Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
taxing master
U
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
publicans
U
مامور وصول مالیات
publican
U
مامور وصول مالیات
taxation of costs
U
مالیات هزینه دادرسی
costs
U
هزینه دادرسی
costs of proceedings
U
هزینه دادرسی
with costs
U
با هزینه دادرسی
remembrancer
U
مامور وصول مطالبات سلطنتی
security for cost
U
تامین هزینه دادرسی
with costs
U
بعلاوه هزینه دادرسی
bill of costs
U
صورت هزینه دادرسی
levies
U
وصول مالیات
levier
U
مالیات وصول کن
levying
U
وصول مالیات
levy
U
وصول مالیات
levied
U
وصول مالیات
collection charges
U
هزینه وصول
collection fee
U
هزینه وصول
collection charge
U
هزینه وصول
collection charge
U
هزینه وصول مطالبات
catchpoll
U
مامور اخذ مالیات
catchpole
U
مامور اخذ مالیات
pontage
U
مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود
tallagers
U
مامور جمع اوری مالیات وعوارض
surcharges
U
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharge
U
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
summing up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summings up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
rading party
U
قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
del credere agent
U
نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
delegate
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegating
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegates
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegated
U
مامور فرستاده مامور کردن
ability to pay principle of taxation
U
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
incidence of taxation
U
تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
advalorem tax
U
مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
remission of taxes
U
صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
excise tax
U
مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
excise
U
مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
assessment
U
ممیزی مالیات وضع مالیات
assessments
U
ممیزی مالیات وضع مالیات
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
tax evasion
U
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
nonneutralities of income taxation
U
خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
lighterage
U
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
levies
U
مالیات بندی مالیات
levying
U
مالیات بندی مالیات
levies
U
اخذ مالیات مالیات
levy
U
مالیات بندی مالیات
taxation
U
مالیات بندی مالیات
levied
U
اخذ مالیات مالیات
levying
U
اخذ مالیات مالیات
levy
U
اخذ مالیات مالیات
levied
U
مالیات بندی مالیات
legal procedure
U
دادرسی
litigation
U
دادرسی
justicing
U
دادرسی
justiceship
U
دادرسی
hearing
U
دادرسی
trials
U
دادرسی
trial
U
دادرسی
hearings
U
دادرسی
ex parte trial
U
دادرسی غیابی
hearings
U
استماع دادرسی
re hearing
U
اعاده دادرسی
hearing
U
استماع دادرسی
military justice
U
دادرسی نظامی
prosecution team
U
تیم دادرسی
criminal proceedings
U
دادرسی جزائی
civil litigation
U
دادرسی مدنی
re trial
U
اعاده دادرسی
new trial
U
اعاده دادرسی
venue
U
محل دادرسی
speedy trial
U
دادرسی فوری
costs
U
خسارت دادرسی
procedure
U
ایین دادرسی
judgements
U
دادرسی فتوی
judgements
U
دادرسی داوری
trial in presence of the parties
U
دادرسی حضوری
judgments
U
دادرسی فتوی
judgement
U
دادرسی داوری
judgments
U
دادرسی داوری
public trial
U
دادرسی علنی
summery proceedings
U
دادرسی اختصاری
judgement
U
دادرسی فتوی
judgment
U
داوری دادرسی
justiciable
U
قابل دادرسی
venues
U
محل دادرسی
stay of proceedings
U
توقیف دادرسی
stay of proceedings
U
تعلیق دادرسی
regressive income tax
U
مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
oyer
