Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
streetwise
U
ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
We have problems of our own.
U
ما مشکلات خودمان را داریم.
[وقت نداریم به مشکلات شما برسیم]
channelled
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeled
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
growing pains
U
مشکلات
difficulties
U
مشکلات
problem checklist
U
فهرست مشکلات
economic problems
U
مشکلات اقتصادی
take it
<idiom>
U
تحمل مشکلات
battle problems
U
مشکلات رزمی
work in
U
مشکلات را از میان برداشتن
bite the bullet
<idiom>
U
فائق آمدن بر مشکلات
on one's feet
<idiom>
U
رهایی ازبیماری یا مشکلات
last straw
<idiom>
U
[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
There is a mountain of difficulties .
U
کوهی از مشکلات وجود دارد
structuring
U
تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
pull off
U
باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
structures
U
تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
structure
U
تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
head crash
U
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
to raise big problems for the country
U
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country
U
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country
U
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country
U
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
calculator
U
ماشین الکترونیکی که پاسخ مشکلات عددی را میدهد
calculators
U
ماشین الکترونیکی که پاسخ مشکلات عددی را میدهد
through thick and thin
<idiom>
U
دربین زمانهای خوب وبد،از بین مشکلات وسختیها
alpha beta technique
U
روشی در هوش مصنوعی برای حل بازی ها و مشکلات استراتژیک
burgess
U
شهری
twonsman
U
شهری
townspeople
U
شهری
municipal
U
شهری
urban
<adj.>
<noun>
شهری
citizen
U
شهری
citizens
U
شهری
civic
U
شهری
townswoman
U
زن شهری
townee
U
شهری
oppidan
U
شهری
towny
U
شهری
civil
U
شهری
city slicker
U
شهری
He is seriously claiming
[trying to tell us]
that the problems are all the fault of the media.
U
او
[مرد]
به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
collisions
U
برخورد کردن برخورد تصادف کردن
collision
U
برخورد کردن برخورد تصادف کردن
phiadelphian
U
شهری ازامریکا
urban population
U
جمعیت شهری
urbanising
U
شهری کردن
urbanises
U
شهری کردن
civil
U
خدمات شهری
urbanised
U
شهری کردن
extra-mural
U
فرا شهری
locals
U
مکانی شهری
local
U
مکانی شهری
urban renewal
U
احیای شهری
town houses
U
خانه شهری
urban rug
U
قالی شهری
urbanizing
U
شهری کردن
urbanizes
U
شهری کردن
urbanized
U
شهری کردن
interurban
U
داخل شهری
urbanize
U
شهری کردن
urban servitudes
U
خدمات شهری
town house
U
خانه شهری
urban renewal
U
توسعه شهری
metropolitan
U
مادر شهری
citify
U
شهری کردن
townsfolk
U
مردم شهری
urbanization
U
شهری سازی
town meeting
U
انجمن شهری
streetcars
U
تراموای شهری
streetcar
U
تراموای شهری
tramcar
U
واگن شهری
placing
U
میدان شهری
suburban
U
برون شهری
places
U
میدان شهری
place
U
میدان شهری
people
U
تن
[جمعیت شهری]
problem
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
problems
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
agony aunt
U
شخصیکهدر ستونیاز روزنامه مطلبمینویسد کهدر آن پاسخ مشکلات و نامههای خوانندگان طرح میشود
orientated
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان ساده برخی مشکلات را میدهد
adroit
<adj.>
U
ماهر
dextrous
U
ماهر
dexterous
U
ماهر
neat handed
U
ماهر
handy
U
ماهر
pert
U
ماهر
handiest
U
ماهر
handier
U
ماهر
skillful
U
ماهر
adept
U
ماهر
light handed
U
ماهر
diligent
<adj.>
U
ماهر
skillful Šetc
U
ماهر
hardworking
<adj.>
U
ماهر
industrious
<adj.>
U
ماهر
proficient
U
ماهر
sedulous
<adj.>
U
ماهر
studious
<adj.>
U
ماهر
skilful
U
ماهر
deft
U
ماهر
skilled
U
ماهر
workmanlike
U
ماهر
assiduous
<adj.>
U
ماهر
light footed
U
ماهر
experts
U
ماهر
expert
U
ماهر
knacky
U
ماهر
industrious
U
ماهر
he was neat
U
ماهر
workmanly
U
ماهر
fine fingered
U
ماهر
wieldy
U
ماهر
civil defense
U
پدافند ازمناطق شهری
sienna
U
نام شهری در ایتالیا
ephebe
U
شهری که از 81 تا 02 سال داشت
drop letter
U
نامه پست شهری
townswoman
U
دختر شهری فاحشه
ley den
U
نام شهری در هلند
to patrol a town
U
شهری را گشت زدن
street car
U
راه اهن شهری
trolleybus
U
واگن برقی شهری
intercity train
U
قطار بین شهری
To lay siege to a city .
