English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
leachate U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
leach [liquid formed by leaching] U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
absolute filter U صافی میکرونی صافی میکروسکپی
antivignetting filter U صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
hydrolic U مایعی
pool rectifier U یکسوکننده مایعی
bubble sextant U سکستانت مایعی
fluidity U حالت مایعی
liquid honing U سنگ زنی مایعی
patinated U جرم گرفته کبره گرفته
to d. up a liquid U مایعی را باچمچه ومانندان برداشتن یا خالی کردن
leachate U مایعی که بوسله شستشو ازخاک یا واسطه دیگری بگذرد
lyophobic U دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
broth U غذای مایعی مرکب از گوشت یاماهی وحبوبات وسبزیهای پخته
liquid crystal display colour pigmented U صفحه نمایش با محلولهای کریستالی مایعی که رنگی به نظر میرسد
wetting U مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
defoliant U گرد یا مایعی که روی درختان میریزند که درخت برگ ریزان کند
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
bubble turn and slip U الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
black wash U نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
oaleaceous U صافی
defecator U صافی
planeness U صافی
water filter U صافی اب
scumble U صافی
smoothness U صافی
strainers U صافی
limpidity or limpidness U صافی
absolute filter U صافی صد در صد
strainer U صافی
pureness U صافی
sleekness U صافی
limpidity U صافی
line filter U صافی خط
colanders U صافی
leach U صافی
colander U صافی
filters U صافی
filter U صافی
filter bed U صافی اب
filter chock U چوک صافی
filter disk U قرص صافی
filter disc U قرص صافی
filter curve U منحنی صافی
filter crystal U کریستال صافی
filter condenser U خازن صافی
filter circuit U مدار صافی
line filter U صافی شبکه
filter characteristic U مشخصه صافی
line filter U صافی همهمه
filter flask U بالن صافی
frequency filter U صافی فرکانس
filter layer U لایه صافی
porous filter U صافی متخلخل
gas mask canister U صافی گاز
polarizing filter U صافی قطبی
fuel filter U صافی بنزین
petrol filter U صافی بنزین
fuel filter U صافی سوخت
oil filter U صافی روغن
filter network U شبکه ی صافی
nominal filter U صافی میکرونی
noise filter U صافی همهمه
purity U صافی پاکدامنی
glassiness U صافی زلالی
fineness U موشکافی صافی
gravel filter U صافی شنی
absorbent filter U صافی جذب
filter capacitor U خازن صافی
interference filter U صافی پارازیت
interference filter U صافی تداخل
interference eliminator U صافی تداخل
color killer U صافی رنگ
killer stage U صافی رنگ
crystal filter U صافی بلورین
filter paper U کاغذ صافی
differentiating filter U صافی ممیز
edge fillter U صافی چاکدار
filter packing U لایی صافی
electric filter U صافی الکتریکی
filter press U صافی فشاری
break even U صافی درامدن
accelofilter U صافی سریع
acoustic filter U صافی صوتی
filter bed U صافی شنی
light filter U صافی نور
filter add U کمک صافی
filrate U از صافی گذراندن
band screen U صافی مخازن
filrate U از صافی گذشتن
filtration U از صافی گذراندن
filtrable U صافی کردنی
leach U از صافی گذراندن
filterable U صافی کردنی
leach U صافی کردن
filter packing U پوشش صافی
scratch filter U صافی پیکاپ
filter U صافی پالایه
filter U فیلتر صافی
filters U صافی پالایه
filtering U از صافی گذراندن
filters U فیلتر صافی
serenity U بی سر وصدایی صافی
suction filter U صافی مکنده
gloss U صافی براقی
band stop U صافی میان نگذر
impedance transforming filter U صافی تبدیل امپدانس
high pass filter U صافی بالا گذر
integrating filter U صافی جمع کننده
infltrate U از سوراخهای صافی گذراندن
narrow band filter U صافی فلزات باریک
flexible oil filter line U لوله صافی روغن
serene U صافی صاف کردن
power line filter U صافی جریان برق
low frequency filter U صافی فرکانس پایین
filter insert U دریچه یا مدخل صافی
strainer well U چاه صافی دار
band pass U صافی میان گذر
filtrate U مایع زیر صافی
filter stick U لوله صافی دار
low pass filter U صافی پایین گذر
intermediate frequency band filter U صافی باند فرکانس میانی
low pass acoustical filter U صافی پایین گذر صوتی
band pass filter circuit U مدار صافی باند پاس
diesel fuel oil filter U صافی سوخت موتور دیزل
lawn U مرغزار باپارچه صافی کردن
lawns U مرغزار باپارچه صافی کردن
high pass acoustical filter U صافی صوتی بالا گذر
nominal filter U صافی به اندازه عبور معین
fluted filter paper U کاغذ صافی چین دار
hypostyle hall U [اتاق بزرگ با سقف صافی که ردیفی از ستون ها در آن قرار دارد.]
variable stroke U پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
Indian summers U هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summer U هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
low-spirited U گرفته
adopted U گرفته
fustier U بو گرفته
fustiest U بو گرفته
fusty U بو گرفته
folded in mist U مه گرفته
muzzy U گرفته
low spirited U گرفته
sombrous U گرفته
darksome U گرفته
air less U گرفته
hoarser U گرفته
thickest U گرفته
thicker U گرفته
comate U مه گرفته
accustomed خو گرفته
choky U گرفته
chock full U گرفته
brumous U مه گرفته
heartsore U دل گرفته
thick U گرفته
uptight U گرفته
hoarsest U گرفته
hoarse U گرفته
dull U گرفته
dulling U گرفته
clouded U گرفته
gruff U گرفته
muggy U گرفته
bunged up U قی گرفته
rancid U بو گرفته
mistful U مه گرفته
dulls U گرفته
fogbound U مه گرفته
addicted U خو گرفته
pokey U گرفته
duller U گرفته
dulled U گرفته
dullest U گرفته
pokiest U گرفته دلگیر
rainy U تر رگبار گرفته
hoarsely U بطور گرفته
rheumatic U رماتیسم گرفته
pokier U گرفته دلگیر
i have a secure grasp of it U انرا گرفته ام
in mourning U چرک گرفته
began U دست گرفته
dulls U کندشدن گرفته
wont U خو گرفته عادت
triste U گرفته محزون
cerated U موم گرفته
addicts U : خو گرفته معتاد
verminous U شپش گرفته
tristful U گرفته محزون
drippy U هوای گرفته
fonder U انس گرفته
fond U انس گرفته
reposing upon U قرار گرفته بر
addict خو گرفته معتاد
resolved that ...... U تصمیم گرفته شد که
solemn U گرفته موقرانه
Are you kidding ? Are you being funny? U شوخیت گرفته ؟
measly U کرم گرفته
patinous U کبره گرفته
patinated U زنگار گرفته
airless U گرفته یا دم کرده
on the panel U جزوصورت گرفته
caught U گرفته شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com