English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mobilization base U مبنای بسیج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
presidential call U فرمان بسیج اعلام شده به وسیله رئیس جمهور بسیج اضطراری
mobilization base U حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
mobilization reserves U ذخیرههای مربوط به بسیج نیروها امادهای بسیج
datum point U نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
time base U ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
datum U سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
datum error U اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
false origin U مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
mobilization U بسیج
mobilisation U بسیج
mobilizing U بسیج کردن
civilian preparedness for war U بسیج غیرنظامیان
partial mobilization U بسیج جزیی
reserve mobilization U بسیج احتیاطها
economic mobilization U بسیج اقتصادی
mobilization of savings U بسیج پس انداز
mobilization exercise U تمرین بسیج
full mobilization U بسیج کامل
general mobilization U بسیج عمومی
m day U روز بسیج
mobilization U بسیج کردن
mobilizes U بسیج کردن
mobilized U بسیج کردن
immobilising U بی بسیج کردن
immobilises U بی بسیج کردن
immobilizes U بی بسیج کردن
immobilized U بی بسیج کردن
immobilizing U بی بسیج کردن
mobilised U بسیج کردن
mobilises U بسیج کردن
immobilised U بی بسیج کردن
mobilising U بسیج کردن
mobilize U بسیج کردن
immobilize U بی بسیج کردن
recall U بسیج کردن قوا
recalls U بسیج کردن قوا
mobilization exercise U تمرین بسیج نیروها
recalled U بسیج کردن قوا
demobilization U رفع بسیج عمومی
total mobilization U بسیج کامل نیروها
reserve mobilization U بسیج نیروهای احتیاط
height datum U سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
map plane U سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
m day U روز اعلام بسیج عمومی
assembly U محل بسیج افراد احتیاط
mobilization U بسیج کردن تحرک دادن
economic mobilization U بسیج منابع اقتصادی باصرفه
emergency leave U سطح امادلازم برای بسیج
force development U برنامه تامین یا بسیج یکانها
demobilization U بر طرف کردن حالت بسیج عمومی
battalia U بسیج دستههای نظامی ونیروهای مسلح
m day force U نیروهای تشکیل شونده درهنگام بسیج
mobilization U به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
demobilize U ازحالت بسیج بیرون اوردن بحالت صلح دراوردن دموبیلیزه کردن
ternary U در مبنای سه
hexadecimal U مبنای 61
number base U مبنای عددی
computer based U بر مبنای کامپیوتر
datum line U خط مبنای سنجش
data base U مبنای اطلاعات
unit of issue U مبنای توزیع
troop basis U مبنای یکان
on trust U بر مبنای اعتبار
ration basis U مبنای جیره
sentience U مبنای حس وحساسیت
refrence U مبنای مقایسه
tax base U مبنای مالیاتی
ternary U سه مبنایی در مبنای سه
fuselage refrence line U خط مبنای بدنه
force basis U مبنای یکان
fixed radix U با مبنای ثابت
monetary base U مبنای پولی
basic of issue U مبنای توزیع
binary number system U سیستم مبنای دو
base of fire U مبنای اتش
fire base U مبنای اتش
rationale U مبنای کار
ratio decidendi U مبنای اصلی تصمیم
hydrographic datum U سطح مبنای اب نگاری
base reserves U اماد مبنای ذخیره
mission load U بار مبنای عملیاتی
fire support base U مبنای پشتیبانی اتش
force basis U یکانهای مبنای هر قسمت
meteorological datum plane U ایستگاه مبنای هواسنجی
altitude separation U حد سطوح مبنای ارتفاع
computed goto U جهش بر مبنای محاسبه
basic of issue U مبنای واگذارکردن اقلام
wartime load U بار مبنای ناو
troop basis U مبنای واگذاری یکان
software base U مبنای نرم افزار
ruled based deduction U استنباط بر مبنای مقررات
chart datum U مبنای عمق نقشه
basic tactical unit U یکان مبنای تاکتیکی
datum plane U سطح مبنای اب دریا
datum plane U سطح مبنای ارتفاع
datum sweeping mark U علامت مبنای روبش
hydrographic datum U سطح مبنای تعیین ارتفاع اب
keypad U و 0 تا 9 برای اعداد 0 در مبنای شانزده
line of site U خط تراز یا مبنای افق توپ
altitude datum U سطح مبنای ارتفاع سنجی
plane of fire U سطح مبنای مسیر تیراندازی
peak load pricing U قیمت گذاری بر مبنای بارحداکثر
ration basis U مبنای محاسبه جیره غذایی
reference number U اعداد مبنای نشانه روی
production base U مبنای تولید یا تولیدات ملی
base of operations U پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
color carrier reference U فاز مبنای حامل رنگ
b U ی معادل عدد 11 در مبنای دهدهی
basic load U بار مبنای مهمات یا وسایل
master menu U لیست مبنای جیره غذایی اصلی
pay grade U ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
time preference theory of interest U نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
ambulance basic relay post U پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
ration scale U مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
denary notation U سیستم عددی در مبنای ده با استفاده از اعداد 0 تا 9
prosyllogism U قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
rectification U تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
parametric estimate U براوردی که بر مبنای در نظرگرفتن متغیرها انجام میشود
current purchasing power U حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
opportunism U بر مبنای نفع شخصی تغییر عقیده دادن
stare decisis U قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
base logistical command U یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
underconsumption theory of U نظریه دور تجاری بر مبنای مصرف ناکافی
marginal productivity theory of U نظریه توزیع بر مبنای بهره وری نهائی
gyro plane U سطح مبنای ژیروسکوپی یاهدایت خودکار ناو
majority rule U شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
an unprincipled conduct U رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
hex U نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
hexadecimal notation U نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
equity U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
equities U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
hex U صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
hexadecimal notation U صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
e U رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده متنافر با مقداردهدهی عدد 41 است
f U رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقداردهدهی عدد 51 است
indicts U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
e r p U برنامهای که امریکا از سال 7491تا 1591 بر مبنای پیشنهادشانزده کشور اروپایی
indicting U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicted U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indict U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
foxes U شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
fox U شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
foxing U شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
simulation U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulations U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
levy in mess U نام نویسی از مردمان سالم برای جنگ بسیج مردمان سالم به طور اجباری
racism U اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
popular front U ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
specification U اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
balanced mobilization U بسیج متعادل اماد ذخیره تهیه اماد ذخیره به طورمتعادل
advalorem tax U مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
push pop stack U ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
assemble capital stock U بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
reference datum U سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
e U عدد در مبنای شانزده معادل عدد دهدهی 14
presentment U اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
referee U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereed U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereeing U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referees U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
dog U شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogs U شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogging U شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
altitude separation U اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
area oriented U بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
gyrohorizon U افق ژیروسکوپ سطح مبنای ژیروسکوپ
Moghat U مقات [نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
egoism U یکی از اصول فلسفه ماکیاولی و عبارت است ازاعتقاد به خودپرستی وخودخواهی انسان که مبنای فلسفه او به نام اگوئیسم جهانی قرار گرفته است
basic issue list U اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
c U رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
binary to hexadecimal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
altitude height U سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
true origin U نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
transitivity principle U بر مبنای این اصل منطقی چنانچه شق 1 بر 2ترجیح داده شود و همچنین شق 2 بر 3 نیز ترجیح یابددر این صورت این اصل حکم میکند که 1 بر 3 نیز ترجیح داده شود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com