English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mainframe computer U مانند تعداد عملوند همزمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
operand U عملوند همزمان با دستور بازیابی میشود
operation U عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
paralleled U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallel U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallelled U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallels U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
paralleling U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallelling U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
hand U سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
handing U سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
immediate U دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
processor U به صورت همزمان همزمان کار کند
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combinatorics U محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
rhomb design U طرح قاب لوزی [این طرح گاه مانند قاب خشتی کل متن را می پوشاند و گاه به تعداد محدود در مرکز فرش حالت یک ترنج را به آن می بخشد.]
roundest U تعداد تیر تعداد شلیک دور
round U تعداد تیر تعداد شلیک دور
odder U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odd U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
oddest U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
operand U عملوند
oprand U عملوند
literal operand U عملوند لفظی
four address instruction U معمولا: محل دو عملوند
zeros U دستوری که آدرس در آن عملوند است
zeroes U دستوری که آدرس در آن عملوند است
notation U که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
zero U دستوری که آدرس در آن عملوند است
factors U هر عدد در ضرب که عملوند است
factor U هر عدد در ضرب که عملوند است
notations U که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
monadic operator U اپراتور منط قی فقط با یک عملوند
arithmetic U فضایی در حافظه که عملوند ها را ذخیره میکند
formats U با استفاده فیلدهای عملوند و عملیات و برچسب
operand U فضای یک عملوند در دستور برنامه نویسی
format U با استفاده فیلدهای عملوند و عملیات و برچسب
interactive U برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
monadic operator U عملی که از یک عملوند برای تولید نتیجه استفاده میکند
two address instruction U دستوری که حاوی محل دو عملوند و آدرس نتیجه است
unary operation U عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
boolean operation U جدول نمایش دو کلمه دودویی عملوند عمل و نتیجه
bushbabies U گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby U گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
machined U بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machines U بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine U بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
boolean operation U عمل منط قی روی چند عملوند با استفاده از قوانین جبر بول
three address instruction U دستوری که حاوی آدرس دو عملوند و محل نتیجه که باید ذخیره شود است
connective U نشانه بین دو عملوند که نشان دهنده عملی است که باید انجام شود
lamellate U لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous U فسیل مانند سنگواره مانند
hand U سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
handing U سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
postfix U عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند به طوری که عملگر پس از عملوند می آید
notation U عملیات ریاضی به صورت منط قی که عملگر قبل از عملوند می آید و دیگر نیاز به کروشه نیست
notations U عملیات ریاضی به صورت منط قی که عملگر قبل از عملوند می آید و دیگر نیاز به کروشه نیست
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. U هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
seconds U دستوری که حاوی آدرس است که عملوند در آن ذخیره شده است
seconded U دستوری که حاوی آدرس است که عملوند در آن ذخیره شده است
seconding U دستوری که حاوی آدرس است که عملوند در آن ذخیره شده است
second U دستوری که حاوی آدرس است که عملوند در آن ذخیره شده است
register U دستوری که میله آدرس آن حاوی ثباتی است که عملوند ذخیره شده است
registers U دستوری که میله آدرس آن حاوی ثباتی است که عملوند ذخیره شده است
registering U دستوری که میله آدرس آن حاوی ثباتی است که عملوند ذخیره شده است
logic U مدار الکترونیکی یک عملوند منط قی اعمال میکند به سیگنال ورودی و خروجی تولید میکند
two address instruction U قالب دستور که حاوی محل دو عملوند است و نتیجه در محل یکی از عملوندها ذخیره می شوند
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
coincidentally U همزمان
synchronous U همزمان
paralleled U همزمان
synchronizer U همزمان گر
parallel U همزمان
synchronic U همزمان
parallels U همزمان
proportional U همزمان
parallelled U همزمان
concurrent U همزمان
simultaneous U همزمان
contemporary U همزمان
simultaneously U همزمان
paralleling U همزمان
isochrone U همزمان
contemporaries U همزمان
parallelling U همزمان
isochronous U همزمان
