Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
it will give rise to a quarrel
U
مایه ستیزه خواهد شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out.
U
خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
it will make against us
U
برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
bituminous binder
U
مایه اتصال هیدروکربوری چسب مایه قیری
run
U
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
runs
U
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
melee
U
ستیزه
disputing
U
ستیزه
pugilist
U
ستیزه جو
pugilist
U
ستیزه گر
xantippe
U
زن ستیزه جو
squabble
U
ستیزه
conflict
U
ستیزه
squabbled
U
ستیزه
squabbling
U
ستیزه
squabbles
U
ستیزه
scrappy
U
ستیزه جو
disputed
U
ستیزه
dispute
U
ستیزه
striver
U
ستیزه جو
squabber
U
ستیزه گر
disputation
U
ستیزه
conflicts
U
ستیزه
conflicted
U
ستیزه
quarrelsome
U
ستیزه جو
disputations
U
ستیزه
pugnacious
U
ستیزه گر
contestant
U
ستیزه جو
contestants
U
ستیزه جو
scrappier
U
ستیزه جو
scrappiest
U
ستیزه جو
disputes
U
ستیزه
xanthippe
U
زن ستیزه جو
contretemps
U
ستیزه
altercation
U
ستیزه
altercations
U
ستیزه
dissentious
U
ستیزه گر
disputative
U
ستیزه جو
disputatious
U
ستیزه جو
contentious
U
ستیزه جو
by the ears
U
در ستیزه
barratry
U
ستیزه جو
contention
U
ستیزه
contentions
U
ستیزه
strife
U
ستیزه
quarrels
U
دعوا ستیزه
militated
U
ستیزه کردن
squabbling
U
ستیزه کردن
squabbles
U
ستیزه کردن
controversies
U
جدال ستیزه
squabbled
U
ستیزه کردن
currishness
U
ستیزه جویی
melec
U
منافره ستیزه
intractable
U
خیره سر ستیزه جو
militates
U
ستیزه کردن
militating
U
ستیزه کردن
contended
U
ستیزه کردن
militate
U
ستیزه کردن
antagonise
U
ستیزه کردن
altercate
U
ستیزه کردن
shrews
U
زن ستیزه جو پتیاره
quarrelsomeness
U
ستیزه جوئی
shrew
U
زن ستیزه جو پتیاره
quarrelling
U
ستیزه کردن
quarrelling
U
دعوا ستیزه
quarrelled
U
ستیزه کردن
quarrelled
U
دعوا ستیزه
quarreling
U
دعوا ستیزه
quarreled
U
ستیزه کردن
quarreled
U
دعوا ستیزه
quarrels
U
ستیزه کردن
quarrel
U
ستیزه کردن
quarrel
U
دعوا ستیزه
contends
U
ستیزه کردن
disputatiousness
U
ستیزه جویی
contend
U
ستیزه کردن
squabble
U
ستیزه کردن
controversy
U
جدال ستیزه
pugnacity
U
ستیزه جویی
quarelsomeness
U
ستیزه جوئی
termagancy
U
ستیزه جویی
rooster
U
ادم ستیزه جو
roosters
U
ادم ستیزه جو
quarreling
U
ستیزه کردن
contests
U
ستیزه کردن مشاجره
contending
U
ستیزه کننده مخالف
quarrelsomely
U
از روی ستیزه جوئی
disputatiously
U
ازروی ستیزه جویی
currish
U
ستیزه جو غرغر کننده
contested
U
ستیزه کردن مشاجره
contesting
U
ستیزه کردن مشاجره
contest
U
ستیزه کردن مشاجره
shrewishly
U
از روی ستیزه جویی
scrappiness
U
اوراق شدگی ستیزه جویی
that fauit will right itself
U
خواهد شد
twill _
U
ان خواهد
it will manifest it self
U
اشکار خواهد شد
it askes for attention
U
دقت می خواهد
he will go
U
خواهد رفت
the secret will open to me
U
خواهد گردید
he shall go
U
خواهد رفت
It wI'll get us into trouble.
U
ما را به درد سر خواهد انداخت
The folwer wI'll die for want of water.
U
گل از بی آبی خشک خواهد شد
it will manifest it self
U
معلوم خواهد گشت
It wI'll prove to be to your disadvantage.
U
بضررت تمام خواهد شد
The tree wI'll die .
U
درخت خشک خواهد شد
Well what does he want now ?
U
خوب حا لاچه می خواهد ؟
the truth will out .
