Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
galvanist
U
متخصص تولید نیروی کهربایی با عمل شیمیایی یامعالجه ناخوشی با برق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
electricity
U
نیروی کهربایی
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
scientific manpower
U
نیروی انسانی متخصص
photolysis
U
تجزیه شیمیایی بر اثر نیروی تابشی
amber
U
رنگ کهربایی کهربایی
unskilled labor
U
نیروی کارغیر ماهر غیر متخصص
spray attack
U
پخش مواد شیمیایی وبیولوژیکی از راه هوا برای تولید تلفات
power of production
U
نیروی تولید
progenitive
U
دارای نیروی تولید
productiveness
U
حاصل خیزی نیروی تولید
fireworker
U
متخصص اتش بازی متخصص مرمیات وموشکهای جنگی متخصص مواد منفجره و اتش زنه
hydroelectric
U
وابسته به تولید نیروی برق بوسیله اب یا بخار
actinism
U
خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
an intercurrent disease
U
ناخوشی که توی ناخوشی دیگر میافتد
electric
U
کهربایی
tactician
U
متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
tacticians
U
متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
beta range
U
حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
Amber
<adj.>
<noun>
U
رنگ کهربایی
kauri gum or resin
U
صمغ کهربایی
pathologically
U
از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
he was nothing of an expert
U
هیچ متخصص نبود متخصص کجا بود
electrize
U
قوه کهربایی دادن
chemical survey
U
بررسی منطقه از نظر شیمیایی تجسس از نظر وجود عوامل شیمیایی
solenoid
U
سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی مارپیچ کهربایی
radiologist
U
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologists
U
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
v , series
U
سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
sicknesses
U
ناخوشی
pathogenetic
U
ناخوشی زا
invalidism
U
ناخوشی
morbidness
U
ناخوشی
indisposedness
U
ناخوشی
ill health
U
ناخوشی
sickness
U
ناخوشی
morbidity
U
ناخوشی
unhealthiness
U
ناخوشی
illnesses
U
ناخوشی
trichosis
U
ناخوشی مو
disease
U
ناخوشی
illness
U
ناخوشی
had health
U
ناخوشی
diseases
U
ناخوشی
malady
U
ناخوشی
maladies
U
ناخوشی
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
enteropathy
U
ناخوشی رودهای
biliousness
U
ناخوشی زردابی
out break of a disease
U
شیوع ناخوشی
mal de mer
U
ناخوشی دریا
altitude sickness
U
ناخوشی ارتفاع
pathogeny
U
پیدایش ناخوشی
bulimy
U
ناخوشی گرسنگی
diagnosis
U
تشخیص ناخوشی
diagnoses
U
تشخیص ناخوشی
impaludism
U
ناخوشی مردابی
spells
U
حمله ناخوشی
myopathy
U
ناخوشی ماهیچه
morbific
U
تولیدکننده ناخوشی
laryngopathy
U
ناخوشی خرخره
morbific
U
ناخوشی اور
livers
U
ناخوشی جگر
liver
U
ناخوشی جگر
dermatopathy
U
ناخوشی پوست
spell
U
حمله ناخوشی
spelled
U
حمله ناخوشی
maldemer
U
ناخوشی دریا
to be infected with disease
U
ناخوشی راواگیرکردن
liver trouble
U
ناخوشی جگر
hepatic disease
U
ناخوشی جگر
morbid
U
ویژه ناخوشی
microzym
U
میکرب ناخوشی
morbid anatomy
U
از لحاظ ناخوشی
diseases of this nature
U
اینگونه ناخوشی ها
estival
U
ناخوشی تابستانی
pathognomic
U
نماینده ناخوشی
pathognomomical
U
نماینده ناخوشی
straw yellow
U
رنگ زرد براق مایل به قرمز رنگ زرد کهربایی
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
foot rot
U
ناخوشی پا در گاو و گوسفند
attacked
U
اصابت یا نزول ناخوشی
attack
U
اصابت یا نزول ناخوشی
pestilence
U
ناخوشی همه جاگیر
attacks
U
اصابت یا نزول ناخوشی
contagion
U
سرایت ناخوشی واگیر