U
تقاضای استماع یا دادرسی
rehearing
U
جلسه دادرسی مجدد
code of procedure
U
قانون ایین دادرسی
principle of civil litigation
U
ایین دادرسی مدنی
principle of criminal procedure
U
ایین دادرسی کیفری
to delay the proceedings
U
به تأخیر انداختن دادرسی
law of procedure
U
قانون ائین دادرسی
civil procedure
U
ایین دادرسی مدنی
law of criminal procedure
U
ائین دادرسی کیفری
in camera proceedings
U
دادرسی غیر علنی
hearing incamera
U
دادرسی غیر علنی
law of civil procedure
U
ائین دادرسی مدنی
cost contract
U
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
civil procedure code
U
قانون ایین دادرسی مدنی
criminal proceedure code
U
قانون ایین دادرسی کیفری
mistrial
U
دادرسی پوچ وبی نتیجه
inquisitorial procedure
U
دادرسی با شکنجه و سخت گیری
judges
U
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judged
U
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judging
U
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
oyez
U
اعلام سکوت و شروع دادرسی در دادگاه
judge
U
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
legal aid
U
معافیت ازهزینه دادرسی معادل assistance judicial
recovery
U
وصول
reception
U
وصول
collection
U
وصول
collections
U
وصول
receptions
U
وصول
recoveries
U
وصول
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
come at able
U
قابل وصول
receives
U
وصول کردن
get in
U
وصول کردن
receipt
U
اعلام وصول
certificate of receipt
U
گواهی وصول
workable
<adj.>
U
قابل وصول
executable
<adj.>
U
قابل وصول
collection order
U
دستور وصول
outstandingly
U
وصول نشده
cleared cheque
U
چک وصول شده
collectable
U
قابل وصول
collectible
U
قابل وصول
collecting books
U
وصول مطالبات
collecting debts
U
وصول مطالبات
makable
<adj.>
U
قابل وصول
receipts
U
اعلام وصول
receipts
U
وصول کردن
receipt
U
وصول کردن
recvery
U
استرداد وصول
outstanding
U
وصول نشده
recovers
U
وصول کردن
recovering
U
وصول کردن
to get in
U
وصول کردن
collect
U
وصول کردن
line of approach
U
راه وصول
collecting
U
وصول کردن
acknowledgment
U
اعلام وصول
acknowledgement of receipt
U
اعلام وصول
recipient
U
وصول کننده
recipients
U
وصول کننده
collects
U
وصول کردن
accessible
U
قابل وصول
receive
U
وصول کردن
achievable
<adj.>
U
قابل وصول
contrivable
<adj.>
U
قابل وصول
recover
U
وصول کردن
accession
U
تابع وصول
practicable
<adj.>
U
قابل وصول
possible
[doable, feasible]
<adj.>
U
قابل وصول
makable
[spv. makeable]
<adj.>
U
قابل وصول
accessibility
U
قابلیت وصول
manageable
<adj.>
U
قابل وصول
recoverable
U
قابل وصول
makeable
<adj.>
U
قابل وصول
feasible
<adj.>
U
قابل وصول
doable
<adj.>
U
قابل وصول
recovery
U
وصول جبران
recoveries
U
وصول جبران
lyuch law
U
مجازاتی که مردم بدون دادرسی و پیش خود معین می کنند
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
acknowledgment
U
شماره اعلام وصول
cashing
U
وصول کردن نقدکردن
cashes
U
وصول کردن نقدکردن
cashed
U
وصول کردن نقدکردن
cash
U
وصول کردن نقدکردن
receipts
U
اعلام وصول نمودن
irrecoverably
U
بطور وصول نشدنی
solvency
U
قابل وصول بودن
acknowledgement
U
اعلام وصول رسید
acknowledgements
U
اعلام وصول رسید
acknowledgments
U
اعلام وصول رسید
debt enforcement
U
درخواست طلب وصول
debt collector
U
وصول کننده طلب
accessible
U
در دسترس قابل وصول
debt collecting agency
U
نماینده وصول مطالبات
acknowledging
U
اعلام وصول کردن
acknowledges
U
اعلام وصول کردن
good dept
U
طلب وصول شدنی
receivable
U
قابل وصول پذیرفتنی
good debt
U
طلب وصول شدنی
acknowledge
U
اعلام وصول کردن
receipt
U
اعلام وصول نمودن
collecting bank
U
بانک وصول کننده
irrecoverable
U
غیر قابل وصول
the inquisition
U
دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
acknowledgements
U
خبر وصول نامه سپاسگزاری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com