Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ether
U
مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flavoring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
geraniol
U
الکل اشباع شده مایع و معطر
restrict
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricting
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricts
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
wringer
U
ماشینی که برای چلاندن چیزی بکارمی رود
pork barrel
U
برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
plantable lanceolata
U
استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمی رود
code level
U
تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
nil pointer
U
اشاره گری که برای بیان انتهای یک لیست پیوندی بکارمی رود
pucks
U
یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
puck
U
یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
get one's own way
<idiom>
U
اجبار اشخاص برای انجام هر کاری که تو میخواهی
covenantor
U
اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
to play the giddy goat
U
سبکی کردن
etherization
U
بیهوش کردن
anesthetizes
U
بیهوش یا بیحس کردن
anesthetized
U
بیهوش یا بیحس کردن
anesthetizing
U
بیهوش یا بیحس کردن
anaesthetizing
U
بیهوش یا بیحس کردن
anaesthetize
U
بیهوش یا بیحس کردن
anaesthetising
U
بیهوش یا بیحس کردن
anaesthetises
U
بیهوش یا بیحس کردن
anaesthetized
U
بیهوش یا بیحس کردن
anaesthetizes
U
بیهوش یا بیحس کردن
anaesthetised
U
بیهوش یا بیحس کردن
to place
[put]
somebody in an artificial coma
U
کسی را بیهوش کردن
[پزشکی]
utilitarianism
U
بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
ink
U
مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
inks
U
مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
benzene
U
هیدروکربور معطر وبی رنگی بفرمول 6H6C که ازتقطیر قطران بدست میامد بنزین
parting salute
U
سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
etherize
U
بااتر بیهوش کردن کرخت کردن
backlit display
U
واحد نمایش کریستال مایع که برای بهبودبخشیدن به شدت تصویرنور مناسبی دارد
pascal's law
U
هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
nitro
U
مایع قابل اشتعال مورداستفاده در اتومبیل بصورت خالص یا مخلوط برای نیروی بیشتر
stupefy
U
گیج کردن بیهوش کردن
l.l.c
U
liquid-liquidchromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
off the wagon
<idiom>
U
دوباره شروع به خوردن الکل کردن
to quit something cold turkey
U
چیزی را یکدفعه ترک کردن
[مانند سیگار یا الکل]
condensation
U
مایع کردن
crystals
U
صفحه چاپ شده که از یک چراغ قوی کنترل شده توسط کریستال مایع برای تولید تصویر در طبل حساس به عکس استفاده میشود
crystal
U
صفحه چاپ شده که از یک چراغ قوی کنترل شده توسط کریستال مایع برای تولید تصویر در طبل حساس به عکس استفاده میشود
dunking
U
در مایع فرو کردن
dunk
U
در مایع فرو کردن
condensation
U
مایع کردن گاز
dunks
U
در مایع فرو کردن
fluidize
U
تبدیل به مایع کردن
to strain a liquid
U
صاف کردن یک مایع
dunked
U
در مایع فرو کردن
fluidify
U
تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
frivolity
U
سبکی
frivolously
U
به سبکی
stylist
U
سبکی
portability
U
سبکی
flippancy
U
سبکی
frivolouseness
U
سبکی
featheriness
U
سبکی
stylists
U
سبکی
legerity
U
سبکی
lightsomeness
U
سبکی
lightly
U
به سبکی
potability
U
سبکی
lightness
U
سبکی
liquefy
U
گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefying
U
گداختن تبدیل به مایع کردن
desorption
U
جدا کردن گاز از مایع
liquidating
U
از بین بردن مایع کردن
liquidated
U
از بین بردن مایع کردن
liquidate
U
از بین بردن مایع کردن
liquidates
U
از بین بردن مایع کردن
liquify
U
گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefied
U
گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefies
U
گداختن تبدیل به مایع کردن
flippantly
U
ازروی سبکی
contumely
U
خفت سبکی
shitu ryu
U
سبکی در کاراته
corkiness
U
سبکی خشکی
a strange
[an odd]
way
U
سبکی عجیب
call directing code
U
یک کد دو یا سه کاراکتری است که در سیستم تله تایپ بکارمی رود
cdc
U
یک کد دو یا سه کاراکتری است که در سیستم تله تایپ بکارمی رود
spread
U
[منتشر کردن مایع روی سطح]
unconsciously
U
بیهوش
unconscious
U
بیهوش
witless
U
بیهوش
unintelligent
U
بیهوش
slow-witted
U
بیهوش
comatose
U
بیهوش
lackwit
U
بیهوش
buoyancy
U
سبکی شادابی روح
We had a light fall of snow.
