English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bait fish U ماهی کوچک بعنوان طعمه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bucktail U نوعی حشره بعنوان طعمه ماهیگیری در زیر اب
bug U نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
bugging U نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
bugs U نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
lures U طعمه ماهی
luring U طعمه ماهی
lured U طعمه ماهی
lure U طعمه ماهی
hits U طعمه دزدی ماهی
takes U طعمه خوردن ماهی
hitting U طعمه دزدی ماهی
hit U طعمه دزدی ماهی
take U طعمه خوردن ماهی
steamer U طعمه تر مصنوعی به شکل ماهی کپور
steamers U طعمه تر مصنوعی به شکل ماهی کپور
haddock U ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
dapping U نوعی صید ماهی با بالا وپایین بردن طعمه تا مماس اب شود
practice plug U وسیله کوچک پلاستیکی یالاستیکی شبیه طعمه ولی بدون قلاب برای تمرین یامسابقه نخ اندازی
pickerel U اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
squidding U استفاده از طعمه مصنوعی بجای طعمه طبیعی درماهیگیری
sprat U شاه ماهی کوچک
peter fish U ماهی روغن کوچک
samlet U ماهی ازاد کوچک
laspring U ماهی ازاد کوچک
gill U نهر کوچک گوشت ماهی
killifish U ماهی کوچک اب شیرین از جنس کپور
whitebait U ماهی کوچک که بهعنوان طعمهی ماهیگیری بهکار میروند
keeper U ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
keepers U ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
pomfret U یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse U موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck U ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar U نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
mackerel U ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
fished U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppies U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fishes U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppy U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fish U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
grayfish U نوعی ماهی روغن سگ ماهی
sets U طعمه ها
baiting U طعمه
terminal tackle U طعمه
set U طعمه ها
setting up U طعمه ها
victim U طعمه
victims U طعمه
prey U طعمه
baits U طعمه دادن
baited U طعمه دادن
baits U طعمه ماهیگیری
chum U طعمه ماهیگیری
victimised U طعمه کردن
victimises U طعمه کردن
victimising U طعمه کردن
victimize U طعمه کردن
baiter U طعمه دهنده
put-upon U طعمه قراردادن
chumming U طعمه ریزی
chums U طعمه ماهیگیری
bait U طعمه ماهیگیری
predacity U طعمه جویی
victimizing U طعمه کردن
victimized U طعمه کردن
hanks U طعمه شکار
baited U طعمه ماهیگیری
victimizes U طعمه کردن
put upon U طعمه قراردادن
hank U طعمه شکار
prey U طعمه قربانی
bait U طعمه دادن
ravin U طعمه شکاری
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule U یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
ravens U شکار طعمه شکاری
wet fly U طعمه ماهیگیری زیرابی
popping plug U طعمه ماهیگیری شناور
raven U شکار طعمه شکاری
fly fishing U ماهیگیری با طعمه مصنوعی
poppers U طعمه شناور ماهیگیری
popper U طعمه شناور ماهیگیری
bait casting U پرتاب نخ ماهیگیری با طعمه
fly-fishing U ماهیگیری با طعمه مصنوعی
nymphs U طعمه مصنوعی ماهیگیری
nymph U طعمه مصنوعی ماهیگیری
widget U آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
sea calf U گوساله ماهی سگ ماهی
prey U دستخوش ساختن طعمه کردن
spinner U نوعی طعمه ماهیگیری چرخان
fish U بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
dropper fly U طعمه اضافی وصل به نخ ماهیگیری
fishes U بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
bottom rig U وسیله حفظ طعمه ماهیگیری در اب
fished U بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
jigging U بالا و پایین بردن طعمه در اب
fly U طعمه مصنوعی بشکل حشره
jigs U نوعی طعمه ماهیگیری مرکب از قلاب و پر
lure U بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
hackle U پر دراز و باریک وصل به طعمه ماهیگیری
luring U بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
lures U بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
tailfly U طعمه گره خورده به انتهای نخ ماهیگیری
jig U نوعی طعمه ماهیگیری مرکب از قلاب و پر
lured U بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
kill devil U طعمه ساختگی که دراب چرخ میخورد
increment U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger U بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
pig board U تخته کوچک برای موجهای کوچک
undwe the t. of U بعنوان
by way of U بعنوان
bug taper U ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
turtle knot U گره وصل کردن طعمه ماهیگیری به راهنما
fly tying U گره زدن طعمه مصنوعی به قلاب ماهیگیری
fly dope U ماده اغشته به طعمه ماهیگیری برای شناورشدن
