English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
chiropodist U متخصص درمان وحفافت پاها
chiropodists U متخصص درمان وحفافت پاها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
therapists U متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapist U متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapeutist U متخصص درمان شناسی
fireworker U متخصص اتش بازی متخصص مرمیات وموشکهای جنگی متخصص مواد منفجره و اتش زنه
tactician U متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
tacticians U متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
he was nothing of an expert U هیچ متخصص نبود متخصص کجا بود
heparinize U باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
client centered therapy U درمان متمرکز بر درمان جو
leg room U جا برای پاها
flutter kick U حرکت شلاقی پاها در شنا
straddle split U وضع باز پاها به طرفین
to stamp [your feet] U با پاها محکم کوبیدن [راه رفتن]
narani seogi U ایستادن موازی پاها همعرض شانه
radiologists U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologist U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
stalder circle U چرخش کامل بدورمیله بدون تماس پاها بامیله
collect U وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
collecting U وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
collects U وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
snaps U پاس دادن یارد کردن توپ به عقب از بین پاها
snapped U پاس دادن یارد کردن توپ به عقب از بین پاها
snapping U پاس دادن یارد کردن توپ به عقب از بین پاها
snap U پاس دادن یارد کردن توپ به عقب از بین پاها
body stockings U جامهی تنگ که به بدن میچسبد و بالاتنه و پاها را تا بالای زانو میپوشاند
body stocking U جامهی تنگ که به بدن میچسبد و بالاتنه و پاها را تا بالای زانو میپوشاند
musub duchi U موسوب داچی ایستادن بگونه ایکه پاشنه پاها به هم چسبیده و پنجه ها به اندازه 54 درجه زاویه داشته باشند
chasse U نوعی حرکت با پاها بصورت یک پا روی زمین و یک پای دیگر روی هوا
remediless U بی درمان
therapy U درمان
cure U درمان
cures U درمان
remedying U درمان
remedy U درمان
cured U درمان
remedied U درمان
medicative U درمان کن
medicament U درمان
natural philosophy U درمان
remedies U درمان
irremediable U بی درمان
treatments U درمان
clients U درمان جو
client U درمان جو
medicaments U درمان
treatment U درمان
water cure U اب درمان
immedicable U بی درمان
active therapy U درمان فعال
adjunctive therapy U درمان جنبی
remedied U درمان میزان
aceology U درمان شناسی
adjuvent therapy U درمان تکمیلی
remedying U درمان کردن
kinesalgia U جنبش درمان
physiotherapy U درمان فیزیکی
psychotherapy U درمان روانی
chemotherapy U درمان دارویی
cures U درمان بخشیدن
cure U درمان بخشیدن
cured U درمان بخشیدن
healable U درمان پذیر
an active remedy U درمان کاری
remedies U درمان میزان
cure all U درمان هر درد
remedy U درمان میزان
remedy U درمان کردن
direct therapy U درمان رهنمودی
remedying U درمان میزان
faith healing U درمان اعتقادی
faith cure U درمان اعتقادی
depth therapy U درمان عمقی
remedied U درمان کردن
analytic therapy U درمان تحلیلی
aversion therapy U درمان اجتنابی
conjoint therapy U درمان زوجی
cooperative therapy U درمان تعاونی
existential therapy U درمان وجودی
electrotherapeutics U درمان برقی
multiple therapy U درمان تعاونی
corrective therapy U درمان اصلاحی
dual sex therapy U درمان دو جنسیتی
treated U درمان شدن
treats U درمان کردن
treats U درمان شدن
treatable U قابل درمان
therapeutist U درمان شناس
incurable U بی درمان بیچاره
incurable U درمان ناپذیر
therapeutics U درمان شناسی
therapeusis U درمان شناسی
treated U درمان کردن
treat U درمان شدن
It'll be OK. <idiom> U درمان میشود!