<proverb>
U
یقیقت بر ملا خواهد شد .
She wI'll survive . She wI'll pull through.
U
زنده خواهد ماند
She wI'll gradually soften .
U
تدریجا" نرم خواهد شد
It wI'll clear up by morning .
U
تا صبح هواصاف خواهد شد
She wI'll regret it bitterly.
U
مثل سگ پشیمان خواهد شد
What impudence!what never !what cheek!
U
واقعا" که خیلی رو می خواهد !
Its color wI'lll fade.
U
رنگش خواهد رفت
It wI'll overtake (befall) everyone.
U
دامنگیر همه خواهد شد
do as you please
U
هر چه دلتان می خواهد بکنید
i know that he will come
U
من میدانم که او خواهد امد
the lord will provide
U
خداوسیله خواهد ساخت
criterion
U
مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
it would be preferble to
U
بهتر خواهد بود
Surely things wI'll turn out well for him in the end.
U
مطمئنا" عاقبت بخیر خواهد شد
near work
U
کاری که نگاه نزدیک می خواهد
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
She wI'll arrive on friday morning .
U
جمعه صبح وارد خواهد شد
accuracy
U
تعریف دقیق تر خواهد بود
he would be sure to like it
U
یقینا انرادوست خواهد داشت
i do not u.his wanting to say
U
نمیفهم چرامی خواهد بماند
I wI'll be greatly ( badly ) disgraced.
U
بدجوری آبرویم خواهد رفت
sticker
[guest]
U
مهمانی که نمی خواهد برود
it will give rise to a quarrel
U
نزاعی تولید خواهد کرد
What must be must be .
<proverb>
U
آنچه باید بشود خواهد شد .
if he wishes to be a
U
اگرمی خواهد کسی بشود
who will pay for it
U
کی پول انرا خواهد داد
Sooner or later , he wI'll find out .
U
دیر یا زود خواهد فهمید
who will pay for it
U
کی هزینه انرا خواهد پرداخت
It wI'll spoil my appetite .
U
اشتهایم راکور خواهد کرد
He wI'll expedite our case.
U
اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
genitor
U
مایه
motifs
U
مایه
wishy-washy
U
کم مایه
motif
U
مایه
wishy washy
U
کم مایه
thins
U
کم مایه
thinnest
U
کم مایه
germen
U
مایه
resource
U
مایه
thinners
U
کم مایه
thinned
U
کم مایه
thin
U
کم مایه
gravamen
U
مایه غم
principals
U
مایه
principal
U
مایه
low-pitched
U
کم مایه
stocked
U
: مایه
stock
U
: مایه
low pitched
U
کم مایه
output
U
ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
This book wI'll be a great success .
U
این کتاب خیلی گه خواهد کرد
whatsoever he doeth shall p
U
هرچه میکند نیک انجام خواهد شد
A new government wI'll take office .
U
حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
which diffrence shall be settled only by
U
..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد
She wI'll never realize this wish.
U
این آرزو بدلش خواهد ماند
outputs
U
ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
She said it would rain and sure enough it did .
گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
cuse of a
U
مایه هراس
criticaster
U
نقاد کم مایه
cumbrous
U
مایه زحمت
rich lime
U
اهک پر مایه
disfiguration
U
مایه زشتی
the root of dispute
U
مایه نزاع
rear waistlock and forward single leg
U
درو با مایه از مچ پا
lee shore
U
مایه خطر
concretive
U
مایه انجماد
compressive
U
مایه تراکم
affrighter
U
مایه ترس
aggravative
U
مایه تشدید
surpriser
U
مایه حیرت
asphaltene
U
مایه قیری
barm
U
مایه ابجو
short clay
U
خاک کم مایه
scunner
U
مایه نفرت
rouser
U
مایه حیرت
brewer's yeast
U
مایه ابجو
rich mix
U
مخلوط پر مایه
chromaticity
U
فام مایه
wage funds
U
مایه دستمزد
principal and profit
U
مایه و سود
Principal and interest .
U
مایه وسود
staff of life
U
مایه حیات
petiolin
U
خیو مایه
molif
U
مایه اصلی
mitigative
U
مایه کاهش
meagre lime
U
اهک کم مایه
lean concrete
U
بتن کم مایه
inoculator
U
مایه کوب
laughingstock
U
مایه خنده
source
U
مایه مبداء
key note
U
مایه نما
phlogiston
U
مایه اتش
to tone up
U
کم مایه شدن
poor lime
U
اهک کم مایه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com