <idiom> U تحت نفوذ قرار دادن دیگران
poking U سکه زدن فضولی در کار دیگران
you said it/you can say that again <idiom> U نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
spoilsport U کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsport U کسی که عیش دیگران را منغص میکند
plagiarizing U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
claptrap U سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
plagiary U سارق اثار ادبی و هنری دیگران
pokes U سکه زدن فضولی در کار دیگران
copiers U مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
peeping Tom <idiom> U کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
poked U سکه زدن فضولی در کار دیگران
poke U سکه زدن فضولی در کار دیگران
swim against the tide/current <idiom> U کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
sadistic U کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
sadistically U کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
plagiarizes U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
spoilsports U کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
cool one's heels <idiom> U به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
to throw one's lot U با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
plagiarist U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
upstaged U توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstages U توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstaging U توجه دیگران را به خود جلب کردن
to interject a remark U سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
sadist U کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
Be quiet so as not to wake the others. U ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
plagiarising U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarises U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarised U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
spoilsports U کسی که عیش دیگران را منغص میکند
To lay one self open to ridicule . U خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
go (someone) one better <idiom> U کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
to put in a piece of work U بخشی از کار دیگران را انجام دادن
rain on someone's parade <idiom> U برنامه های دیگران را مختل کردن
Schadenfreude U لذتی که شخصی از رنج کشیدن دیگران میبرد
parrotry U بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
to herd with other people U با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
She is more culpable than the others. U او [زن] بیشتر از دیگران گناه کار [مقصر] است.
bohemians U که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
exclucivism U بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
His happiness consists in helping others. U خوشبختی او در این است که به دیگران کمک کند.
bohemian U که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
cats paw U الت دست دیگران گره پنجه گربهای
self enforcing U دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
sport U پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sported U پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
ignore U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
sports U پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
totaquina U داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
totaquine U داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
ignoring U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
noctule U یکجور شب کور در انگلستان که از همه شبکورهای دیگران کشوربزرگتراست
pestiferously U چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
ignores U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
livery stable U اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
misprision U گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
echolalia U تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
fast talker <idiom> U گوینده خوب کسی است که بتواند دیگران متقاعد کند
interloper U کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
interlopers U کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. U من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
These pants do not look any different than the others. U به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
Eavesdrop U فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
to bring somebody into line U زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
building block U واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the. <proverb> U مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
building blocks U واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
to pound the filed U غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
filter U مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
lifemanship U متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
filters U مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
how about <idiom> برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
salary U حقوق
pays U حقوق
pay U حقوق
paying U حقوق
jus U حقوق
salaries U حقوق
pay check U چک حقوق
duties U حقوق
civil U حقوق
laws U حق حقوق
law U حقوق
law U حق حقوق
stipend U حقوق
stipends U حقوق
laws U حقوق
rights U حقوق
jurisprudence U حقوق
municipal law U حقوق داخلی
pay order U سندپرداخت حقوق
marital rights U حقوق شوهری
personal right U حقوق فردی
personal right U حقوق شخصی
leave with pay U مرخصی با حقوق
maritime law U حقوق دریایی
pay roll U لیست حقوق
money list U لیست حقوق
natural law U حقوق طبیعی
money income U مزد و حقوق
matrimonial rights U حقوق زناشویی
old age pension U حقوق بازنشستگی
school of law U دانشکده حقوق
lawfaculty U دانشکده حقوق
jurisprudent U حقوق دان
jurisconsult U حقوق دان
islamic law U حقوق اسلامی
indisputable rights U حقوق ثابته
indefeasible rights U حقوق پا برجا
import duty U حقوق واردات
half pay U حقوق ناتمام
law of treaties U حقوق معاهدات
law of the staple U حقوق تجارت
law of obligations U حقوق تعهدات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com