English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ratal U مبلغ مشمول مالیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
liable to tax U مشمول مالیات
taxable U مشمول مالیات
dutiable U مشمول مالیات و عوارض
taxable profit U سود مشمول مالیات
taxable activities U فعالیتهای مشمول مالیات
taxable income U درامد مشمول مالیات
rateable U مشمول مالیات قابل تقویم
ratable U مشمول مالیات قابل تقویم
ratable U قابل تقویم مشمول مالیات
regressive tax U مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
gaduate U مشمول مالیات تصاعدی فارغ التحصیل شدن دوره اموزشگاهی رابپایان رساندن
rates U مشمول مالیات کردن ارزیابی کردن
rate U مشمول مالیات کردن ارزیابی کردن
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
incidence of taxation U تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
advalorem tax U مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
remission of taxes U صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
excise tax U مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
excise U مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
assessments U ممیزی مالیات وضع مالیات
assessment U ممیزی مالیات وضع مالیات
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
nonneutralities of income taxation U خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
fall under U مشمول
inclusive U مشمول
subsumption U مشمول
liable U مشمول
comprisal U مشمول
obligated reservist U مشمول وفیفه
draft dodger U مشمول غایب
draft dodgers U مشمول غایب
ineligible U غیر مشمول
liable to fine U مشمول جریمه
obligor U مشمول وفیفه
coverage rate U نزخ مشمول
inapplicable U غیر مشمول
levied U مالیات بندی مالیات
levied U اخذ مالیات مالیات
levying U اخذ مالیات مالیات
levies U مالیات بندی مالیات
levies U اخذ مالیات مالیات
levying U مالیات بندی مالیات
taxation U مالیات بندی مالیات
levy U مالیات بندی مالیات
levy U اخذ مالیات مالیات
time barred U مشمول مرور زمان
conscripts U مشمول نظام کردن
dutiable U مشمول حقوق گمرکی
liable to military service U مشمول خدمت وفیفه
to be subject to an attachment U مشمول توقیف بودن
schoolable U مشمول تحصیل اجباری
with particular average U مشمول خسارات خاص
with pwrticular average U مشمول خسارت خاص
conscript U مشمول نظام کردن
conscripted U مشمول نظام کردن
conscripting U مشمول نظام کردن
barred by statute U مشمول مرور زمان
quantum U مبلغ
lump sums U مبلغ کل
lump sum U مبلغ کل
tots U مبلغ
propagandist U مبلغ
tot U مبلغ
promoters U مبلغ
promoter U مبلغ
summa U مبلغ
sum U مبلغ
quantities U مبلغ
quantity U مبلغ
amount U : مبلغ
amount U مبلغ
amounted U : مبلغ
amounted U مبلغ
amounting U : مبلغ
amounting U مبلغ
sums U مبلغ
propagandists U مبلغ
amounts U مبلغ
amounts U : مبلغ
tithable U عشر گرفتن مشمول عشریه
wpa U average particular with مشمول خسارت خاص
uncoveranted U مشمول بیان نشده غیرقراردادی
except U : مستثنی کردن مشمول نکردن
prices U مبلغ شرطبندی
dribblet U مبلغ کوچک
entirenss U جمع کل مبلغ کل
round U مبلغ زیاد
roundest U مبلغ زیاد
premiums U مبلغ بیمه
twopence U مبلغ دو پنس
turnover U مبلغ فروش
convertor U مبلغ مذهبی
converter U مبلغ مذهبی
carry forward U مبلغ منقول
price U مبلغ شرطبندی
premium U مبلغ بیمه
balance of the amount U باقیمانده مبلغ
missioner U مبلغ مذهبی
gross amount U مبلغ ناخالص
the entire sum U تمامی مبلغ
pin money U مبلغ ناچیز
pittance U مبلغ جزئی
missionary U مبلغ مذهبی
missionaries U مبلغ مذهبی
to figure up مبلغ یا میزان
backing U مبلغ شرطبندی
chicken feed U مبلغ ناچیز
evengelist U مبلغ مسیحی
regressive income tax U مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
lapsing U از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
to involve somebody in something [negative] U کسی را با چیزی [منفی] مشمول کردن
conscript U سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
conscripted U سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
lapses U از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
