Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pantheistic
U
مبنی بر وحدت وجود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pantheism
U
ایین وحدت وجود
pantheism
U
همه خدایی وحدت وجود
unitarianism
U
وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
unification
U
وحدت
unity
U
وحدت
unity of effort
U
وحدت تلاش
monism
U
ایین وحدت
monist
U
وحدت گرا
unifier
U
موجد وحدت
oneness
U
برابری وحدت
unity
U
وحدت شرکت
union
U
وحدت اتصال
cabinet soildarity
U
وحدت کابینه
unions
U
وحدت اتصال
ecumenism
U
وحدت گرایی کلیسایی
coessentiality
U
هم جوهری وحدت ماهیت
monism
U
اعتقاد وحدت خدا
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
tenancy in common
U
حالتی که جمعی با عناوین مختلف در اداره ملکی شرکت داشته باشند بدون ان که به وحدت مالکیت ان خللی وارد اید مدت اجاره
denoting
U
مبنی بر
reposing upon
U
مبنی بر
based
U
مبنی
expressive of
U
مبنی بر
based on
U
مبنی بر
bassedon or basedupon
U
مبنی بر
nonary
U
مبنی بر عد د نه
euphuistic
U
مبنی برتصنع
purposive
U
مبنی برمنظور
to the effect that
U
مبنی براینکه
equivocatory
U
مبنی برایهام
heretical
U
مبنی برفساد
theorematic
U
مبنی بر قاعده
inversive
U
مبنی بر قلب
dualistic
U
مبنی برخداشناس
visitorial
U
مبنی بر سرکشی
geomantic
U
مبنی بر رمل
usurious
U
مبنی بررباخواری
polytheeistic
U
مبنی بر شرک
egotistic
U
مبنی بر خودپسندی
polytheistic
U
مبنی بر شرک
empiric
U
مبنی بر تجربه
impostrous
U
مبنی بر شیادی
selectively
U
مبنی بر انتخاب
selective
U
مبنی بر انتخاب
deprecative
U
مبنی بربیمیلی
irreverential
U
مبنی بر بی حرمتی
paraphrastic
U
مبنی برتفسیر
octonary
U
مبنی برهشت
misogynic
U
مبنی بربیزاری از زن
ill-advised
U
مبنی بر بی اطلاعی
licentious
U
مبنی بر هرزگی
monometallic
U
مبنی بر یک فلز
suppositional
U
مبنی بر فرض
octonal
U
مبنی برهشت
abstentious
U
مبنی برپرهیزکاری
investigative
U
مبنی بر رسیدگی
fratricidal
U
مبنی بربرادرکشی
condolatory
U
مبنی برهمدردی
castigatory
U
مبنی برتنبیه
revocatory
U
مبنی بر فسخ
ill advised
U
مبنی بر بی اطلاعی
sophistic
U
مبنی بر مغالطه
observational
U
مبنی بر مشاهده
causal
U
مبنی بر سبب
mediatorial
U
مبنی بر میانجیگری
matricidal
U
مبنی بر مادرکشی
prophetic
U
مبنی بر پیشگویی
procrastinatory
U
مبنی برمسامحه یاتعلل
resumptive
U
مبنی برادامه یاتجدید
compatriotic
U
مبنی برهم میهنی
rationalistic
U
مبنی براستدلال عقلی
commutative
U
مبنی بر تبدیل یامبادله
rose coloured
U
مبنی برخوش بینی
documental
U
مبنی برمدرک یاسند
censorial
U
مبنی بر بازرسی مطبوعات و
well intentioned
U
مبنی بر نیت خوب
rationalistic
U
مبنی براصالت عقل
royalistic
U
مبنی برسلطنت خواهی
scepsis
U
فلسفه مبنی برتردید
appreciative
U
مبنی بر قدردانی قدرشناس
cavilling
U
مبنی برخرده گیری
appreciatively
U
مبنی بر قدردانی قدرشناس
sentimental
U
مبنی بر احساسات یا عقیده
egoistic
U
مبنی بر اثصول خودپرستی
naturalistic
U
مبنی بر طبیعت بازی
soritical
U
مبنی برقیام مسلسل
sensuously
U
مبنی بر لذات جسمانی
sensuous
U
مبنی بر لذات جسمانی
acclamatory
U
مبنی برهلهله و تحسین
retrocessive
U
مبنی برواگذاری ثانوی
a posteriori
U
مبنی بر تجربه و مشاهده
skepsisŠskepticŠetc
U
فلسفه مبنی برتردید
deliberative
U
مبنی بر تامل و مشاوره
illusional
U
مبنی باشتباه بینائی
documentaries
U
مبنی بر مدرک یا سند
inquisitorial
U
مبنی بربازجویی زیاد
irrepentant
U
مبنی بر عدم پشیمانی
oblatory
U
مبنی بر نذر یا هدیه
negotiatory
U
مبنی بر معامله یا گفتگو
insinuative
U
مبنی بر خود شیرینی
polygamic
U
مبنی بر تعدد ازواج
historic
U
معروف مبنی بر تاریخ
negatory
U
مبنی بر نفی یا انکار
phonologic
U
مبنی بر صدا شناسی
documentary
U
مبنی بر مدرک یا سند
investigatory
U
تحقیقی مبنی بر رسیدگی
elenctic
U
مبنی برتکذیب منطقی
precrastinative
U