U
شهری را محاصره کردن
urbanity
U
اعتیاد بزندگی شهری
trolley car
U
واگن برقی شهری
urbanism
U
اعتیاد بزندگی شهری
flutters
U
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
user
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
fluttered
U
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
users
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
fluttering
U
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
Biomimicry
U
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
flutter
U
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
slick
U
ماهر صاف
skilled
U
ماهر و باتجربه
versant
U
ماهر واستاد
jimmy
U
ماهر دیلم
jimmies
U
ماهر دیلم
semiskilled
U
نیمه ماهر
craftsmen
U
کارگر ماهر
articulate
U
ماهر در صحبت
slickest
U
ماهر صاف
cunning
U
ماهر زیرکی
articulates
U
ماهر در صحبت
articulating
U
ماهر در صحبت
expert gunner
U
توپچی ماهر
masters
U
ماهر شدن
qualify
U
ماهر شدن
qualifies
U
ماهر شدن
water dog
U
شناگر ماهر
light foot
U
ماهر تردست
craftsman
U
کارگر ماهر
flunkys
U
غیر ماهر
marksman
U
تیرانداز ماهر
understandings
U
مطلع ماهر
journeyman
U
کارگر ماهر
journeymen
U
کارگر ماهر
nattier
U
پاکیزه ماهر
understanding
U
مطلع ماهر
greatest
U
متعدد ماهر
nattiest
U
پاکیزه ماهر
natty
U
پاکیزه ماهر
great
U
متعدد ماهر
flunkies
U
غیر ماهر
master
U
ماهر شدن
flunkeys
U
غیر ماهر
mastered
U
ماهر شدن
flunkey
U
غیر ماهر
great-
U
متعدد ماهر
skilled worker
U
کارگر ماهر
marksmen
U
تیرانداز ماهر
skilled labour
U
کارگر ماهر
shotmaker
U
شوت زن ماهر
semi skilled
U
نیمه ماهر
scientail
U
ماهر علمی
tactically
U
ماهر ماهرانه
flunky
U
غیر ماهر
tactical
U
ماهر ماهرانه
sharpshooter
U
تیرانداز ماهر
culturing
U
عوارض شهری مناطق شهرنشین
toll calls
U
مخابره تلفنی خارج شهری
to raze a city to the ground
U
شهری را با خاک یکسان کردن
cultures
U
عوارض شهری مناطق شهرنشین
toll call
U
مخابره تلفنی خارج شهری
inverness
U
اینورس نام شهری دراسکاتلند
A series of city improvement works.
U
یکرشته کارهای عمرانی شهری
culture
U
عوارض شهری مناطق شهرنشین
exurb
U
ناحیه یا منطقهء خارج شهری
Coventry
U
نام شهری است درانگلستان
mushroom city
U
شهری که زود ترقی میکند
post town
U
شهری که پستخانه مستقل دارد
urban
U
مربوط به شهر مراکز شهری
to prostrate a city
U
شهری را با خاک یکسان کردن
town meeting
U
انجمن بلدی شورای شهری
intercity train
U
قطار بین شهری با توقف
liverpudlian
U
اهل لیورپول شهری ازانگلیس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com