Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
coxswain
U
مباشر کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ship broker
U
مباشر مالکین کشتی
ship's husband
U
مباشر و مالک نماینده کشتی
supercargo
U
مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
Other Matches
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
bailiff
U
مباشر
seneschal
U
مباشر
bailiffs
U
مباشر
minder
U
مباشر
case of need
U
مباشر
supervisor
U
مباشر
intendant
U
مباشر
supervisors
U
مباشر
district overseer
U
مباشر
conductors
U
مباشر
conductor
U
مباشر
churchwardens
U
مباشر
churchwarden
U
مباشر
minders
U
مباشر
foremen
U
مباشر
perpetrators
U
مباشر
perpetrator
U
مباشر
overseers
U
مباشر
foreman
U
مباشر
ganger
U
مباشر
principal offender
U
مباشر
proctor
U
مباشر
managers
U
مباشر
overseer
U
مباشر
stewards
U
مباشر
manager
U
مباشر
superintendent
U
مباشر
steward
U
مباشر
superintendents
U
مباشر
commissaries
U
گماشته مباشر
superintendent
U
نافر مباشر
superintendents
U
نافر مباشر
supervisory
U
مباشر پیشه
steward
U
مباشر نافر
stewards
U
مباشر نافر
forehand
U
سرعمله مباشر
forehands
U
سرعمله مباشر
shipper
U
مباشر حمل
supervisory staff
U
کارمندان مباشر
commissary
U
گماشته مباشر
foremen
U
مباشر کارگران
foreman
U
مباشر کارگران
perpetrator
U
مباشر در جرم مرتکب
perpetrators
U
مباشر در جرم مرتکب
board of managers
U
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
management board
U
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
managing board
U
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
board of management
U
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
principal offender
U
مباشر در جرم مجرم اصلی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prow
U
کشتی عرشه کشتی
prows
U
کشتی عرشه کشتی
keelage
U
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship
U
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skag
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
on the sea
U
در کشتی
sail ho!
U
کشتی !کشتی !
puppis
U
کشتی دم
carinae
U
کشتی
flattest
U
پل کشتی
by water
U
با کشتی
flat
U
پل کشتی
on the water
U
در کشتی
hulk
U
کشتی
bilge
U
اب ته کشتی
foreship
U
سر کشتی
ships
U
کشتی
ship haven
U
یک کش کشتی
argo
U
کشتی
carina
U
کشتی
ship
کشتی
bottoms
U
کشتی
hulks
U
کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
U
کشتی مس
decked
U
پل کشتی
aft
U
در پس کشتی
decks
U
پل کشتی
on shipboard
U
در کشتی
vessel
U
کشتی
afloat
U
در کشتی
ark
U
کشتی
collier
U
کشتی
on board a ship
U
در کشتی
bottom
U
کشتی
vessels
U
کشتی
board
U
کشتی
boarded
U
کشتی
wrestling
U
کشتی
catch
U
کشتی کج
deck
U
پل کشتی
doutful category
U
کشتی مشکوک
cook house
U
اشپزخانه کشتی
castway
U
کشتی شکسته
catch as catch can
U
کشتی ازاد
fire ship
U
کشتی اتش زن
dressing ship
U
تزیین کشتی
ferry boat
U
کشتی گذاره
exs
U
تحویل از کشتی
caboose
U
اشپزخانه کشتی
deck seamanship
U
ملوان پل کشتی
commercial marine
U
کشتی تجاری
combatant vessel
U
کشتی جنگی
cockswain
U
پیشکارکارکنان کشتی
coal whipper
U
زغال کش کشتی
kelson or keelson
U
سقف ته کشتی
caulker
U
درزگیر کشتی
flying dutchman
U
شبح کشتی
flag ship
U
کشتی پیشرو
foreship
U
دماغه کشتی
commondo ship
U
کشتی نیروبر
carina
U
کشتی حمال
cuddy
U
اطاقک کشتی
deck plan
U
افق پل کشتی
deck plan
U
صفحه پل کشتی
cargo boat
U
کشتی بارکش
cargo boat
U
کشتی باری
deck gang
U
ملوان پل کشتی
deadman
U
مهاربند کشتی
cargo liner
U
کشتی باری
cargo ship
U
کشتی باری
cutwater
U
دماغه کشتی
carrying vessel
U
کشتی باربری
double-decker
U
کشتی دوعرشهای
wreck
U
کشتی شکستگی
wrecking
U
کشتی شکستگی
wrecks
U
کشتی شکستگی
battleship
U
کشتی جنگی
battleships
U
کشتی جنگی
patrol
U
کشتی اکتشافی
patrolled
U
کشتی اکتشافی
shipwrecks
U
کشتی شکستگی
shipwrecked
U
کشتی شکستگی
double-deckers
U
کشتی دوعرشهای
strand
U
به گل نشستن کشتی
strands
U
به گل نشستن کشتی
bulkhead
U
تیغه در کشتی
bulkheads
U
تیغه در کشتی
bo's'n
U
افسر کشتی
bos'n
U
افسر کشتی
bosun
U
افسر کشتی
bosuns
U
افسر کشتی
fob
U
تحویل کشتی
tricks
U
فن و بندهای کشتی
wrestling
U
کشتی گیری
shipwreck
U
کشتی شکستگی
patrolling
U
کشتی اکتشافی
patrols
U
کشتی اکتشافی
afterdeck
U
عقب کشتی
air ship
U
کشتی هوایی
alee
U
پناهگاه کشتی
amid ships
U
درمیان کشتی
amidships
U
درمیان کشتی
aport
U
بطرف چپ کشتی
argosy
U
کشتی بزرگ
argosy
U
کشتی تجاری
at the fore
U
در جلوی کشتی
auxiliary ship
U
کشتی تدارکاتی
bige water
U
گنداب کشتی
bilge water
U
گنداب کشتی
bill of lading
U
ستمی کشتی
bill of loading
U
بارنامه کشتی
affreightment
U
اجاره کشتی
aerographer
U
هواشناسی کشتی
aeroboat
U
کشتی طیار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com