Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
insinuative
U
مبنی بر خود شیرینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bassedon or basedupon
U
مبنی بر
denoting
U
مبنی بر
based
U
مبنی
expressive of
U
مبنی بر
based on
U
مبنی بر
nonary
U
مبنی بر عد د نه
reposing upon
U
مبنی بر
polytheeistic
U
مبنی بر شرک
polytheistic
U
مبنی بر شرک
empiric
U
مبنی بر تجربه
purposive
U
مبنی برمنظور
inversive
U
مبنی بر قلب
matricidal
U
مبنی بر مادرکشی
dualistic
U
مبنی برخداشناس
misogynic
U
مبنی بربیزاری از زن
deprecative
U
مبنی بربیمیلی
equivocatory
U
مبنی برایهام
euphuistic
U
مبنی برتصنع
selective
U
مبنی بر انتخاب
egotistic
U
مبنی بر خودپسندی
octonal
U
مبنی برهشت
octonary
U
مبنی برهشت
irreverential
U
مبنی بر بی حرمتی
geomantic
U
مبنی بر رمل
selectively
U
مبنی بر انتخاب
mediatorial
U
مبنی بر میانجیگری
paraphrastic
U
مبنی برتفسیر
fratricidal
U
مبنی بربرادرکشی
impostrous
U
مبنی بر شیادی
causal
U
مبنی بر سبب
to the effect that
U
مبنی براینکه
monometallic
U
مبنی بر یک فلز
castigatory
U
مبنی برتنبیه
suppositional
U
مبنی بر فرض
heretical
U
مبنی برفساد
theorematic
U
مبنی بر قاعده
prophetic
U
مبنی بر پیشگویی
usurious
U
مبنی بررباخواری
visitorial
U
مبنی بر سرکشی
investigative
U
مبنی بر رسیدگی
sophistic
U
مبنی بر مغالطه
condolatory
U
مبنی برهمدردی
ill advised
U
مبنی بر بی اطلاعی
ill-advised
U
مبنی بر بی اطلاعی
observational
U
مبنی بر مشاهده
licentious
U
مبنی بر هرزگی
abstentious
U
مبنی برپرهیزکاری
revocatory
U
مبنی بر فسخ
irrepentant
U
مبنی بر عدم پشیمانی
illusional
U
مبنی باشتباه بینائی
acclamatory
U
مبنی برهلهله و تحسین
deliberative
U
مبنی بر تامل و مشاوره
in perspective
U
مبنی براصول منافرومرایا
documental
U
مبنی برمدرک یاسند
cavilling
U
مبنی برخرده گیری
sensuous
U
مبنی بر لذات جسمانی
elenctic
U
مبنی برتکذیب منطقی
individualistic
U
مبنی بر استقلال تکی
compatriotic
U
مبنی برهم میهنی
commutative
U
مبنی بر تبدیل یامبادله
censorial
U
مبنی بر بازرسی مطبوعات و
sensuously
U
مبنی بر لذات جسمانی
sentimental
U
مبنی بر احساسات یا عقیده
naturalistic
U
مبنی بر طبیعت بازی
investigatory
U
تحقیقی مبنی بر رسیدگی
appreciatively
U
مبنی بر قدردانی قدرشناس
appreciative
U
مبنی بر قدردانی قدرشناس
historic
U
معروف مبنی بر تاریخ
rose coloured
U
مبنی برخوش بینی
polygamic
U
مبنی بر تعدد ازواج
precrastinative
U
مبنی بر مسامحه یا تعلل
procrastinatory
U
مبنی برمسامحه یاتعلل
rationalistic
U
مبنی براصالت عقل
inquisitorial
U
مبنی بربازجویی زیاد
rationalistic
U
مبنی براستدلال عقلی
resumptive
U
مبنی برادامه یاتجدید
retrocessive
U
مبنی برواگذاری ثانوی
royalistic
U
مبنی برسلطنت خواهی
scepsis
U
فلسفه مبنی برتردید
skepsisŠskepticŠetc
U
فلسفه مبنی برتردید
soritical
U
مبنی برقیام مسلسل
a posteriori
U
مبنی بر تجربه و مشاهده
egoistic
U
مبنی بر اثصول خودپرستی
pantheistic
U
مبنی بر وحدت وجود
well intentioned
U
مبنی بر نیت خوب
phonologic
U
مبنی بر صدا شناسی
papistic
U
مبنی برپاپ پرستی
negotiatory
U
مبنی بر معامله یا گفتگو
oblatory
U
مبنی بر نذر یا هدیه
documentary
U
مبنی بر مدرک یا سند
negatory
U
مبنی بر نفی یا انکار
documentaries
U
مبنی بر مدرک یا سند
orthoepic
U
مبنی بر درست خوانی
evidentiary
U
مبنی برمدرک مدرک دار
doctrinal
U
عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
imperialistic
U
مبنی برطرفداری از حکومت امپریالیستی
atheistical
U
مبنی برانکار هستی خدا
associational
U
مبنی بر شرکت یا معاشرت متداعی
slaughterous
U
مبنی بر خونریزی و کشتار کشنده