conscripting U سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
to implicate somebody in something U کسی را با چیزی [منفی] مشمول کردن
conscripts U سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
lapse U از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
hikes U مبلغ رابالا بردن
hike U مبلغ رابالا بردن
hiking U مبلغ رابالا بردن
hiked U مبلغ رابالا بردن
it was a U مبلغ زیادی بود
exaggerated U مبلغ اغراق امیز
capitalization U جمع مبلغ سرمایه
deductible U مبلغ قابل کسر
i undertake to pay that sum U متعهد میشوم که ان مبلغ رابپردازم
even money U مبلغ مساوی در شرط بندی
investment U مبلغ سرمایه گذاری شده
Fine words butter no parsnips. U از تعارف کم کم وبر مبلغ افزای
investments U مبلغ سرمایه گذاری شده
It was some consikerable amount. U مبلغ قابل ملاحظه ای بود
What is this amount for? U این مبلغ برای چیست؟
surcharges U مبلغ جریمه نرخ اضافی
surcharge U مبلغ جریمه نرخ اضافی
blank check U چک امضاء شده بدون مبلغ
handicap stake U مسابقهای که مبلغ شرطبندی از صاحبان اسبهاست
entry fee U مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
net amount payable to contractor U مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
bond discount U تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
The return on the bonds amounts to ... U مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
outlay U مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
discounted cash flow U مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
debt discount U تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
working capital U مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
He deducts the amount from the invoice. U او [مرد] این مبلغ را از حساب کسر می کند.
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
The borrower is absolutely free to use the amount. U وام گیرنده کاملا مختار به استفاده ازاین مبلغ است .
cash and carry U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carry U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
small claim U ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
cash-and-carries U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
face value U مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
clearance in ward U گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل
dificiency U نقصان درامد و عدم کفایت مبلغ پیش بینی شده جهت اجرای کار
military testament U وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
bond U سندی که به موجب ان خود ووارث و اوصیا و مباشرین امورش را به پرداخت مبلغ معینی به دیگری متعهد میکند
exclusion clause U مادهای از قرارداد بیمه که در ان مواردی که مشمول بیمه نمیگردد ذکر شده است
to fall under anything U مشمول چیزی شدن جزوچیزی درامدن یاداخل شدن
clearing a bill U محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
valued policy U بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
implicate U گرفتار کردن مشمول کردن
implicating U گرفتار کردن مشمول کردن
implicated U گرفتار کردن مشمول کردن
implicates U گرفتار کردن مشمول کردن
taxed U مالیات
taxation U مالیات
sess U مالیات
gabel U مالیات
tax U مالیات
gabelle U مالیات
cess U مالیات
taxes U مالیات
tithing U مالیات ده یک
impost U مالیات
Scot U مالیات
per head tax U مالیات سرانه
progressive tax U مالیات تصاعدی
neutral tax U مالیات خنثی
occupation tax U مالیات شغل
octroi U مالیات دم دروازه
occupation tax U مالیات اصناف
profit tax U مالیات بر سود
profits tax U مالیات بر سود
neutral tax U مالیات بی طرف
zero-rated <adj.> U معاف از مالیات
tax-free <adj.> U معاف از مالیات
land tax U مالیات بر زمین
land tax U مالیات ارضی
land tax U مالیات زمین
kiln tax U مالیات فخاری
free from taxes <adj.> U بدون مالیات
inheritance tax U مالیات بر ارث
incidence of taxation U اثر مالیات
incidence of taxation U انتقال مالیات
impost U مالیات بر واردات
free from taxes <adj.> U معاف از مالیات
leviable U مالیات بستنی
tax-exempt <adj.> U معاف از مالیات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com