Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
censorial
U
مبنی بر بازرسی مطبوعات و
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Fleet Street
U
مطبوعات
presses
U
مطبوعات
printed matter
U
مطبوعات
press
U
مطبوعات
advantages accruning from
U
ازادی مطبوعات
dipartment of publications
U
اداره مطبوعات
literature
U
مطبوعات نوشتجات
yellow press
U
مطبوعات جنجالی
press gallery
U
لژ نمایندگان مطبوعات
presses
U
مطبوعات جراید
press
U
مطبوعات جراید
liberty of the press
U
ازادی مطبوعات
press law
U
قانون مطبوعات
freedom of the press
U
ازادی مطبوعات
fourth estate
U
مطبوعات عمومی
censoring
U
بازرس مطبوعات و نمایشها
censor
U
بازرس مطبوعات و نمایشها
censors
U
بازرس مطبوعات و نمایشها
censored
U
بازرس مطبوعات و نمایشها
inspector general
U
بازرسی بازرسی کل ارتش
Free pree (trade,port).
U
مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
special handling
U
ارسال مطبوعات واوراق چاپی بوسیله پست سریع السیر
cancel check firing
U
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
inspection
U
بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
nonary
U
مبنی بر عد د نه
reposing upon
U
مبنی بر
based
U
مبنی
bassedon or basedupon
U
مبنی بر
based on
U
مبنی بر
denoting
U
مبنی بر
expressive of
U
مبنی بر
prophetic
U
مبنی بر پیشگویی
geomantic
U
مبنی بر رمل
equivocatory
U
مبنی برایهام
ill-advised
U
مبنی بر بی اطلاعی
euphuistic
U
مبنی برتصنع
fratricidal
U
مبنی بربرادرکشی
ill advised
U
مبنی بر بی اطلاعی
polytheistic
U
مبنی بر شرک
egotistic
U
مبنی بر خودپسندی
paraphrastic
U
مبنی برتفسیر
selective
U
مبنی بر انتخاب
inversive
U
مبنی بر قلب
selectively
U
مبنی بر انتخاب
irreverential
U
مبنی بر بی حرمتی
licentious
U
مبنی بر هرزگی
matricidal
U
مبنی بر مادرکشی
mediatorial
U
مبنی بر میانجیگری
misogynic
U
مبنی بربیزاری از زن
monometallic
U
مبنی بر یک فلز
impostrous
U
مبنی بر شیادی
revocatory
U
مبنی بر فسخ
octonal
U
مبنی برهشت
octonary
U
مبنی برهشت
abstentious
U
مبنی برپرهیزکاری
polytheeistic
U
مبنی بر شرک
causal
U
مبنی بر سبب
observational
U
مبنی بر مشاهده
suppositional
U
مبنی بر فرض
investigative
U
مبنی بر رسیدگی
purposive
U
مبنی برمنظور
theorematic
U
مبنی بر قاعده
to the effect that
U
مبنی براینکه
usurious
U
مبنی بررباخواری
visitorial
U
مبنی بر سرکشی
condolatory
U
مبنی برهمدردی
castigatory
U
مبنی برتنبیه
sophistic
U
مبنی بر مغالطه
empiric
U
مبنی بر تجربه
dualistic
U
مبنی برخداشناس
heretical
U
مبنی برفساد
deprecative
U
مبنی بربیمیلی
acclamatory
U
مبنی برهلهله و تحسین
sentimental
U
مبنی بر احساسات یا عقیده
elenctic
U
مبنی برتکذیب منطقی
commutative
U
مبنی بر تبدیل یامبادله
compatriotic
U
مبنی برهم میهنی
deliberative
U
مبنی بر تامل و مشاوره
documental
U
مبنی برمدرک یاسند
in perspective
U
مبنی براصول منافرومرایا
naturalistic
U
مبنی بر طبیعت بازی
individualistic
U
مبنی بر استقلال تکی
appreciatively
U
مبنی بر قدردانی قدرشناس
appreciative
U
مبنی بر قدردانی قدرشناس
investigatory
U
تحقیقی مبنی بر رسیدگی
egoistic
U
مبنی بر اثصول خودپرستی
sensuous
U
مبنی بر لذات جسمانی
illusional
U
مبنی باشتباه بینائی
sensuously
U
مبنی بر لذات جسمانی
cavilling
U
مبنی برخرده گیری
insinuative
U
مبنی بر خود شیرینی
polygamic
U
مبنی بر تعدد ازواج
soritical
U
مبنی برقیام مسلسل
rationalistic
U
مبنی براصالت عقل
inquisitorial
U
مبنی بربازجویی زیاد
documentary
U
مبنی بر مدرک یا سند
skepsisŠskepticŠetc
U
فلسفه مبنی برتردید
documentaries
U
مبنی بر مدرک یا سند
precrastinative
U
مبنی بر مسامحه یا تعلل
scepsis
U
فلسفه مبنی برتردید
royalistic
U
مبنی برسلطنت خواهی
rose coloured