مبنی بر مسامحه یا تعلل
orthoepic
U
مبنی بر درست خوانی
papistic
U
مبنی برپاپ پرستی
individualistic
U
مبنی بر استقلال تکی
in perspective
U
مبنی براصول منافرومرایا
consensual
U
مبنی بر رضایت طرفین رضایتی
slaughterous
U
مبنی بر خونریزی و کشتار کشنده
evidentiary
U
مبنی برمدرک مدرک دار
associational
U
مبنی بر شرکت یا معاشرت متداعی
pre-emptive
U
عمل مبنی بر اخذ شفعه
traditional
U
مبنی بر حدیث یا خبر باستانی
atheistical
U
مبنی برانکار هستی خدا
petitory
U
مبنی بردادخواهی نسبت به مالکیت
doctrinal
U
عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
pluviometric
U
مبنی بر سنجش مقدار بارندگی
federative
U
مبنی بر سازمان کشورهای متحد
imperialistic
U
مبنی برطرفداری از حکومت امپریالیستی
intuitive
U
مبنی بردرک یا انتقال مستقیم
abjuratory
U
پیمان شکنی مبنی بر نقض عهد
iconoclastic
U
مبنی بر بت شکنی یا شمایل ویران کنی
ritualistic
U
مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
euphonical
U
مبنی برخوش صدایی یاسهولت ادا
renunciative
U
مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
humoristic
U
مبنی بربذله گویی یا فکاهی نویسی
renunciatory
U
مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
revisional
U
مبنی برتجدید نظر یا تجدید چاپ تازه
plebiscitary
U
وابسته به اراعموم اهالی مبنی بر یا افهارعقیده عامه
empircism
U
روش و فرضیهای که مبنی برتجربه و ازمایش باشد
prefectorial
U
مبنی براموزشگاه بدست مشتی ازشاگردان یا مبصران
augural
U
تفالی مبنی بر پیشگویی حاکی از خیر یا شر در اینده
catechetical
U
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
deistical
U
مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
traditinal
U
مبنی بر حدیث یاخبر روایت شده نقلی
communalistic
U
مبنی برحکومت بوسیله استقلال داخلی بخش ها
deistic
U
مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
radicalism
U
روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
prefectoral
U
مبنی براداره اموزشگاه بدست مشتی ازشاگردان یامبصران
autonomy
U
خودمختاری حاکمیت ملی مبنی براستقلال اقتصادی و سیاسی خودگردانی
monroe doctrine
U
سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
plene administrative preter
U
دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
machiavelian
U
مبنی براین عقیده سیاسی که برای برپاکردن یک حکومت نیرومند تقلب را نباید
entity
U
وجود
entities
U
وجود
despite
U
با وجود
neer do well or well
U
پی وجود
presence
U
وجود
personalities
U
وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding .
U
با وجود
in spite
U
با وجود
individuation
U
وجود
existences
U
وجود
existence
U
وجود
personality
U
وجود
being
U
وجود
preexistence
U
تقدم وجود
none the less
U
با وجود این
pre existence
U
تقدم وجود
non ego
U
غیر وجود
d. of constitution
U
نازکی وجود
d. constitution
U
وجود نازک
in spite of that
U
با وجود این
pantheist
U
معتقدبوحدت وجود
drink hail
U
گوارای وجود
virus
U
وجود دارد
be
U
وجود داشتن
to be there
U
وجود داشتن
exist
U
وجود داشتن
body and soul
<idiom>
U
با تمام وجود
exists
U
وجود داشتن
reality
U
اصالت وجود
universe
U
عالم وجود
regardless
U
با وجود علیرغم
viruses
U
وجود دارد
quality
U
وجود خصوصیت
qualities
U
وجود خصوصیت
system
U
اصول وجود
systems
U
اصول وجود
persons
U
وجود ذات
nonetheless
U
بااین وجود
individuality
U
وجود فردی
realities
U
اصالت وجود
facts
U
وجود مسلم
Despite the fact that…
U
با وجود اینکه
person
U
وجود ذات
self assertiveness
U
ابراز وجود
from the bottom of one's heart
<idiom>
U
از اعماق وجود
begetter
U
وجود اور
essence
U
وجود ماهیت
fact
U
وجود مسلم
existed
U
وجود داشتن
neer do well or well
U
ادم بی وجود یا بی خاصیت
numen
U
وجود الهی خدا
oxaluria
U
وجود جوهر ترشک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com