Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
matronize
U
مانند رئیسه رفتار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Act your age
[and not your shoe size]
!
U
به سن خودت رفتار بکن !
[مثل بچه ها رفتار نکن !]
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
treats
U
رفتار کردن با
treated
U
رفتار کردن
demeans
U
رفتار کردن
demeaned
U
رفتار کردن
to deport oneself
U
رفتار کردن
to demean oneself
U
رفتار کردن
demean
U
رفتار کردن
treat
U
رفتار کردن
treats
U
رفتار کردن
treat
U
رفتار کردن با
treated
U
رفتار کردن با
headmistress
U
رئیسه
lady principal
U
رئیسه
administratrix
U
رئیسه
chairwoman
U
رئیسه
presidentess
U
رئیسه
headmistresses
U
رئیسه
manageresses
U
رئیسه
chairwomen
U
رئیسه
manageress
U
رئیسه
patronized
U
رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronize
U
رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronises
U
رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
prince
U
مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
princes
U
مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
patronised
U
رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronizes
U
رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
babies
U
مانندکودک رفتار کردن
shoot straight
<idiom>
U
منصفانه رفتار کردن
to get up to nonsense
U
ابلهانه رفتار کردن
baby
U
مانندکودک رفتار کردن
jitter
U
با عصبانیت رفتار کردن
despotize
U
مستبدانه رفتار کردن
directorates
U
هیئت رئیسه
executives
U
هیئت رئیسه
executive committee
U
هیات رئیسه
matriarch
U
رئیسه خانواده
prioress
U
رئیسه صومعه
managing committee
U
هیات رئیسه
sovereign
U
هیات رئیسه
ladies
U
رئیسه خانه
lady
U
رئیسه خانه
executive
U
هیئت رئیسه
executive commission
U
هیات رئیسه
matriarchs
U
رئیسه خانواده
sovereigns
U
هیات رئیسه
directorate
U
هیئت رئیسه
to wrong
U
غیر منصفانه رفتار کردن
to lump them all together
<idiom>
U
با همه یکسان رفتار کردن
to act
[be]
one's age
<idiom>
<verb>
U
طبق سن خود رفتار کردن
to go with the tide
U
طبق مقتضیات رفتار کردن
wrongs
U
غیر منصفانه رفتار کردن
wronging
U
غیر منصفانه رفتار کردن
wrong
U
غیر منصفانه رفتار کردن
military body
U
هیئت رئیسه نظامی
election of the committee
U
انتخابات هیات رئیسه
postmistress
U
رئیسه پست خانه
postmistresses
U
رئیسه پست خانه
officer
U
عضو هیات رئیسه
officers
U
عضو هیات رئیسه
befriended
U
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriending
U
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriends
U
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriend
U
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
live up to one's principles
U
موافق مرام خود رفتار کردن
crosser
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
grandmothers
U
مثل مادر بزرگ رفتار کردن
grandmother
U
مثل مادر بزرگ رفتار کردن
princess
U
مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
princesses
U
مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
crossest
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
make oneself at home
<idiom>
U
مثل خونه خود رفتار کردن
to cultivate good manners
U
کوشش کردن با ادب رفتار بکنند
crosses
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
schoolmasters
U
مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
stereotypes
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
cross
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
princesse
U
مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
schoolmaster
U
مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
stereotypy
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotyping
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotype
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
abbesses
U
رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
abbess
U
رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
to make
[commit]
a faux pas
U
اشتباه اجتماعی کردن
[در رابطه با رفتار بین مردم]
To treat them all alike. (indiscriminately).
U
همه رابا یک چوب راندن ( یکسان رفتار کردن )
to go easy on somebody
[something]
U
با کسی
[چیزی]
مهربان
[آهسته]
[ملایم]
رفتار کردن
emulate
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulated
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulates
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulating
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
conducts
U
رفتار کردن رهبری کردن
conducting
U
رفتار کردن رهبری کردن
conducted
U
رفتار کردن رهبری کردن
handles
U
رفتار کردن استعمال کردن
handle
U
رفتار کردن استعمال کردن
conduct
U
رفتار کردن رهبری کردن
paralleled
U
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleling
U
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallel
U
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallels
U
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelled
U
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelling
U
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
bushbaby
U
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies
U
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
liken
U
مانند کردن
similize
U
مانند کردن
likening
U
مانند کردن
likened
U
مانند کردن
likens
U
مانند کردن
equalized
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalising
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalises
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizing
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalize
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizes
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalised
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
lord
U
مانند لردرفتار کردن
lords
U
مانند لردرفتار کردن
jellify
U
ژله مانند کردن
lamellate
U
لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous
U
فسیل مانند سنگواره مانند
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
simulate
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
simulating
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
mesh
U
شبکه تور مانند یا مشبک کردن
meshing
U
شبکه تور مانند یا مشبک کردن
to torpedo
U
تارومار کردن
[مانند تلاش کسی]
meshes
U
شبکه تور مانند یا مشبک کردن
presidium
U
هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
represented
U
عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represent
U
عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represents
U
عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
eualize
U
مساوی کردن مانند کردن
to quit something cold turkey
U
چیزی را یکدفعه ترک کردن
[مانند سیگار یا الکل]
take to pieces
U
پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
to live like animals
[in a place]
U
مانند حیوان زندگی کردن
[اصطلاح تحقیر کننده ]
paintress
U
زنی که کارش رنگ کردن سفالینه و مانند انها است
to goose
[American E]
the engine
U
موتور
[ماشین]
را روشن کردن
[که صدا مانند زوزه بدهد]
to pounce on somebody
U
به کسی ناگهان جستن
[و حمله کردن ]
[مانند جانور شکارگر]
to rev
[British E]
the engine
U
موتور
[ماشین]
را روشن کردن
[که صدا مانند زوزه بدهد]
boardrooms
U
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boardroom
U
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
adjustable wheel
U
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
cleco fastener
U
وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
action
U
رفتار
bad conduct
U
سو رفتار
dealing
U
رفتار
treament
U
رفتار
treatment
U
رفتار
misconduct
U
رفتار بد
behavior
U
رفتار
ergasia
U
رفتار
behavio
U
رفتار
treatments
U
رفتار
comports
U
رفتار
comporting
U
رفتار
comported
U
رفتار
comport
U
رفتار
conduct
U
رفتار
actions
U
رفتار
conducting
U
رفتار
exploits
U
: رفتار
exploit
U
: رفتار
conducts
U
رفتار
conducted
U
رفتار
gesture
U
رفتار
ethic
U
رفتار
gestured
U
رفتار
gesturing
U
رفتار
exploiting
U
: رفتار
geste
U
رفتار
havings
U
رفتار
haviour
U
رفتار
demarch
U
رفتار
behaviour
U
رفتار
gest
U
رفتار
demeanour
U
رفتار
demarche
U
رفتار
deportment
U
رفتار
thews
U
رفتار
behaviuor
U
رفتار
comportment
U
رفتار
demeanor
U
رفتار
fal lal
U
رفتار فریفانه
automatic behavior
U
رفتار خودکار
target behavior
U
رفتار اماج
etiquette
U
روش رفتار
maladdress
U
رفتار ناهنجار
conducted
U
رفتار اخلاقی
maternal behavior
U
رفتار مادری
avoidance behavior
U
رفتار اجتنابی
ambivalent behavior
U
رفتار دو سوگرا
cruelty
U
سوء رفتار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com