remedies U درمان کردن
curative U درمان بخش
supportive therapy U درمان حمایتی
remediable U درمان پذیر
psychotherapy ortherapeutics U روح درمان
post treatment follow up U پیگیری پس از درمان
placebo therapy U درمان با دارونما
pithiatism U درمان تلقینی
operable U قابل درمان
inpatient U تحت درمان
interpretive therapy U درمان تفسیری
treat U درمان کردن
quadrangular therapy U درمان دو زوجی
marriage therapy U درمان زناشویی
hydropathist U اب درمان دان
iamatology U درمان شناسی
relationship therapy U درمان ارتباطی
social therapy U درمان اجتماعی
remediless U درمان ناپذیر
insulin shock therapy U درمان با ضربه انسولین
carbon dioxide therapy U درمان با انیدرید کربنیک
activity group therapy U درمان با فعالیت گروهی
chemotherapy U درمان بواسطه موادشیمیایی
indoklon therapy U درمان با استنشاق اندوکلون
insulin coma therapy U درمان با اغماء انسولینی
mud bath U گل مالی تن برای درمان
sex therapy U درمان اختلالات جنسی
electroconvulsive therapy U درمان با تشنج برقی
electroshock therapy U درمان با ضربه برقی
electric convulsive therapy U درمان با تشنج برقی
ect U درمان با تشنج برقی
encounter group therapy U درمان با گروه رویارویی
directive group therapy U درمان رهنمودی گروهی
x ray therapy U درمان با اشعه مجهول
therapeutic U وابسته به درمان شناسی
homeopath U جور درمان خواه
homeopaths U جور درمان خواه
homoeopaths U جور درمان خواه
Patience is a plaster for all sores . <proverb> U صبر,درمان هر دردیست .
neuropsychiatric U درمان روانی عصبی
therapeutically U از لحاظ درمان شناسی
shock therapy U درمان با ضربه برقی
they are cured by nature U طبیعت انها را درمان میکند
physiatrics U درمان امراض باوسایل طبیعی
physical medicine U درمان بدنی و توان بخشی
endodontic therapy U درمان ریشه [دندان پزشکی]
root canal therapy U درمان ریشه [دندان پزشکی]
implosive therapy U درمان با غرقه سازی تجسمی
nephritic U درمان کننده ناخوشی گرده
root canal treatment [RCT] U درمان ریشه [دندان پزشکی]
Tears remedy every irremediable ailment. <proverb> U گریه بر هر درد بى درمان دواست .
Jealousy is a remediless disease. <proverb> U یسد درد بى درمان است .
root canal procedure U درمان ریشه [دندان پزشکی]
hydropathic U وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
osteopathy U درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
occupational therapy U درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
radiotherapy U رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
psychosurgery U جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
hydrotherapeutic U بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
hydropath establishment U بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
to seek a remedy for something U چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
specialists U متخصص
geriatrician U متخصص
stylist U متخصص مد
au fait U متخصص
experts U متخصص
expert U متخصص
stylists U متخصص مد
geriatrist U متخصص
adhoc U متخصص
rhinologist U متخصص
osteopathist U متخصص
specialist U متخصص
skilled U متخصص
ophlhalmologist U متخصص چشم
electrician U متخصص برق
economists U متخصص اقتصاد
outrebound U متخصص ریباند
pomologist U متخصص میوه
geophysicist U متخصص ژئوفیزیک
experts U متخصص کارشناس
neurologist U متخصص اعصاب
journeymen U کارگر متخصص
journeyman U کارگر متخصص
media specialist U متخصص رسانه ها
technician U متخصص فنی
geophysicists U متخصص ژئوفیزیک
hydrologist U متخصص اب شناسی
skilled witness U شاهد متخصص
theolog U متخصص الهیات
hydropathist U متخصص اب درمانی
hygeist U متخصص بهداشت
skilled workers U کارگران متخصص
hygienist U متخصص بهداشت
gas man U متخصص گاز
economist U متخصص اقتصاد
financial e. U متخصص مالی
specialist engineering U مهندس متخصص
electricians U متخصص برق
e. advice U نظر متخصص
toxicologist U متخصص زهرشناسی
skilled U متخصص تخصصی
artillerist U متخصص توپخانه
aurist U متخصص گوش
clinician U متخصص بالینی
algebraist U متخصص جبرومقابله
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com