Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
machiavelian
U
مبنی براین عقیده سیاسی که برای برپاکردن یک حکومت نیرومند تقلب را نباید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
iam of the opinion that
U
من براین عقیده ام که
to be under the i. ihat...
U
براین عقیده یا خیال بودن
terrorism
U
عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
sentimental
U
مبنی بر احساسات یا عقیده
imperialistic
U
مبنی برطرفداری از حکومت امپریالیستی
autonomy
U
خودمختاری حاکمیت ملی مبنی براستقلال اقتصادی و سیاسی خودگردانی
guerrilla
U
جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
guerrillas
U
جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
guerillas
U
جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
retour sans protet
U
اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
note
U
نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
noting
U
نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
notes
U
نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
subversion
U
نابود کردن قدرت یک حکومت ازنظرنظامی اقتصادی روانی فرهنگی سیاسی و اجتماعی
physiocracy
U
حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
internationalism
U
روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود
I don't think it wise to publicly proffer a political opinion.
U
من فکر نمی کنم عاقلانه باشد بطور علنی عقیده سیاسی شخصی خود را بیان کرد.
fulham
U
طاس تخته نردی که برای تقلب ساخته شده
satyagraha
U
اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
run scared
<idiom>
U
تلاش برای رقابت سیاسی
split ticket
<idiom>
U
انتخاب افراد سیاسی برای رای
putsches
U
توط ئه محرمانه برای برانداختن حکومت
putsch
U
توط ئه محرمانه برای برانداختن حکومت
in a. to this
U
علاوه براین
coupled with this
U
علاوه براین
eminent domain
U
قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
apolitical
U
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
self determination
U
استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
to boondoggle
[American English]
U
پول و وقت تلف کردن
[برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
imperialism
U
سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
political ties
U
هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
hagiarchy
U
حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
czarism
U
حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
immunity
U
مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
political circles
U
محافل سیاسی دوایر سیاسی
politics
U
علم سیاسی امور سیاسی
erects
U
برپاکردن
setup
U
برپاکردن
erecting
U
برپاکردن
erected
U
برپاکردن
founds
U
: برپاکردن
found
U
: برپاکردن
erect
U
برپاکردن
establishing
U
برپاکردن
establishes
U
برپاکردن
establish
U
برپاکردن
technocracy
U
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracies
U
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
to found a building
U
عمارتی برپاکردن
set up
U
برپاکردن مستقرکردن
encage
U
خیمه برپاکردن
autocracy
U
حکومت مطلق حکومت استبدادی
theocracy
U
حکومت خدا حکومت روحانیون
theocracies
U
حکومت خدا حکومت روحانیون
pitch
U
خیمه زدن برپاکردن
pitches
U
خیمه زدن برپاکردن
cipher
U
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
ciphers
U
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cyphers
U
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
vortex line
U
خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
civicism
U
اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
oughtn't
U
نباید
ought not
U
نباید
one must
U
نباید گفت
One must let sleeping dogs lie.
U
دنبال شر نباید رفت
reestablishment of diplomatic relations
U
برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
his heart to grief
U
دل بکف غصه نباید سپرد
You should not over – exert yourself.
U
نباید بخودتان فشار بیاورید
economic nationalism
U
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
home rule
U
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
politic
U
سیاسی نماینده سیاسی
We should not have lost sight of the fact that ...
U
ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که ..
I musn't eat food containing ...
من نباید غذایی را که دارای ... هستند بخورم.
One must not judge by appearances .
U
بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد
No one needed to know save herself / outside herself
[American E]
.
U
به غیر از او
[زن]
هیچکس نباید از آن چیز آگاه باشد.
forbid
U
بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
forbids
U
بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
Time lost cannot be won again.
<idiom>
U
فرصت غنمیت است نباید از دست داد.
throwing line
U
نیمدایرهای که پرتابگر نیزه نباید از ان تجاوز کند
Something wI'll turn up .
U
خدا بزرگ است ( نباید ما یوس ونا امید شد )
to tell somebody something
[to let somebody in on something]
<idiom>
U
به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند.
This must not happen in future at any cost.
