English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
still fishing U ماهیگیری با روش ثابت نگهداشتن نخ و قلاب تا ماهی بسراغ ان بیاید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fishhook U قلاب ماهیگیری
fish hook U قلاب ماهیگیری
angle U قلاب ماهیگیری
angles U قلاب ماهیگیری
treble hook U قلاب ماهیگیری سه طرفه
squids U قلاب سنگین ماهیگیری
double hook U قلاب ماهیگیری دو طرفه
barbs U انحنای قلاب ماهیگیری
barb U انحنای قلاب ماهیگیری
squid U قلاب سنگین ماهیگیری
snell U وصل کردن نخ به قلاب ماهیگیری
gang hook U دو یا سه قلاب ماهیگیری متصل بهم
sportfishing U ورزش ماهیگیری با قلاب ونخ
false cast U پرتاب تمرینی قلاب ماهیگیری
lures U وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
curvecast U پرتاب قوسی شکل قلاب ماهیگیری
spin casting U پرتاب قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
lured U وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
backhand cast U انداختن قلاب ماهیگیری ازپشت دست
bellies U کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
jig U نوعی طعمه ماهیگیری مرکب از قلاب و پر
belly U کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
luring U وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
jigs U نوعی طعمه ماهیگیری مرکب از قلاب و پر
lure U وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
spinning U پرتاب نخ و قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
wage freeze U ثابت نگهداشتن دستمزد
leaders U قطعه ریسمان بین نخ اصلی و قلاب ماهیگیری
bottom bouncing U ماهیگیری با قایق و تکان دادن پی درپی قلاب
surfcasting rod U چوب ماهیگیری برای قلاب اندازی در موج
troll U بستن نخ و قلاب ماهیگیری به پشت قایق متحرک
leader U قطعه ریسمان بین نخ اصلی و قلاب ماهیگیری
fly tying U گره زدن طعمه مصنوعی به قلاب ماهیگیری
trolls U بستن نخ و قلاب ماهیگیری به پشت قایق متحرک
live lining U ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
baits U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baited U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
dipsey sinker U نوعی وزنه برای فرو بردن قلاب ماهیگیری
trace U علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
traces U علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
traced U علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
bait U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
heading hold U روش ثابت نگهداشتن سمت پرواز
fisherman U صیاد ماهی کرجی ماهیگیری
fishermen U صیاد ماهی کرجی ماهیگیری
fixed spool U قسمت ثابت قرقره ماهیگیری
drag bunt U ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
angles U قلاب ماهی گیری
trotline U نخ قلاب ماهی گیری
angle U قلاب ماهی گیری
bites U قلاب گرفتن ماهی
bite U قلاب گرفتن ماهی
plug U اسب مسابقه از نوع پست ونامناسب نوعی طعمه ماهیگیری با چند قلاب
plugs U اسب مسابقه از نوع پست ونامناسب نوعی طعمه ماهیگیری با چند قلاب
plugging U اسب مسابقه از نوع پست ونامناسب نوعی طعمه ماهیگیری با چند قلاب
hooker U قایقی که با قلاب ماهی میگیرد
hookers U قایقی که با قلاب ماهی میگیرد
put and take fishing U انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
roe U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
hard roe U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
hard roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
whitebait U ماهی کوچک که بهعنوان طعمهی ماهیگیری بهکار میروند
gaff U قلاب یانیزه خاردار ماهی گیری
gang hook U دو یا سه قلاب ماهی گیری متصل بهم
disgorger U وسیله بیرون اوردن قلاب ازدهان ماهی
foul hooked U ماهی گرفته شده با قلاب ازبیرون دهان
tags U جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
tag U جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
droppers U قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
dropper U قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
gaff U میله نگهدارنده ضلع بالایی بادبان قلاب مخصوص حمل ماهی به خشکی یا قایق
strikes U فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
strike U فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
sustain U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
shank U ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
pomfret U یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse U موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck U ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar U نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
static employment U کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
crane hook U قلاب سرکابل بالابر جرثقیل قلاب یا چنگک جرثقیل
he may come late U شایددیر بیاید
fish U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppy U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fishes U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fished U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppies U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
haddock U ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
mackerel U ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
pay a way the sheet U کاغذ را بدهید بیاید
He asked permission to come in. U اجازه خواست بیاید تو
He was not supposed to come today . U قرارنبود امروز بیاید
It is pointless for her to come here . U موضوع ندارد اینجا بیاید
he may come late U ممکن است دیر بیاید
as memory serves U هر وقت بیاد انسان بیاید
We are waiting for the rain to stop . معطل بارانم که بند بیاید
i sat down to recover U نشستم زمین که حالم جا بیاید
He is bound to come. U احتمال زیادی دارد که بیاید
It all depends on how things develop. U بستگی دارد چه پیش بیاید
drown one's sorrows <idiom> U مس میکند که بی خبری سراغش بیاید
rising mine U مینی که میتواند به سطح اب بیاید
fixed capital U سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test U ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
to be a long time in the coming U خیلی طولش میدهد تا بیاید [برسد]
Wait up! U صبر بکن! [تا کسی بیاید یا برسد]
to be long in coming U خیلی طولش میدهد تا بیاید [برسد]
grayfish U نوعی ماهی روغن سگ ماهی
Now, of all times! U از همه وقتها حالا [باید پیش بیاید] !
