English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
slaughterous U مبنی بر خونریزی و کشتار کشنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
acharnement U خونریزی
bloodshed U خونریزی
bloodshedding U خونریزی
hemostasis U بندامدگی خونریزی
bloodless U بدون خونریزی
blood guilt U خونریزی ناحق
bloodlessly U بدون خونریزی
sanguinariness U مقرونیت به خونریزی
bloodguilt U خونریزی ناحق
menorrhagia U خونریزی رحم
hemostasis U توقف خونریزی
slaughter U قتل عام خونریزی
slaughters U قتل عام خونریزی
slaughtered U قتل عام خونریزی
purpura U لکههای خونریزی زیرپوست
carnage U قتل عام خونریزی
stanch U جلو خونریزی راگرفتن
metrorrhagia U خونریزی غیر طبیعی رحم
sanguinarily U چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
massacre U کشتار
slaughtered U کشتار
slaughter U کشتار
mactation U کشتار
massacring U کشتار
massacres U کشتار
massacred U کشتار
slaughters U کشتار
mort U کشتار
planter U کشتار
planters U کشتار
murder U کشتار
murdered U کشتار
murdering U کشتار
murders U کشتار
carnage U کشتار
slaughtered U کشتار فجیع
slaughtered U کشتار کردن
slaughter U کشتار کردن
slaughters U کشتار فجیع
slaughter U کشتار فجیع
slaughterer U کشتار کننده
death squads U گروه کشتار
massacrer U کشتار کننده
death squad U گروه کشتار
internecine U کشتار یکدیگر
holocausts U کشتار همگانی
shamble U کشتار کردن
holocaust U کشتار همگانی
slaughters U کشتار کردن
shambled U کشتار کردن
hemostat U اسباب یا دارویی برای بند اوردن خونریزی
genocide U کشتار دسته جمعی
overkill U کشتار چند برابر
internecine U کشتار متقابل قاتل
To shed blood. Bloodshed. U خون ریختن ( کشتار )
They didnt slaughter any animals yesterday . U دیروز کشتار نکردند
shambles U قتلگاه صحنه کشتار
bloodguilty U مرتکب خونریزی مقصریامسئول ادم کشی جنایت کار
hemophilia U بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
mortal U کشنده
alluring U کشنده
trackers U کشنده
tracker U کشنده
deadly U کشنده
deadliest U کشنده
deadlier U کشنده
mortals U کشنده
drainer U اب کشنده
delineator U کشنده
inhalant U بو کشنده
deathy U کشنده
death ful U کشنده
lethiferous U کشنده
pestilent U کشنده
puller U کشنده
sorbent U کشنده
tensor U کشنده
tractive U کشنده
assassinator U کشنده
tensioner U کشنده
enticing U کشنده
perishing U کشنده
attractive U کشنده
suicidal U کشنده
murderer U کشنده
murderers U کشنده
fatal U کشنده
killer U کشنده
lethal U کشنده
killers U کشنده
pernicious U کشنده
prepossessing U کشنده
plotter U کشنده
plotters U کشنده
inviting U کشنده
murderous U کشنده
fungicidal U کشنده قارچ
hauling part U قسمت کشنده
killing U کشنده دلربا
tractive effort U نیروی کشنده
death blow U ضربت کشنده
killings U کشنده دلربا
herbicidal U کشنده گیاهان
lethality U کشنده بودن
lancinating U تیر کشنده
it is mortal to him U کشنده اوست
dragman U میکشد کشنده
introvertive U بدرون کشنده
drum plotter U کشنده طبله
introversive U بدرون کشنده
stertorous U خرناس کشنده
inhaul U به داخل کشنده
ovicidal U کشنده تخم
howling U زوزه کشنده
mortally U بطور کشنده
howling U جیغ کشنده
killer whale U وال کشنده
drawer U کشنده برات یا چک
drawers U کشنده برات یا چک
pestilently U بطور کشنده
nonlethal U غیر کشنده
killer whales U وال کشنده
disinfestant U ماده کشنده حشرات
pesticides U کشنده حشره موذی
nitrogen mustard U گاز کشنده خردل
ejector U پوکه کش بیرون کشنده
downhaul U طناب پایین کشنده
pesticide U کشنده حشره موذی
adducent U بداخل کشنده مقرب
dead ground U اتصال به زمین کشنده
invitingly U بطور جالب یا کشنده
median lethal dose U دوز متوسط کشنده
attractively U بطور کشنده یا جاذب
lethal U وابسته به مرگ کشنده
raymond hook U قلاب بالا کشنده قایق
boat falls U طناب بالا کشنده قایق
biocid U قاطع حیات کشنده حشرات
adductive U استشهادی بسوی محور کشنده
to cach one's death U دچار سرماخوردگی کشنده شدن
electron withdrawing substituent U گروه استخلافی الکترون کشنده
reposing upon U مبنی بر
denoting U مبنی بر
based U مبنی
expressive of U مبنی بر
nonary U مبنی بر عد د نه
based on U مبنی بر
bassedon or basedupon U مبنی بر
rodenticide U دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
caricaturist U کشنده تصویرهای مضحک واغراق امیز
caricaturists U کشنده تصویرهای مضحک واغراق امیز
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) . U رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
misogynic U مبنی بربیزاری از زن
polytheistic U مبنی بر شرک
purposive U مبنی برمنظور
monometallic U مبنی بر یک فلز
mediatorial U مبنی بر میانجیگری
inversive U مبنی بر قلب
matricidal U مبنی بر مادرکشی
impostrous U مبنی بر شیادی
polytheeistic U مبنی بر شرک
octonary U مبنی برهشت
irreverential U مبنی بر بی حرمتی
octonal U مبنی برهشت
euphuistic U مبنی برتصنع
deprecative U مبنی بربیمیلی
selectively U مبنی بر انتخاب
to the effect that U مبنی براینکه
abstentious U مبنی برپرهیزکاری
egotistic U مبنی بر خودپسندی
heretical U مبنی برفساد
sophistic U مبنی بر مغالطه
visitorial U مبنی بر سرکشی
usurious U مبنی بررباخواری
castigatory U مبنی برتنبیه
condolatory U مبنی برهمدردی
suppositional U مبنی بر فرض
paraphrastic U مبنی برتفسیر
selective U مبنی بر انتخاب
dualistic U مبنی برخداشناس
geomantic U مبنی بر رمل
ill advised U مبنی بر بی اطلاعی
ill-advised U مبنی بر بی اطلاعی
fratricidal U مبنی بربرادرکشی
revocatory U مبنی بر فسخ
causal U مبنی بر سبب
equivocatory U مبنی برایهام
empiric U مبنی بر تجربه
prophetic U مبنی بر پیشگویی
observational U مبنی بر مشاهده
licentious U مبنی بر هرزگی
investigative U مبنی بر رسیدگی
theorematic U مبنی بر قاعده
lanciation U سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
counter check U چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
soritical U مبنی برقیام مسلسل
rose coloured U مبنی برخوش بینی
precrastinative U مبنی بر مسامحه یا تعلل
rationalistic U مبنی براصالت عقل
pantheistic U مبنی بر وحدت وجود
historic U معروف مبنی بر تاریخ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com