U
در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
red blooded
U
نیرومند
two fisted
U
نیرومند
rugged
U
نیرومند
nervy
U
پر رگ و پی نیرومند
feckful
U
نیرومند
potent
U
نیرومند
powerful
U
نیرومند
punchy
U
نیرومند
punchiest
U
نیرومند
hale
U
نیرومند
stout
U
نیرومند
strong
U
نیرومند
red-blooded
U
نیرومند
stouter
U
نیرومند
robustious
U
نیرومند
stoutest
U
نیرومند
vigorous
U
نیرومند
mightier
U
نیرومند
strongest
U
نیرومند
mightiest
U
نیرومند
mighty
U
نیرومند
main
U
نیرومند
brawny
U
نیرومند
punchier
U
نیرومند
puissant
U
نیرومند
orotund
U
نیرومند
stronger
U
نیرومند
one should not drop the pilot
U
شخص نباید رایزنی راکه بدواطمینان پیدا کرده است رها کند
franker
U
صریح نیرومند
valiantly
U
شجاع نیرومند
prolific
U
بارور نیرومند
frankest
U
صریح نیرومند
fortifies
U
نیرومند کردن
formidable
U
دشوار نیرومند
franking
U
صریح نیرومند
valiant
U
شجاع نیرومند
solid
U
توپر نیرومند
solids
U
توپر نیرومند
powerhouse
U
تیم نیرومند
strengthened
U
نیرومند کردن
potentiation
U
نیرومند ساختن
potentiate
U
نیرومند ساختن
strengthen
U
نیرومند کردن
sinewy
U
بااسطقس نیرومند
powerhouses
U
تیم نیرومند
all-powerful
U
بسیار نیرومند
franks
U
صریح نیرومند
rugged
U
نیرومند تنومند
frank
U
صریح نیرومند
fortify
U
نیرومند کردن
fortifying
U
نیرومند کردن
franked
U
صریح نیرومند
strengthens
U
نیرومند کردن
stouten
U
نیرومند شدن
sthenic
U
شدید نیرومند
ironside
U
مرد نیرومند
reprisals
U
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisal
U
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
congress party (indian national congress
U
حزب کنگره- کنگره ملی هندبزرگترین حزب سیاسی هندوستان که در اواخر قرن 91 تاسیس شد و در حال حاضر با ارائه یک طرح سوسیالیستی برای جامعه بالاترین تعداد کرسی را درمجمع ملی هند داراست
to shoot one's mouth off
<idiom>
U
چیزهایی را بگویند که به مردم نباید گفت
[مثال چقدر پول درمی آورد ماهانه]
hidden
U
پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند
youths of puissance
U
جوانان توانا یا نیرومند
stoutly
U
بطور محکم و نیرومند
thewed
U
ماهیچه دار نیرومند
strong minded
U
دارای فکر نیرومند
powers
U
نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
powering
U
نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
powered
U
نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
jeeps
U
اتومبیل نیرومند و جنگی امریکا
jeep
U
اتومبیل نیرومند و جنگی امریکا
power
U
نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
skullduggery
U
تقلب
skulduggery
U
تقلب
slurs
U
تقلب
deceptions
U
تقلب
deceitfulness
U
تقلب
frauds
U
تقلب
slurred
U
تقلب
deception
U
تقلب
slur
U
تقلب
cheating
U
تقلب
fraud
U
تقلب
falsification
U
تقلب
knavishness
U
تقلب
deceit
U
تقلب
slurring
U
تقلب
crossest
U
تقلب
crosses
U
تقلب
crosser
U
تقلب
fakement
U
تقلب
cross
U
تقلب
fakery
U
تقلب
forging
U
تقلب
malversation
U
تقلب
behemoth
U
کرگدن هرچیز عظیم الجثه و نیرومند
care killed the cat
U
غصه انسانراهرقدرهم نیرومند باشد ازپادرمیاورد
price chiseling
U
تقلب در قیمت
to chisel
U
تقلب کردن
cheating does not prosper
U
تقلب نتیجه
square deals
U
تقلب نکردن
skin game
U
تقلب درقمار
presumption of fraud
U
احتمال تقلب
square deal
U
تقلب نکردن
adulterating
U
تقلب کردن
adulterates
U
تقلب کردن
by indirection
U
ازراه تقلب
sharpens
U
تقلب کردن
sharpening
U
تقلب کردن
fradulent bankruptcy
U
ورشکستگی به تقلب
sharpened
U
تقلب کردن
sharpen
U
تقلب کردن
fradulent bankruptey
U
ورشکستگی به تقلب
fraudulent bankruptcy
U
ورشکستگی به تقلب
adulterate
U
تقلب کردن
take someone for a ride
<idiom>
U
تقلب کردن
rip off
<idiom>
U
تقلب کردن
fraud
U
تقلب کلاهبرداری
frauds
U
تقلب کلاهبرداری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com