Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wetting
U
مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gasogene
U
مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
stepper
U
چیزی که برای پله بکار می رود
laniard
U
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
dipsticks
U
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
dipstick
U
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
buff stick
U
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
wet blankets
U
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
wet blanket
U
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
U
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
jeweller's putty
U
گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
putty powder
U
گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
langrel
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
junk
U
ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
langrage
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
cyaniding
U
عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
opalite
U
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
antihistamine
U
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
rhatany
U
ریشه یکجور گیاه در امریکای جنوبی که در ساختن داروهای ... بکار میبرند
black wash
U
نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
shed stick
U
چوب هاف
[چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
to d. up a liquid
U
مایعی را باچمچه ومانندان برداشتن یا خالی کردن
pl/m
U
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
pasted
U
گل یاخمیر
pasting
U
گل یاخمیر
pastes
U
گل یاخمیر
paste
U
گل یاخمیر
future promissory
U
زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
wicks
U
چیزی که بجای فتیله بکار رود
wick
U
چیزی که بجای فتیله بکار رود
flavourings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
To operate something .
U
چیزی را بکار انداختن (موتور، دستگاه وغیره )
sexualize
U
جنس برای چیزی تعیین کردن
to refuse somebody admittance to something
U
پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
within reach of gunshot
U
کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
make room for someone or something
<idiom>
U
برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
spoon-feed
<idiom>
U
ساده کردن چیزی برای کسی
to make a r for something
U
برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
to set measures to anything
U
برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
to atone for something
U
جلب رضایت کردن برای چیزی
to save for something
U
پس انداز کردن
[اندوختن ]
برای چیزی
to save up for something
U
برای چیزی صرفه جویی کردن
to call somebody to
[for]
something
U
از کسی برای چیزی درخواست کردن
to negotiate for something
U
گفتگو و معامله کردن برای چیزی
to make amends for something
U
جلب رضایت کردن برای چیزی
impetrate
U
برای چیزی لابه واستغاثه کردن
to e. with person on a thing
U
کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
put up to
<idiom>
U
وسوسه کردن کسی برای انجام چیزی
represented
U
عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represents
U
عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
pay through the nose
<idiom>
U
برای چیزی پول زیادی خرج کردن
represent
U
عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
to open something to
[the]
traffic
U
چیزی را برای
[دسترسی به]
ترافیک باز کردن
to go to
U
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to seek a remedy for something
U
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
to go away
U
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to always find something to gripe about
U
همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
permutations
U
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
throw one's weight around
<idiom>
U
ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
permutation
U
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
changed
U
متفاوت ساختن چیزی
change
U
متفاوت ساختن چیزی
manipulation
U
ساختن چیزی با دست
changes
U
متفاوت ساختن چیزی
to ensure something
U
مطمئن ساختن
[چیزی]
changing
U
متفاوت ساختن چیزی
to jury-rig something
U
چیزی را بالبداهه ساختن
gig
U
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
to recount something to someone
[formal]
U
برای کسی چیزی را تعریف کردن
[یکایک گفتن]
[بازگفتن]
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
U
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
ladder
U
نردبان بکار بردن نردبان ساختن
ladders
U
نردبان بکار بردن نردبان ساختن
wisha
U
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
applied
U
برای هدف معین بکار رفته کاربسته
software mointor
U
برنامهای که برای اهداف سنجش بکار می رود
polyonging
U
بکار بردن چند نام برای یک چیز
polyonymy
U
بکار بردن چند نام برای یک چیز
blacktop
U
موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
fucus
U
رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
it is of no use to us
U
بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
bathometer
U
دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
boring tubes
U
لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
pulsatilla
U
شیره شقایق که برای دارو بکار می رود
object computer
U
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
white line
U
خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
dream up
U
بطور واهی چیزی را ساختن
to cause the downfall of somebody
[something]
U
کسی
[چیزی]
را مغلوب ساختن
to bring down somebody
[something]
U
کسی
[چیزی]
را مغلوب ساختن
inoculum
U
مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
boasts
U
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
listerine
U
یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند
balbriggan
U
یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
boast
U
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
flag stones
U
تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
muller
U
سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
boasted
U
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
excipient
U
مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
cullet
U
خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود
aquaplane
U
قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
hypodermic syringe
U
کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
restrict
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricts
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricting
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
perfecting
U
ساختن چیزی که کاملا درست است
perfected
U
ساختن چیزی که کاملا درست است
perfect
U
ساختن چیزی که کاملا درست است
perfects
U
ساختن چیزی که کاملا درست است
feedback
U
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
bow compass
U
نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
roller bandage
U
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
court plume
U
پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
windlass
U
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
nixie tube
U
یک لامپ خلاء که برای نمایش اعداد ناخوانا بکار می رود
stop bath
U
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
windlasses
U
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
poetaster is pejorative word
U
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
gibberish
U
اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
serinette
U
ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
check sum
U
جمع ارقام یا بیت ها که برای اهداف ازمایشی بکار می رود
cry down
U
چیزی را غیر قانونی دانستن متوقف ساختن
dry pack
U
مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
additions
U
رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
hundreds and thousands
U
یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
slandering
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
addition
U
رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
power house building
U
ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
nundinal letter
U
حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
caliper
U
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
z 0
U
یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود
bock
U
یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
decking
U
تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند
chucks
U
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chuck
U
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
winched
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winches
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
slander
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
winching
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
slanders
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandered
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
winch
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
calliper
U
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
gluteus
U
یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
splint
U
نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
chucked
U
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
monochord
U
الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
coffin
U
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
vibrator
U
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
prunella
U
پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است
vibrators
U
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
law calf
U
پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
coffins
U
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
vegetable oil
U
روغنهای نباتی که تا قبل ازسال 5391 برای روغنکاری بکار میرفته اند
malines
U
تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
leno
U
یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
land plaster
U
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
bolstered
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolster
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolsters
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
notification
U
عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
wizards
U
امکان نرم افزاری که در ساختن چیزی به شما کمک میکند
wizard
U
امکان نرم افزاری که در ساختن چیزی به شما کمک میکند
cash in
<idiom>
U
تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
character
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
linstock
U
چوب نوک تیزی که برای اتش زدن فتیله توپهای قدیمی بکار میرفته
yoke
U
قسمتی از سیستم انحراف پرتوالکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری بکار می رود
framebuffer
U
یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود
strobe
U
سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
characters
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
U
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
gabion
U
سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
revenue cutter
U
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
to set a poem to music
U
اهنگ برای شعری ساختن
hyphens
U
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
head load control
U
روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود
diptych
U
دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
hyphen
U
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
gpss
U
زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود
collator
U
ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
algol
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای کدگذاری مسائل ریاضی وعددی بکار می رود
barrier material
U
مواد لازم برای ساختن موانع
to reinvent the wheel
<idiom>
U
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
hydrolic
U
مایعی
scripsit
U
بسته نرم افزاری که برای پردازش کلمه روی سیستمهای ریزکامپیوتر 08shackTRS- radio بکار می رود
reflex
U
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
reflexes
U
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
compressor bleed air
U
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
stair stepping
U
روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
amalgam
U
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com