psychiater
U
پزشک ناخوشی دماغی
pellagrous
U
دچار ناخوشی که در بالااشاره شد
sickleave
U
مرخصی بابت ناخوشی
diagnostic
U
وابسته به تشخیص ناخوشی
unhealthy
U
ناخوش ناخوشی اور
cirrhosis
U
ناخوشی الکی جگر
mycotic
U
دچار ناخوشی قارچی
to swing the lead
U
خود را به ناخوشی زدن
he is liable to become sick
U
اماده ناخوشی است
pathogenesis
U
مبحث پیدایش ناخوشی
arthropathy
U
ناخوشی بند یا مفصل
contagions
U
سرایت ناخوشی واگیر
immune from disease
U
مصون از گرفتن ناخوشی
paragrahia
U
ناخوشی غلط نویسی
qualms
U
ناخوشی همه جاگیر
epidmic disease
U
ناخوشی همه جا گیر
qualm
U
ناخوشی همه جاگیر
pandemics
U
ناخوشی همه گیر
pandemic
U
ناخوشی همه گیر
laryngopathy
U
ناخوشی خشک نای
bunt
U
ناخوشی قارچی گندم
epizootic
U
ناخوشی همه گیرحیوانی
morbidly
U
بطور ناخوشی یا فاسد
illness faded her beauty
U
ناخوشی زیبایی اوراکاست
metastasis
U
جابجا شدن ناخوشی
psychopathic
U
وابسته به ناخوشی دماغی
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
idiopathy
U
علاقه خاص ناخوشی جداگانه
mycetoma
U
یکجور ناخوشی فرچی در دست و پا
hydropathic
U
وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
nephritic
U
درمان کننده ناخوشی گرده
otological
U
وابسته به گوش یا ناخوشی هاان
pathognomic
U
وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
pyretotherapy
U
معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
foot and mouth
U
یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
to i. the germs of a disease
U
میکربهای یک ناخوشی را به کسی تلقیح کردن
To pretend sickness(ignorance).
U
تظاهر به ناخوشی ( بی اطلاعی وناآگاهی ) کردن
hydrargyia or rism
U
مسموم شدگی از جیوه ناخوشی سیمابی
pathognomonic
U
وابسته بتشخیص ناخوشی شاخص مرض
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
the disease threatens to sprea
U
این ناخوشی خطر منتشر شدن دارد
orthopaedy
U
معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
framboesia
U
ناخوشی واگیرداری که درپوست سیاهان پیدامیشودواماسهایی میاورد
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
germtheory
U
فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
prosodemic
U
درباب ناخوشی ای که ازشخص به شخص دیگری انتقال می یابد
intercurreace
U
مداخله وقوع درمیان ورود یک ناخوشی درناخوشی دیگر
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
pellagra
U
یکجور ناخوشی که پوست رامی ترکاندو بساک ه انسانرابدیوانگی می کشاند
humoral pathology
U
علم ناخوشی شناسی که به موجب ان همه بیماریهارانتیجه فسادخلط هامیدانند
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
chemic
U
شیمیایی
chemical
U
شیمیایی
chemical sense
U
حس شیمیایی
chemicals
U
شیمیایی
chemical biological and radiological
U
شیمیایی
pebrine
U
یکجور ناخوشی درکرم ابریشم که نشان ان دانههای فلفلی سیاه است
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
galvanic cell
U
پیل شیمیایی
chemical ammunition
U
مهمات شیمیایی
chemical analysis
U
تجزیه شیمیایی
chemical analyse
U
تجزیه شیمیایی
chemical kinetics
U
سینتیک شیمیایی
decomposition
U
هوازدگی شیمیایی
chemical grouting
U
تزریق شیمیایی
chemical pollution
U
الودگی شیمیایی
precipitate
U
رسوب شیمیایی
chemical physics
U
فیزیک شیمیایی
precipitated
U
رسوب شیمیایی
biochemical
U
زیستی- شیمیایی
precipitating
U
رسوب شیمیایی
chemical operations
U
عملیات شیمیایی
chemical munition
U
سلاح شیمیایی
chemical industries
U
صنایع شیمیایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com