Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
it was a
U
مبلغ زیادی بود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he inherited a large fortune
U
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
amounts
U
مبلغ
amounts
U
: مبلغ
propagandist
U
مبلغ
amounting
U
مبلغ
amounting
U
: مبلغ
amounted
U
مبلغ
summa
U
مبلغ
quantum
U
مبلغ
promoter
U
مبلغ
propagandists
U
مبلغ
sums
U
مبلغ
sum
U
مبلغ
lump sums
U
مبلغ کل
lump sum
U
مبلغ کل
tots
U
مبلغ
tot
U
مبلغ
promoters
U
مبلغ
amounted
U
: مبلغ
amount
U
مبلغ
quantities
U
مبلغ
quantity
U
مبلغ
amount
U
: مبلغ
round
U
مبلغ زیاد
pin money
U
مبلغ ناچیز
missionary
U
مبلغ مذهبی
to figure up
مبلغ یا میزان
carry forward
U
مبلغ منقول
converter
U
مبلغ مذهبی
the entire sum
U
تمامی مبلغ
evengelist
U
مبلغ مسیحی
twopence
U
مبلغ دو پنس
gross amount
U
مبلغ ناخالص
pittance
U
مبلغ جزئی
missionaries
U
مبلغ مذهبی
missioner
U
مبلغ مذهبی
balance of the amount
U
باقیمانده مبلغ
backing
U
مبلغ شرطبندی
turnover
U
مبلغ فروش
roundest
U
مبلغ زیاد
dribblet
U
مبلغ کوچک
convertor
U
مبلغ مذهبی
premium
U
مبلغ بیمه
chicken feed
U
مبلغ ناچیز
premiums
U
مبلغ بیمه
prices
U
مبلغ شرطبندی
entirenss
U
جمع کل مبلغ کل
price
U
مبلغ شرطبندی
deductible
U
مبلغ قابل کسر
hike
U
مبلغ رابالا بردن
ratal
U
مبلغ مشمول مالیات
capitalization
U
جمع مبلغ سرمایه
hiking
U
مبلغ رابالا بردن
exaggerated
U
مبلغ اغراق امیز
hikes
U
مبلغ رابالا بردن
hiked
U
مبلغ رابالا بردن
investments
U
مبلغ سرمایه گذاری شده
i undertake to pay that sum
U
متعهد میشوم که ان مبلغ رابپردازم
blank check
U
چک امضاء شده بدون مبلغ
It was some consikerable amount.
U
مبلغ قابل ملاحظه ای بود
Fine words butter no parsnips.
U
از تعارف کم کم وبر مبلغ افزای
surcharges
U
مبلغ جریمه نرخ اضافی
even money
U
مبلغ مساوی در شرط بندی
What is this amount for?
U
این مبلغ برای چیست؟
surcharge
U
مبلغ جریمه نرخ اضافی
investment
U
مبلغ سرمایه گذاری شده
handicap stake
U
مسابقهای که مبلغ شرطبندی از صاحبان اسبهاست
outlay
U
مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
The return on the bonds amounts to ...
U
مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
net amount payable to contractor
U
مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
entry fee
U
مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
bond discount
U
تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
discounted cash flow
U
مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
He deducts the amount from the invoice.
U
او
[مرد]
این مبلغ را از حساب کسر می کند.
debt discount
U
تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
working capital
U
مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
cash-and-carries
U
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carry
U
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash and carry
U
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
regressive tax
U
مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
small claim
U
ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
The borrower is absolutely free to use the amount.
U
وام گیرنده کاملا مختار به استفاده ازاین مبلغ است .
