Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
the campaign against terrorism
U
مبارزه با تروریسم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
terrorism
U
تروریسم
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
U
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
campaigns
U
مبارزه
campaigned
U
مبارزه
turn to
U
مبارزه
kumite
U
مبارزه
bu
U
مبارزه
fights
U
مبارزه
fight
U
مبارزه
campaign
U
مبارزه
struggled
U
مبارزه
struggling
U
مبارزه
struggles
U
مبارزه
campaigning
U
مبارزه
struggle
U
مبارزه
election campaign
U
مبارزه انتخاباتی
sensei
U
مبارزه مسابقهای
electioneering
U
مبارزه انتخاباتی
challengers
U
مبارزه طلب
challenger
U
مبارزه طلب
defiance
U
مبارزه طلبی
jousts
U
مبارزه کردن
jousting
U
مبارزه کردن
jousted
U
مبارزه کردن
joust
U
مبارزه کردن
braving
U
به مبارزه طلبیدن
bravest
U
به مبارزه طلبیدن
jisen
U
مبارزه واقعی
kachi make
U
مبارزه تا مرگ
economic warfare
U
مبارزه اقتصادی
sambon kumite
U
مبارزه سه ضربهای
jiya kumite
U
مبارزه ازاد
press campaign
U
مبارزه مطبوعاتی
class struggle
U
مبارزه طبقهای
outdare
U
به مبارزه طلبیدن
kyorougei
U
مبارزه تکواندو
class struggle
U
مبارزه طبقاتی
challengo
U
مبارزه کردن
budo
U
روش مبارزه
ippon kumite
U
مبارزه تک ضربهای
to take up the gauntlet
U
مبارزه راپذیرفتن
braves
U
به مبارزه طلبیدن
braver
U
به مبارزه طلبیدن
battle
U
مبارزه ستیز
combativeness
U
مبارزه طلبی
literacy campaign
U
مبارزه با بی سوادی
passives
U
مبارزه منفی
passive
U
مبارزه منفی
battled
U
مبارزه ستیز
battles
U
مبارزه ستیز
battling
U
مبارزه ستیز
combating
U
مبارزه کردن
combats
U
مبارزه کردن
defied
U
به مبارزه طلبیدن
defies
U
به مبارزه طلبیدن
defy
U
به مبارزه طلبیدن
defying
U
به مبارزه طلبیدن
brave
U
به مبارزه طلبیدن
braved
U
به مبارزه طلبیدن
combated
U
مبارزه کردن
combat
U
مبارزه کردن
face down
<idiom>
U
به مبارزه طلبیدن
Anti – corruption campaign .
U
مبارزه با فساد
to take up the gauntlet
U
قبول مبارزه کردن
tatemi
U
میدان مبارزه کاراته
struggle for survival
U
مبارزه برای بقاء
to take up the glove
U
قبول مبارزه کردن
sparring match
U
مبارزه تمرینی بوکس
struggle for existence
U
مبارزه برای زندگی
campaigning
U
لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
combatants
U
جنگی مبارزه طلب
campaigned
U
لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
challenge round
U
مبارزه با صاحب عنوان
campaign
U
لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
campaigns
U
لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
swordplay
U
مبارزه زور ازمایی
champions
U
مبارزه دفاع کردن از
champion
U
مبارزه دفاع کردن از
championing
U
مبارزه دفاع کردن از
fuku shiki kumite
U
بکارگیری کاتا در مبارزه
gage
U
مبارزه طلبی گروگذاشتن
combatant
U
جنگی مبارزه طلب
championed
U
مبارزه دفاع کردن از
go dan kumite
U
مبارزه با ضربههای 5 تایی
jia ippon kumite
U
مبارزه ازاد تک ضربهای
hajime
U
اغاز مبارزه کاراته
conflict
U
ناسازگار بودن مبارزه کردن
pits
U
درگود مبارزه قرار دادن
to conduct
[run]
a campaign
U
مبارزه ای
[مسابقه ای]
را اجرا کردن
pit
U
درگود مبارزه قرار دادن
conflicts
U
ناسازگار بودن مبارزه کردن
campaign
U
رزم
[نبرد]
[مبارزه]
[مسابقه]
to launch
[start]
a campaign
U
مبارزه ای
[مسابقه ای]
را آغاز کردن
conflicted
U
ناسازگار بودن مبارزه کردن
throw down the gauntlet
<idiom>
U
به مبارزه یا چیز دیگری طلبیدن
attention
U
شمشیرباز اماده برای مبارزه
attentions
U
شمشیرباز اماده برای مبارزه
in a battle for world domination
U
مبارزه برای سلطه جهان
power struggle
U
مبارزه برای صاحب مقام شدن
crusade
[against somebody or something]
U
مبارزه
[با کسی یا چیزی]
[اصطلاح مجازی]
bushwhack
U
ادای کسی را در اوردن مبارزه کردن
trench knitfe
U
چاقوی مخصوص مبارزه دست بیقه
tilting yard
U
میدان مبارزه نیزه بازان و سوارکاران
gantelope
U
باند برای دست دعوت به مبارزه
rematch
U
مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
tiltyard
U
میدان مبارزه نیزه بازان و سوارکاران
The campaign was considered to have failed.
U
مبارزه
[انتخاباتی]
شکست خورده بحساب آورده شد.
press campaingn or stunt
U
مبارزه سیاسی بوسیله مقاله نویسی در روزنامه ها
The
[main]
protagonists in the colonial struggle were Great Britain and France.
U
بریتانیا و فرانسه سردمداران
[اصلی]
در مبارزه مستعمراتی بودند.
appel
U
پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
jujitsu
U
مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jiujutsu
U
مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jiujitsu
U
مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
down
U
توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
third area conflict
U
جنگ در منطقهای غیر ازسرزمین دو طرف جنگ مبارزه در کشور سوم
fire fighting
U
عکس العمل نسبت به اتش دشمن مبارزه با اتش سوزی
To stay the course .
U
تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
struggled
U
تلاش کردن مبارزه کردن
oppugn
U
مبارزه کردن با دعوا کردن
struggle
U
تلاش کردن مبارزه کردن
struggles
U
تلاش کردن مبارزه کردن
struggling
U
تلاش کردن مبارزه کردن
levee en masse
U
عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com