U
مبنی برخوش بینی
retrocessive
U
مبنی برواگذاری ثانوی
phonologic
U
مبنی بر صدا شناسی
pantheistic
U
مبنی بر وحدت وجود
irrepentant
U
مبنی بر عدم پشیمانی
negatory
U
مبنی بر نفی یا انکار
negotiatory
U
مبنی بر معامله یا گفتگو
rationalistic
U
مبنی براستدلال عقلی
oblatory
U
مبنی بر نذر یا هدیه
historic
U
معروف مبنی بر تاریخ
orthoepic
U
مبنی بر درست خوانی
a posteriori
U
مبنی بر تجربه و مشاهده
resumptive
U
مبنی برادامه یاتجدید
papistic
U
مبنی برپاپ پرستی
well intentioned
U
مبنی بر نیت خوب
procrastinatory
U
مبنی برمسامحه یاتعلل
traditional
U
مبنی بر حدیث یا خبر باستانی
consensual
U
مبنی بر رضایت طرفین رضایتی
associational
U
مبنی بر شرکت یا معاشرت متداعی
slaughterous
U
مبنی بر خونریزی و کشتار کشنده
atheistical
U
مبنی برانکار هستی خدا
doctrinal
U
عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
federative
U
مبنی بر سازمان کشورهای متحد
imperialistic
U
مبنی برطرفداری از حکومت امپریالیستی
intuitive
U
مبنی بردرک یا انتقال مستقیم
pluviometric
U
مبنی بر سنجش مقدار بارندگی
petitory
U
مبنی بردادخواهی نسبت به مالکیت
evidentiary
U
مبنی برمدرک مدرک دار
pre-emptive
U
عمل مبنی بر اخذ شفعه
renunciatory
U
مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
iconoclastic
U
مبنی بر بت شکنی یا شمایل ویران کنی
euphonical
U
مبنی برخوش صدایی یاسهولت ادا
humoristic
U
مبنی بربذله گویی یا فکاهی نویسی
renunciative
U
مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
abjuratory
U
پیمان شکنی مبنی بر نقض عهد
ritualistic
U
مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
communalistic
U
مبنی برحکومت بوسیله استقلال داخلی بخش ها
traditinal
U
مبنی بر حدیث یاخبر روایت شده نقلی
catechetical
U
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
plebiscitary
U
وابسته به اراعموم اهالی مبنی بر یا افهارعقیده عامه
augural
U
تفالی مبنی بر پیشگویی حاکی از خیر یا شر در اینده
deistical
U
مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
deistic
U
مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
revisional
U
مبنی برتجدید نظر یا تجدید چاپ تازه
prefectorial
U
مبنی براموزشگاه بدست مشتی ازشاگردان یا مبصران
empircism
U
روش و فرضیهای که مبنی برتجربه و ازمایش باشد
prefectoral
U
مبنی براداره اموزشگاه بدست مشتی ازشاگردان یامبصران
radicalism
U
روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
inspectorship
U
بازرسی
cross examination
U
بازرسی
controllership
U
بازرسی
examination
U
بازرسی
examen
U
بازرسی
examined
U
بازرسی
inspection
U
بازرسی
auditing
U
بازرسی
audited
U
بازرسی
audit
U
بازرسی
surveys
U
بازرسی
visits
U
بازرسی
visited
U
بازرسی
audits
U
بازرسی
visit
U
بازرسی
examines
U
بازرسی
examine
U
بازرسی
inquiry
U
بازرسی
inquiries
U
بازرسی
controls
U
بازرسی
controlling
U
بازرسی
control
U
بازرسی
perambulation
U
بازرسی
checks
U
بازرسی شد
checked
U
بازرسی شد
check
U
بازرسی شد
examinations
U
بازرسی
inspected
U
بازرسی
survey
U
بازرسی
visitation
U
بازرسی
visitations
U
بازرسی
inspects
U
بازرسی
surveyed
U
بازرسی
inspecting
U
بازرسی
examining
U
بازرسی
inspect
U
بازرسی
autonomy
U
خودمختاری حاکمیت ملی مبنی براستقلال اقتصادی و سیاسی خودگردانی
right of visit
U
حق بازرسی و تفتیش
checks
U
بازرسی کردن
examined
U
بازرسی کردن
scrutineer
U
بازرسی فنی
searcher warrant
U
اجازه بازرسی
checked
U
بازرسی کردن
identity check
U
بازرسی شناسنامه
to search after
U
بازرسی کردن
examine
U
بازرسی کردن
to browse through
U
بازرسی کردن
to rummage
U
بازرسی کردن
controls
U
بازرسی کردن
controlling
U
بازرسی کردن
seach
U
بازرسی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com