face value
U
مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
dificiency
U
نقصان درامد و عدم کفایت مبلغ پیش بینی شده جهت اجرای کار
excrescent
U
زیادی
hugeness
U
زیادی
heaviness
U
زیادی
enormousness
U
زیادی
frequentness
U
زیادی
extremeness
U
زیادی
excess
U
زیادی
undue
U
زیادی
surpluses
U
زیادی
immensity
U
زیادی
abundance
U
زیادی
excrescential
U
زیادی
excessiveness
U
زیادی
surplus
U
زیادی
immenseness
U
زیادی
greatly
U
به زیادی
numerousness
U
زیادی
supervacaneous
U
زیادی
intensity
U
زیادی
to a large extent
U
تا حد زیادی
wealth
U
زیادی
profuseness
U
زیادی
redundance
U
زیادی
superfluous
U
زیادی
superfluity
U
زیادی
extras
U
زیادی
extra-
U
زیادی
overly
U
زیادی
nimiety
U
زیادی
immoderacy
U
زیادی
infiniteness
U
زیادی
inordinacy
U
زیادی
profoundness
U
زیادی
intenseness
U
زیادی
profoundly
U
زیادی
extra
U
زیادی
unduly
U
زیادی
excesses
U
زیادی
muchness
U
زیادی
greatness
U
زیادی
distichiasis
U
مژگان زیادی
to a degree
U
تادرجه زیادی
increscent
U
زیادی توسعه
interleaf
U
برگ زیادی
fuzz ball
U
گوشت زیادی
for long
U
مدت زیادی
over production
U
محصول زیادی
overblance
U
زیادتی زیادی
inordinateness
U
زیادی بی اندازگی
extensiveness
U
کثرت زیادی
exorbitance
U
زیادی افراط
gaudery
U
پیرایههای زیادی
hyperacidity
U
زیادی اسید
clogged
U
زیادی پرکردن
largely
U
تا درجه زیادی
clog
U
زیادی پرکردن
outgrowth
U
گوشت زیادی
clogs
U
زیادی پرکردن
overweight
U
وزن زیادی
riffraff
U
زیادی توده
bond
U
سندی که به موجب ان خود ووارث و اوصیا و مباشرین امورش را به پرداخت مبلغ معینی به دیگری متعهد میکند
kajillion
[slang]
U
تعداد بسیار زیادی
extra
U
موضوعی که زیادی است
many of them
U
عده زیادی از انها
long a go
U
مدت زیادی پیش
it will not take long
U
مدت زیادی نمیخواهد
You have given me too much.
U
زیاد ( زیادی ) به من دادی
excess
U
مقدار زیادی از چیزی
excesses
U
مقدار زیادی از چیزی
intensity of gravity
U
شدت با زیادی جاذبه
I incurred a heavy loss.
U
ضرر زیادی کردم
go out of one's way
<idiom>
U
تلاش زیادی کردن
go on
<idiom>
U
زیادی صحبت کردن
odd come short
U
زیادی باقی مانده
extra-
U
موضوعی که زیادی است
extras
U
موضوعی که زیادی است
growth
U
گوشت زیادی تومور
growths
U
گوشت زیادی تومور
redun dantly
U
بطور زائدیا زیادی
oversale
U
پیش فروش زیادی
make a bundle
<idiom>
U
پول زیادی درآوردن
over estimation
U
زیادی درنظر گرفتن
outgrwth
U
برامدگی گوشت زیادی
make a killing
<idiom>
U
پول زیادی درآوردن
to shoot one's mouth off
<idiom>
U
زیادی حرف زدن
No small number of ...
U
تعداد زیادی
[از مردم]
long ago
U
مدت زیادی پیش
so
U
خیلی باین زیادی
Quite a few people ...
U
تعداد زیادی
[از مردم]
exairesis
U
برش اندام زیادی
quite a number of people
U
عده زیادی از مردم
splurge on something
<idiom>
U
پول زیادی خرج کردن
polypus
U
گوشت زیادی ساقه دار
compacting
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacts
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacted
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
lose one's shirt
<idiom>
U
پول زیادی را از دست دادن
He is bound to come.
U
احتمال زیادی دارد که بیاید
ring bone
U
استخوان زیادی در بخولق اسب
To go to great expenses .
U
خرج زیادی را متحمل شدن
To cover (traverse)long distances.
U
مسافت زیادی راطی کردن
excess demand
U
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
I have lost a lot of blood.
U
خون زیادی از من رفته است
it takes much room
U
فضای زیادی را اشغال میکند
it makes a t. difference
U
تفاوت خیلی زیادی نمیکند
much sugar was left
U
قند زیادی باقی ماند
surpluses
U
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
surplus
U
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
Suffering many privations .
U
محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
hyperacid
U
حاوی مقدار زیادی اسید
quickly
U
بدون مصرف زمان زیادی
compact
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
Do you have an extra pen to lend me?
U
یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
super numerary
U
نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
surcharges
U
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
You are sure a dead ringer for muy brother.
U
تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com