U
برف سبکی بارید
liquid liquid chromatography
U
کروماتوگرافی مایع- مایع
lighted
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
lightest
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
light
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
semiconscious
U
نیمه بیهوش
lackwit
U
ادم بیهوش
semi-conscious
U
نیمه بیهوش
to space out
U
بیهوش شدن
church text
U
یکجورحروف سیاه قلم که بیشتربرای نوشتن لوحههای گورستان بکارمی رود
pass out
U
ناگهان بیهوش شدن
incapacitating agent
U
عامل بیهوش کننده
superscripsit
U
بسته نرم افزاری که به منظور پردازش کلمه درسیستمهای ریزکامپیوتر بکارمی رود
keypad
U
وسیله ورودی که مجموعهای از کلیدهای رقم دهدهی وکلیدهای مخصوص را بکارمی برد
Free Tudor
U
[سبکی که به شکل ستوندار سبک تئودور و الیزابت است.]
indexing
U
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
knockout
U
با ضربت بیهوش کنندهای حریف رابزمین زدن ضربه فنی
knockouts
U
با ضربت بیهوش کنندهای حریف رابزمین زدن ضربه فنی
What she wears speaks volumes about her.
U
به سبکی که او
[زن]
لباس می پوشد خیلی واضح بیان می کند چه جور آدمی است.
so many menŠso many minds
U
هر چه اشخاص بیشتر
knowledge of persons
U
شناسایی اشخاص
many people
U
خیلی اشخاص
natural persons
U
اشخاص طبیعی
many persons
U
خیلی اشخاص
many a man
U
بسا اشخاص
few men
U
اشخاص کمی
great persons
U
اشخاص بزرگ
these people
U
این اشخاص
personae
U
اشخاص یک کتاب
personas
U
اشخاص یک کتاب
person perception
U
ادراک اشخاص
displaced persons
U
اشخاص پناهنده
persona
U
اشخاص یک کتاب
omnium gatherum
U
مجموعه اشخاص
artificial persons
U
اشخاص حقوقی
dunnage
U
کاه وپوشال ومواد سبکی که لای فروف ومال التجاره می گذارند تا از اسیب مصون بماند
adhominem
U
حمله یا اعتراض به اشخاص
blacklist
U
صورت اشخاص بدحساب
withindoors
U
اشخاص داخل منزل
offences against persons
U
جرائم بر علیه اشخاص
criss-cross
U
امضای اشخاص بیسواد
panel
U
صورت اسامی اشخاص
panels
U
صورت اسامی اشخاص
criss-crossing
U
امضای اشخاص بیسواد
to suck eggs
U
اشخاص ازموده ترازخودراپنددادن
blacklisting
U
صورت اشخاص بدحساب
inter alia
U
میان اشخاص دیگر
blacklists
U
صورت اشخاص بدحساب
through the grapevine
<idiom>
U
از اشخاص دیگری پرسیدن
criss-crosses
U
امضای اشخاص بیسواد
dog paddle
U
شنای اشخاص مبتدی
blacklisted
U
صورت اشخاص بدحساب
criss-crossed
U
امضای اشخاص بیسواد
play off
<idiom>
U
رفتار مختلف با اشخاص
subjects of international law
U
اشخاص حقوق بین الملل
high-powered
U
مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند
common touch
U
استعدادایجاد حس همدردی وتعاون در اشخاص
lonely hearts
U
اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
sucker list
<idiom>
U
لیستی از اشخاص ساده لوح
interested parties
U
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
he is not of that type
U
ازان قبیل اشخاص نیست
intelligentsia
U
اشخاص با هوش و خردمند طبقه روشنفکر
apportionment
U
تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
dais
U
سکوب مخصوص جلوس اشخاص برجسته
round up
U
جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
One must not judge by appearances .
U
بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
potatoes and point
U
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
autos
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
intubation
U
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
personal
U
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
liberal education
U
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
bread and point
U
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
auto
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
alcohol
U
الکل
spirit
U
الکل
spiriting
U
الکل
water/alcohol
U
الکل
spirit of wine
U
الکل
spirits of wine
U
الکل
mixed laws
U
قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed
anachronism
U
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
damage
U
صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود
acidosis
U
فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
anachronisms
U
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
diagnostics
U
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
turnaround time
U
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
weight belt
U
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
spirit varnish
U
لاک الکل
methyl alcohol
U
الکل متیلیک
tertiary alcohol
U
الکل 3 درجه
spiritous
U
الکل دار
alcoholimeter
U
الکل سنج
methanol
U
الکل متیلیک
ethanol
U
الکل اتیلیک
ethanol
U
الکل معمولی
alcoholmeter
U
الکل سنج
alcoholic
U
دارای الکل
anhydrous alcohol
U
الکل مطلق
lacquers
U
لاک الکل
varnish
U
لاک الکل
alcoholics
U
معتادبنوشیدن الکل
neutral spirits
U
الکل سفید
varnishes
U
لاک الکل
alcoholics
U
دارای الکل
ethyl alcohol
U
الکل اتیلیک
alcoholic
U
معتادبنوشیدن الکل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com