Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
articulate
U
ماهر در صحبت
articulates
U
ماهر در صحبت
articulating
U
ماهر در صحبت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wieldy
U
ماهر
workmanly
U
ماهر
skillful Šetc
U
ماهر
skilful
U
ماهر
deft
U
ماهر
skillful
U
ماهر
skilled
U
ماهر
adept
U
ماهر
dexterous
U
ماهر
dextrous
U
ماهر
proficient
U
ماهر
experts
U
ماهر
expert
U
ماهر
handier
U
ماهر
handiest
U
ماهر
handy
U
ماهر
pert
U
ماهر
sedulous
<adj.>
U
ماهر
he was neat
U
ماهر
fine fingered
U
ماهر
assiduous
<adj.>
U
ماهر
adroit
<adj.>
U
ماهر
neat handed
U
ماهر
diligent
<adj.>
U
ماهر
hardworking
<adj.>
U
ماهر
industrious
<adj.>
U
ماهر
knacky
U
ماهر
light footed
U
ماهر
workmanlike
U
ماهر
industrious
U
ماهر
studious
<adj.>
U
ماهر
light handed
U
ماهر
jimmies
U
ماهر دیلم
masters
U
ماهر شدن
marksmen
U
تیرانداز ماهر
journeyman
U
کارگر ماهر
qualify
U
ماهر شدن
nattier
U
پاکیزه ماهر
nattiest
U
پاکیزه ماهر
natty
U
پاکیزه ماهر
master
U
ماهر شدن
mastered
U
ماهر شدن
marksman
U
تیرانداز ماهر
understanding
U
مطلع ماهر
greatest
U
متعدد ماهر
skilled worker
U
کارگر ماهر
skilled labour
U
کارگر ماهر
great-
U
متعدد ماهر
great
U
متعدد ماهر
semiskilled
U
نیمه ماهر
tactical
U
ماهر ماهرانه
tactically
U
ماهر ماهرانه
shotmaker
U
شوت زن ماهر
semi skilled
U
نیمه ماهر
scientail
U
ماهر علمی
understandings
U
مطلع ماهر
journeymen
U
کارگر ماهر
skilled
U
ماهر و باتجربه
jimmy
U
ماهر دیلم
water dog
U
شناگر ماهر
versant
U
ماهر واستاد
qualifies
U
ماهر شدن
expert gunner
U
توپچی ماهر
cunning
U
ماهر زیرکی
sharpshooter
U
تیرانداز ماهر
craftsmen
U
کارگر ماهر
flunkeys
U
غیر ماهر
flunkies
U
غیر ماهر
flunky
U
غیر ماهر
flunkys
U
غیر ماهر
light foot
U
ماهر تردست
slickest
U
ماهر صاف
slick
U
ماهر صاف
craftsman
U
کارگر ماهر
flunkey
U
غیر ماهر
shots
U
تیراندازی تیرانداز ماهر
qualified
U
صلاحیت دار ماهر
shot
U
تیراندازی تیرانداز ماهر
ace
U
خلبان ماهر و متهور
aces
U
خلبان ماهر و متهور
semi skilled worker
U
کارگر نیمه ماهر
skillful weaver
U
بافنده ماهر و خبره
navvies
U
کارگر غیر ماهر
reinsman
U
سوار کار ماهر
building craftsman
U
کارگر ماهر ساختمانی
snipers
U
تیرانداز ماهر تفنگ
sniper
U
تیرانداز ماهر تفنگ
figure skater
U
اسکیت باز ماهر
navvy
U
کارگر غیر ماهر
unskilled worker
U
کارگر غیر ماهر
masters
U
ماهر شدن در چیزی
master
U
ماهر شدن در چیزی
mastered
U
ماهر شدن در چیزی
marksman
U
تیرانداز ماهر
[ارتش و ورزش]
toxophilite
U
تیرانداز ماهر با تیر و کمان
gift of the gab
<idiom>
U
درصحبت کردن ماهر بودن
unskilled labor
U
نیروی کارغیر ماهر غیر متخصص
mudder
U
اسب ماهر در مسیر خیس وگلی
stickhandler
U
شخص ماهر در استفاده ازچوب هاکی
cradler
U
بازیگر ماهر در حفظ گوی لاکراس
digger
U
پاسور ماهر درپاس نزدیک زمین
orion
U
منظومه جبار یا النسق شکارچی ماهر
streetwise
U
ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
digger
U
بازیگر ماهر و سمج درگرفتن گوی از گوشها
roughrider
U
سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
punter
U
دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
punters
U
دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
demolition derby
U
مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
bunter
U
توپزن ماهر در ضربه بدون تاب دادن چوب بیس بال
duress
U
در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است
Grand Prix
U
مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
Grands Prix
U
مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
talks
U
صحبت
converse
U
صحبت
conversed
U
صحبت
talked
U
صحبت
mouths
U
صحبت
mouthing
U
صحبت
mouthed
U
صحبت
mouth
U
صحبت
conversing
U
صحبت
converses
U
صحبت
talk
U
صحبت
colloquies
U
صحبت
confabulation
U
صحبت
collocutor
U
هم صحبت
chitchat
U
صحبت
parle
U
صحبت
colloquy
U
صحبت
penalty kicker
U
بازیگر ماهر که هنگام کم شدن تعداد افراد تیم نقش مهمی در دفاع دارد
dialogue
U
گفتگو صحبت
chit chat
U
صحبت کوتاه
chitchat
U
صحبت کوتاه
chit-chat
U
صحبت کوتاه
confabulate
U
صحبت کردن
shoptald
U
صحبت بازاری
conversable
U
خوش صحبت
conversationist
U
خوش صحبت
talk
U
صحبت کردن
private talk
U
صحبت خصوصی
duologue
U
صحبت دونفری
cross talk
U
تداخل صحبت
chatty
U
خوش صحبت
my inter locvtor
U
طرف صحبت من
coze
U
صحبت خودمانی
dialogues
U
گفتگو صحبت
talked
U
صحبت کردن
nattering
U
صحبت دوستانه
sniffle
U
صحبت تودماغی
natters
U
صحبت دوستانه
pillow talk
U
صحبت خودمانی
conversationalist
U
خوش صحبت
aside
U
صحبت تنها
to talk
[to]
U
صحبت کردن
[با]
asides
U
صحبت تنها
talk up
<idiom>
U
صحبت درمورد
well spoken
U
خوش صحبت
conversationalists
U
خوش صحبت
She refused to open her oips .
U
لب به صحبت بازنکرد
telephone frequency
U
فرکانس صحبت
speeches
U
صحبت نطق
speaks
U
صحبت کردن
speak
U
صحبت کردن
sniffling
U
صحبت تودماغی
talks
U
صحبت کردن
sniffles
U
صحبت تودماغی
speech
U
صحبت نطق
sniffled
U
صحبت تودماغی
natter
U
صحبت دوستانه
nattered
U
صحبت دوستانه
well-spoken
U
خوش صحبت
wheel sucker
U
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
pipe up
<idiom>
U
بلندتر صحبت کردن
take exception to
<idiom>
U
مخاف صحبت کردن
tell (someone) off
<idiom>
U
با عصبانیت صحبت کردن
to speak to somebody
U
با کسی صحبت کردن
monolog
U
تک سخنگویی صحبت یک نفری
waste one's breath
<idiom>
U
بی نتیجه صحبت کردن
weigh one's words
<idiom>
U
مراقب صحبت بودن
hold forth
<idiom>
U
صحبت کردن درمورد
harp on
<idiom>
U
بانارضایتی صحبت کردن
go on
<idiom>
U
زیادی صحبت کردن
whispery
U
اهسته صحبت کننده
to speak
[about]
U
صحبت کردن
[در باره]
To speak elaborately.
U
با آب وتاب صحبت کردن
To speak with freedom.
U
آزادانه صحبت کردن .
to speak candidly
<idiom>
U
بی پرده صحبت کردن
To pay money. To make a payment.
U
بی پرده صحبت کردن
To refer to implicitly. To hint.
U
درپرده صحبت کردن
At this point of the conversation.
U
صحبت که به اینجا رسید
To talk in measured terms . To talk slowly.
U
شمرده صحبت کردن
There is some talk of his resigning.
U
صحبت از استعفای اوست
Sh spoke in such a way that…
U
طوری صحبت کرد که
They have got engrossed in conversation .
U
صحبت آها گه انداخته
cramp one's style
<idiom>
U
محدودکردن صحبت یارفتارشخصی
to switch on
U
طرف صحبت کردن
sniffled
U
تودماغی صحبت کردن
dialogue
U
صحبت با شخص دیگر
dialogues
U
صحبت با شخص دیگر
monologues
U
تک سخنگویی صحبت یک نفری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com