in one's element <idiom> U شرایطی که به شکل طبیعی به سمت شخص بیاید
Is that enough to be a problem? U آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
lich gate U سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
to refresh [jog] your memory U خاطره خود را تازه کردن [ که دوباره یادشان بیاید]
Supposing it rains , what shall you do ? U فرض کنیم باران بیاید آنوقت شما چه می کنید ؟
standing order U دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders U دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
This must not happen in future at any cost. U در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
to sugar-coat the pill [American E] <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
to sugar the pill <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
to sweeten the pill <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
sample U مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled U مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sea calf U گوساله ماهی سگ ماهی
sustain U نگهداشتن
hold on U نگهداشتن
sustains U نگهداشتن
hold U نگهداشتن
sustained U نگهداشتن
retention U نگهداشتن
to keep in d. U نگهداشتن
to hold in restraint U نگهداشتن
holds U نگهداشتن
to take into custody U نگهداشتن
imprisoning U نگهداشتن
saved U نگهداشتن
saves U نگهداشتن
retains U نگهداشتن
reserving U نگهداشتن
preserves U نگهداشتن
imprisons U نگهداشتن
reserve U نگهداشتن
reserves U نگهداشتن
preserve U نگهداشتن
imprison U نگهداشتن
save U نگهداشتن
retained U نگهداشتن
retain U نگهداشتن
bate U نگهداشتن
retaining U نگهداشتن
preserving U نگهداشتن
standing U ثابت دستورالعمل ثابت
pickerel U اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
locks U محکم نگهداشتن
lock U محکم نگهداشتن
tong U باانبر نگهداشتن
preserves U باقی نگهداشتن
preserving U باقی نگهداشتن
hold over <idiom> U طولانی نگهداشتن
fid U بامیله نگهداشتن
preserve U باقی نگهداشتن
snubs U نگهداشتن طناب
chins U زیرچانه نگهداشتن
chin U زیرچانه نگهداشتن
have custody of U امانت نگهداشتن
count out <idiom> U بیرون نگهداشتن
retraining U نگهداشتن در ندامتگاه
sabbattize U سبت نگهداشتن
station keeping U در خط نگهداشتن ناو
secures U محکم نگهداشتن
snub U نگهداشتن طناب
secure U محکم نگهداشتن
snubbed U نگهداشتن طناب
snubbing U نگهداشتن طناب
First come first served. U هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
hold U نگهداشتن پناهگاه گرفتن
grabs U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabbed U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
holds U نگهداشتن پناهگاه گرفتن
to block a ball U نگهداشتن توپ در بازی
maintain U نگهداشتن برقرار داشتن
surge U تحت کشش نگهداشتن
to choke down U بزحمت دردل نگهداشتن
maintains U نگهداشتن برقرار داشتن
grab U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabbing U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
surged U تحت کشش نگهداشتن
surges U تحت کشش نگهداشتن
desiccate U در جای خشک نگهداشتن
floated U روی اب نگهداشتن شناور
float U روی اب نگهداشتن شناور
l support U نگهداشتن بصورت زاویه
restrain U نگهداشتن مهار کردن
propped U نگهداشتن پشتیبانی کردن
To hold (keep) a secret close to ones chest. U رازی درسینه نگهداشتن
prop U نگهداشتن پشتیبانی کردن
locked up U زیر قفل نگهداشتن
restraining U نگهداشتن مهار کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com