dyadic operation U عمل دودویی با استفاده از دو عملوند دودویی
compiled U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compile U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiling U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
simultaneity U همزمانی همزمان
concurrent training U اموزش همزمان
synchrinized U همزمان بودن
concurrent operation U عملکرد همزمان
selsyn U موتور همزمان
concurrent U تقریباگ همزمان
concurrent reinforcement U تقویت همزمان
simultaneous processing U پردازش همزمان
concurrent processing U پردازش همزمان
concurrent validity U اعتبار همزمان
concurrent variation U تغییر همزمان
concurrently U اجرای همزمان
concurrent execution U اجرای همزمان
concentred reaction U واکنش همزمان
concurrent U همرو همزمان
concentred elimination U حذف همزمان
concentred exchange U تبادل همزمان
coincide U همزمان بودن
synchronous motor U موتور همزمان
synchronous machine U ماشین همزمان
synchronous impedance U ناگذرایی همزمان
synchronous generator U مولد همزمان
synchronous device U دستگاه همزمان
synchronous phase advance U خازن همزمان
synchronous condenser U خازن همزمان
synchronous communication U ارتباط همزمان
synchronous admittance U گذرایی همزمان
synchronises U همزمان کردن
synchronous network U شبکه همزمان
synchronous operation U عملیات همزمان
synchronous reactance U راکتانس همزمان
coincided U همزمان بودن
coincides U همزمان بودن
coinciding U همزمان بودن
synchronised U همزمان کردن
synchroscope U همزمان نما
synchronous vibrator U لرزه گر همزمان
synchronous transmission U مخابره همزمان
synchronous transmission U انتقال همزمان
synchronous telegraphy U تلگراف همزمان
synchronous speed U سرعت همزمان
synchronising U همزمان کردن
simultaneous extinction U خاموشی همزمان
synchronization U همزمان سازی
synchronic U همگاه همزمان
synchronized sweep U روبش همزمان
synchronizing U همزمان سازی
syncheronous communications U مخابره همزمان
synchronizes U همزمان کردن
synchronize U همزمان کردن
parallelled U که همزمان ارسال شود
concurrent program execution U اجرای همزمان برنامه
parallels U که همزمان ارسال می شوند
binary synchronous communication U ارتباطات همزمان دودویی
paralleling U که همزمان ارسال شود
acoustic synchronizer U همزمان ساز صوتی
parallels U که همزمان ارسال شود
concurrent programming U برنامه نویسی همزمان
paralleled U که همزمان ارسال می شوند
compatability U قابلیت کار همزمان
coincident penalty U پنالتی همزمان دو تیم
parallelled U که همزمان ارسال می شوند
parallelling U که همزمان ارسال می شوند
paralleled U که همزمان ارسال شود
parallel U که همزمان ارسال شود
parallelling U که همزمان ارسال شود
paralleling U که همزمان ارسال می شوند
parallel U که همزمان ارسال می شوند
full duplex U پروتکل دوسوی همزمان
synchronizing pulses U ضربههای همزمان سازی
synchronizer U دستگاه همزمان کننده
held ball U گرفتن همزمان توپ
volley fire U پرتاب همزمان گلوله ها با هم
simultaneous input/output U ورودی و خروجی همزمان
synchronizing signal U پیام همزمان ساز
simultaneous color television U تلویزیون رنگی همزمان
synchronizing torque U گشتاور پیچشی همزمان
horizontal synchronizing U همزمان ساز افقی
two way simultaneous operation U عملکرد همزمان دو طرفه
synchronizing separator U جداکننده همزمان سازی
synchronize U همزمان شدن با هم مطابق کردن
burst U پیام همزمان ساز رنگ
synchronising U همزمان شدن با هم مطابق کردن
bursts U پیام همزمان ساز رنگ
synchronizing limiter U لامپ مراقب همزمان سازی
synchronizes U همزمان شدن با هم مطابق کردن
overlap processing U اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
color sync signal U پیام همزمان ساز رنگ
bisync U synchronouscommunication binaryارتباطات همزمان دودویی
duplex U ارسال داده در دو جهت همزمان
synchronised U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronises U همزمان شدن با هم مطابق کردن
duplex U ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
duplexes U ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
simultaneous U باهم واقع شونده همزمان
duplexes U ارسال داده در دو جهت همزمان
deferred addressing U آدرس دهی غیر مستقیم که محلی که دستیابی شده است حاوی آدرس عملوند پردازش شدنی است
doubled U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
synchronize U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
doubled up U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
tandems U وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
petri nets U مدل نمایش سیستمهای همزمان یا موازی
synchronised U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
double U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
immediate U عملوندی که همزمان با دستور بازیابی میشود.
simultaneous U دو یا چند فرآیند که همزمان اجرا شوند
simultaneous U آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
synchronizes U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronises U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronising U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com