terminal rig U طعمه راهنما و وزنه وصل به انتهای نخ ماهیگیری
preparatorily U بعنوان تهیه
under the plea of U بعنوان به بهانه
under cover of frind ship U بعنوان دوستی
baited U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
bait U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
luring U طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
lures U طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
baits U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
lured U طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
lure U طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
co-opt U بعنوان همقطار پذیرفتن
surcharge U بعنوان جریمه گرفتن
pattern U بعنوان الگو بکاربردن
patterns U بعنوان الگو بکاربردن
co opt U بعنوان همقطار پذیرفتن
surcharges U بعنوان جریمه گرفتن
co-opts U بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opting U بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opted U بعنوان همقطار پذیرفتن
armlet U بازوبند [بعنوان جواهر]
co optation U پذیرفتن بعنوان همکار
co option U پذیرفتن بعنوان همکار
under the notion of U بعقیده بفکر بعنوان
supervisory U بعنوان بررسی کننده
decoy U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoys U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
record as target U ثبت کردن بعنوان هدف
instance U بعنوان مثال ذکر کردن
as U بهمان اندازه بعنوان مثال
historicize U بعنوان تاریخ نشان دادن
instances U بعنوان مثال ذکر کردن
mark U بعنوان سیگنال استفاده میکند
marks U بعنوان سیگنال استفاده میکند
I pulled him by the ears. U گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
Mountaineering . Mountain - climbing . U کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink . U قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
on the score of neglect U بعنوان غفلت ازاین بابت
tax incentive U مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی
parent U بعنوان والدین عمل کردن
to take something as a joke U چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
sit-ins U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
under the guize of U بعنوان به بهانه درهیئت درزی
to present oneself [as] U خود را اهداء کردن [بعنوان]
knobble U برامدگی کوچک گره کوچک
pannikin U لیوان کوچک پیمانه کوچک
snap swivel U حلقه گردان با گیره فلزی برای وصل کردن طعمه ماهیگیری به ان
fly casting U مسابقه پرتاب طعمه مصنوعی بدون قلاب برای سنجش دقت
taskwork U کاری که بعنوان وفیفه انجام میشود
lapboard U تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
sand trap U قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
he was engagedon probation U بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
for keeps U برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
to forfeit something U چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
officiates U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiate U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
brush U دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
officiating U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiated U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
to lose something U چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to tutor U بعنوان معلم سرخانه کار کردن
brushes U دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
spoon U طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooning U طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
plugs U اسب مسابقه از نوع پست ونامناسب نوعی طعمه ماهیگیری با چند قلاب
plugging U اسب مسابقه از نوع پست ونامناسب نوعی طعمه ماهیگیری با چند قلاب
spooned U طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
plug U اسب مسابقه از نوع پست ونامناسب نوعی طعمه ماهیگیری با چند قلاب
spoons U طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
He has been exposed as a traitor. U هویت مخفی او [مرد] بعنوان خائن افشا شد.
prototypes U اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
prototype U اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
tail group U مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
to forfeit something U مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
to lose something U مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
The letter is addressed to you . U نامه بعنوان شما نوشته شده است
To stipulate. U شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
patterns U بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
pattern U بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
baseboard U چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
sprag U قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com