English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
We were there just to make up numbers. U ما آنجا فقط سیاهی لشگه بودیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
we were not ourselves U از خود بیخود شده بودیم بیهوش بودیم
we were U ایشان بودند ما بودیم
it was we who went first U ما بودیم که نخست رفتیم
we watched for his arrival U منتظر ورود او شدیم یا بودیم
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces . U درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
We were all so anxious about you. U ما همه به خاطر تو اینقدر نگران بودیم.
We were afraid lest she should get here too late . ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
Do you still remember how poor we were? U آیا هنوز یادت میاد، که چقدر فقیر بودیم.
blackouts U سیاهی
iron mould U سیاهی
blackness U سیاهی
griminess U سیاهی
nigritude U سیاهی
sootiness U سیاهی
macule or mackle U سیاهی
nigrescence U سیاهی
black U سیاهی
blackest U سیاهی
blacks U سیاهی
blacked U سیاهی
blackout U سیاهی
blacker U سیاهی
macule U لکه سیاهی
furnace black U سیاهی کوره
iron mold U سیاهی اهن
eye ball U سیاهی چشم
inkiness U سیاهی مرکب
black eye U سیاهی اطراف چشم
melanize U با سیاهی علامت گذاشتن
Every thing swims before my eyes . U چشمم سیاهی می رود
He vanished into the night. U در سیاهی شب نا پدید گشت
black eyes U سیاهی اطراف چشم
black will take no other hue U بالای سیاهی رنگی نیست
melanosis U سیاهی غیر طبیعی پوست
goal predicates blackness U زغال از سیاهی خبر میدهد
ani U پرندگان سیاهی ازخانوادهء فاخته
melanotic U دچار سیاهی غیر طبیعی درپوست
melanism U سیاهی غیر طبیعی بشره سیاه چردگی
You name it , weve got it. U از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال را داریم ( همه چیز )
You name it . Everything under the sun . U از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال ( از شیر مرغ تا جان آدمیزاد )
damask U سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
at that [at that provocation] <adv.> U در آنجا
as a result <adv.> U در آنجا
consequently <adv.> U در آنجا
subsequently <adv.> U در آنجا
thereat <adv.> U در آنجا
thereupon <adv.> U در آنجا
As far as I know . So far as I know. U تا آنجا که من می دانم
In so far as their taste would go . U تا آنجا که سلیقه شا ؟ قد می داد
so far as I'm concerned U تا آنجا که به من مربوط می شود
as far as I'm concerned <adv.> U تا آنجا که به من مربوط می شود
According to my lights . U تا آنجا که عقلم قد می دهد
The situation there is bad. U وضعیت در آنجا بد است.
Have you been there recently (lately) U تازگیها آنجا رفته ای ؟
Since the day he set foot there . U از روزیکه به آنجا پا نهاد
As far as I am concerened. U تا آنجا که به من مربوط می شود
To the best of my ability. For all I am worth . As far as in my lies U تا آنجا که تیغم ببرد
CERN U یس که www اولین آنجا اختراع شد
I wI'll get there somehow. U یکجوری خودم را آنجا می رسانم
It took us four days to get there . U چهار روزکشید تا آنجا رسیدیم
I happened to be there when …. U اتفاقا" من آنجا بودم وقتیکه …
Nobody was there but me. U هیچکسی غیر از من آنجا نبود.
Left out of one place and driven away from another. <proverb> U از آنجا مانده از اینجا رانده .
Come as quickly as possible. U تا آنجا که می شود زود بیا
to turn back U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
to turn around U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
He has always lived there. U او همیشه آنجا زندگی کرده است.
If it ( ever ) comes to that . U اگر چنانچه کا ربه آنجا بکشد
Not that I remember . U تا آنجا که من یاددارم خیر ( اینطور نبوده )
Can I get there on foot? U آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
It is improper to go there uninvited. U ناخوانده رفتن با آنجا صحیح نیست
factory U ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
factories U ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
lover's lane <idiom> U جای دنجی که عشاق به آنجا می روند
There they were in all their finery. U آنجا آنها در تمام زر و زیور خود بودند.
almonry U [قسمتی از ساختمان که خیرات و صدقات را در آنجا می دادند.]
Nothing has changed there. U آنجا هیچ چیز تغییر نکرده است.
You can't get there other than by foot. U به جز پیاده جوری دیگر نمی شود به آنجا رفت.
Nothing on earth will induce him to go there again. اگر کلاهش هم آنجا بیافتد دیگر پا نمی گذارد.
Hotel accommodation is rather expensive there. U قیمت [اتاق] هتل آنجا واقعا گران است.
window U فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
Where the carcass is there the ravens will collect together. <proverb> U هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند.
switching U نقط های در شبکه ارتباطی که پیام از خط وط و مدارهای مختلف در آنجا تنظیم می شوند
stops U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopping U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopped U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
main U مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
trap U نقط ه توقف انتخابی که اجرا برنامه در آنجا متوقف میشود وثباتها بررسی می شوند
stop U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
His sculptures blend into nature as if they belonged there. U مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
to lock somebody [yourself] out [of something] U در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
voices U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voicing U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
to make every effort U تک و پوی زدن [به هر دری زدن] تا آنجا که امکان پذیر باشد
stations U میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
stationed U میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
station U میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
conventional RAM U این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
conventional memory U این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
colony U گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
Oriental rug U فرش شرقی [از آنجا که امروزه فرش های شرقی در همه جا بافته می شوند، این لفظ به فرش دست باف که الهام گرفته از طرح های شرقی است اطلاق می شود.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com