intuitive
U
مبنی بردرک یا انتقال مستقیم
consensual
U
مبنی بر رضایت طرفین رضایتی
pluviometric
U
مبنی بر سنجش مقدار بارندگی
traditional
U
مبنی بر حدیث یا خبر باستانی
federative
U
مبنی بر سازمان کشورهای متحد
petitory
U
مبنی بردادخواهی نسبت به مالکیت
pre-emptive
U
عمل مبنی بر اخذ شفعه
iconoclastic
U
مبنی بر بت شکنی یا شمایل ویران کنی
ritualistic
U
مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
humoristic
U
مبنی بربذله گویی یا فکاهی نویسی
abjuratory
U
پیمان شکنی مبنی بر نقض عهد
euphonical
U
مبنی برخوش صدایی یاسهولت ادا
renunciative
U
مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
renunciatory
U
مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
patisserie
U
شیرینی
patisseries
U
شیرینی
love liness
U
شیرینی
confection
U
شیرینی
sweet stuff
U
شیرینی
nicy
U
شیرینی
saccharinity
U
شیرینی
lolipops
U
شیرینی
melodiousness
U
شیرینی
sugar candy
U
شیرینی
mellifluence
U
شیرینی
sweetmeat
U
شیرینی
bonbon
U
شیرینی
confetti
U
شیرینی
sweetness
U
شیرینی
marzipan
U
شیرینی
goody
U
شیرینی
goodies
U
شیرینی
loveliness
U
شیرینی
amiability
U
شیرینی
sugars
U
شیرینی
sugar
U
شیرینی
confections
U
شیرینی
pastries
U
شیرینی
pastry
U
شیرینی
amiability or amiableness
U
شیرینی
revisional
U
مبنی برتجدید نظر یا تجدید چاپ تازه
augural
U
تفالی مبنی بر پیشگویی حاکی از خیر یا شر در اینده
plebiscitary
U
وابسته به اراعموم اهالی مبنی بر یا افهارعقیده عامه
deistical
U
مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
communalistic
U
مبنی برحکومت بوسیله استقلال داخلی بخش ها
empircism
U
روش و فرضیهای که مبنی برتجربه و ازمایش باشد
catechetical
U
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
traditinal
U
مبنی بر حدیث یاخبر روایت شده نقلی
deistic
U
مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
prefectorial
U
مبنی براموزشگاه بدست مشتی ازشاگردان یا مبصران
cookie
U
شیرینی بیسکویت
cookies
U
شیرینی خشک
sweet tooth
U
شیرینی دوست
crackers
U
یکجور شیرینی
tuck
U
شیرینی مربا
wafer
U
شیرینی پنجرهای
sweetmeat
U
شیرینی جات
custard pie
U
یکجور شیرینی
wafers
U
شیرینی پنجرهای
sweet tooth
U
علاقمند به شیرینی
cookies
U
شیرینی بیسکویت
ingratiation
U
خود شیرینی
cookie
U
شیرینی خشک
kissing comfit
U
شیرینی معطر
cracker
U
یکجور شیرینی
puff pastry
U
شیرینی پفکی
tucking
U
شیرینی مربا
tucks
U
شیرینی مربا
blintze
U
نوعی شیرینی
cooky
U
شیرینی خشک
cooky
U
شیرینی بیسکویت
confectioner
U
شیرینی فروش
confectionary
U
شیرینی سازی
confectioners
U
شیرینی فروش
box suitmeats
U
جعبه شیرینی
blintz
U
نوعی شیرینی
bakemeat
U
نان شیرینی
baked meat
U
نان شیرینی
corn ball
U
شیرینی چس فیل
costs arabicus
U
قسط شیرینی
sugared
U
شیرینی زده
elecampane
U
نوعی شیرینی
freshness
U
شیرینی بی نمکی
radicalism
U
روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
prefectoral
U
مبنی براداره اموزشگاه بدست مشتی ازشاگردان یامبصران
buttercups
U
نوعی شیرینی کوچک
paste
U
نوعی شیرینی چسباندن
ingratiating
U
خود شیرینی کردن
marchpane
U
نان شیرینی بادامی
puff paste
U
نان شیرینی پف کردن
marshmallow
U
نوعی شیرینی خمیرمانند
marshmallows
U
نوعی شیرینی خمیرمانند
pasties
U
شیرینی میوه دار
mints
U
شیرینی معطر با نعناع
ingratiate
U
خود شیرینی کردن
buttercup
U
نوعی شیرینی کوچک
minted
U
شیرینی معطر با نعناع
mint
U
شیرینی معطر با نعناع
ingratiated
U
خود شیرینی کردن
ratafia
U
نان شیرینی بادامی
bagel
U
نان شیرینی حلقوی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com